وبلاگ > تاجیک، نصرت اله – پدیدههای سیاسیاجتماعی همچون هر پدیده دیگر نه دائماً تهدیدند و نه فرصت. بستگی به رویکرد ما به آن پدیده میتوان از تهدیدات فرصت ساخت و یا فرصتها را به تهدید تبدیل کرد. سیاست خاورمیانه ما اگر سمتوسوی سیاسیاقتصادی پیدا کند هم از تهدیدات کم میکند و هم به فرصتها میافزاید. این رویکرد بستری در منطقه فراهم خواهدکرد که سایر کشورهای علاقهمند و توانمند منطقه و فرامنطقهای در چنین رویکردی مشارکت داشتهباشند و هر یک از آنها به تنهایی و در کمک با بکدبگر برای تامین امنیت سرمایهاش، قواعد این بازی را حفظ نماید و سعی نمیکند به این خانهشیشهای سنگاندازی و دیگران را از بازی حذف کند. چنین اقدامی نه تنها باعث خشکاندن زمینههای گسترش تروریسم و خشونت در منطقه را فراهم خواهدکرد، بلکه زمینههای بازگشت آرامش به منطقه خاورمیانه را که از سال ۲۰۱۱ با وزش نسیم بهار عربی به تلاطم افتاده نیز فراهم خواهد نمود.
تحقق چنین شرایطی، میتواند فضای مناسب برای ادامه تعامل سازنده ایران با سایر کشورها در این منطقه از طریق مدل توسعه و نوسازی سیاسی اقتصادی و از جمله عراق و سوریه را فراهم آورد. بهطور مثال رویدادهای تیر و تار چند ماه اخیر عراق منجر به انتخابات مجلس این کشور و بعد از آن را از منظرهای گوناگون میتوان دید و تحلیل کرد ولی اجازه دهید با معرفی مدل جدیدی از نحوه پیگیری اهداف سیاست خارجی در منطقه، یک چهارچوب دیگری معرفی و به رویکرد و اهدافی سازندهتر اشاره داشته باشم:
۱– تحولات سیاسی اجتماعی این کشور را نمیتوان صرفاً با توضیح و تبیین وقایع و پدیدههای داخلی و از جمله رقابتهای بیرون و درون طائفی یا مذهبی و قومی تجزیه و تحلیل نمود بلکه نیاز به تبیین آنها در سطح منطقهای و بینالمللی دارد. بهطور مثال حاکمیت و تاثیرگذاری شیعیان در سیاست و حکومت و یا ناکارآمدی ساختاری آن و یا خاتمه یافتن حاکمیت بلامنازع ۸۰ ساله اهل سنت در این کشور که باعث ایجاد بخشی از نارضایتی در میان آنان و عشایر عراقی و وابستگان به حزب بعث شده، هر کدام به تنهایی نمیتوانند تحولات اخیر عراق در زمینه شکلگیری گروههای مختلف در مبارزات انتخاباتی مجلس این کشور را توضیح دهند.
۲– تحولات عراق را باید در تصویری بزرگتر از سطح ملی و در مقیاس منطقهای مانند رقابت ایران و عربستان و بینالمللی همچون تلاش آمریکا برای حضور در این کشور به منظور کنترل ایران و سوریه و یا دسترسی راحتتر و ارزانتر به نفت، نمیتوان به وزن عوامل واگرای جامعه عراقی متشکل از ۲ اقلیت کرد و سنی در مقابل اکثریت شیعه و تلاشهای داخلی و خارجی برای تشدید این گونه گسلها و تاثیر آنها در افزایش شکل ژلهای سیاسیاجتماعی و تشدید روند احتمالی تجزیه عراق کم بها داد و یا عوامل موثر در آن را در نظر نگرفت.
۳– اگر نگوییم از اهداف، حداقل از نتایج تحرکات قدرتهای خارجی و بازیگران متعدد در صحنه عراق، مخصوصاً آمریکا که یکی از اهداف حضورش در سوریه قطع ارتباط ایران به سوی لبنان و دریای مدیترانه است، تلاش برای ساماندهی نوینی از توازن بین اقلیتهای قومی مذهبی در این کشور است تا بتوانند جلوی قدرتنمایی هلال شیعی را گرفته و از تکرار وقایعی نظیر تشکیل مقاومت حزبالله لبنان در عراق و سوریه و ایستادگی در مقابل سیاستهای غرب در منطقه جلوگیری نماید.
با نگاهی به آنچه در فوق آمد، رقبای منطقهای ایران در عراق مانند عربستان و رژیم صهیونیستی و فرا منطقهایاش مانند آمریکا و تا حدی انگلیس و فرانسه بیکار ننشسته و سعی دارند ابعاد و منافع سیاسی اقتصادی اجتماعی ناشی از روابط ایران و عراق را دستاویزی برای بهرهبرداری سیاسی قرار داده و آنها را تبدیل به دغدغههای امنیتی برای مردم این کشور و ایجاد اختلاف و حساسیتهای مردمی بنمایند.
اما در سوی مقابل ایران با درک شرایط دوران پساداعش که دورانی بهغایت سخت است باید تلاش کند آن عمق استراتژیک و مناظر مختلف را به زمینه همکاری ۲ کشور تبدیل کرده تا تبدیل به یک بلوک قدرتمند اقتصادی گردند. و سیاستمداران ایرانی بهخوبی میدانند که لازمه تحقق این هدف سرمایهگذاری نه برای ایجاد یا تحکیم هر چه بیشتر جا پا و نفوذ بلکه گره زدن اقتصاد ۲ کشور و سایر کشورهای علاقهمند به یکدیگر و از بین بردن بیمهای ضدامنیتی است، اما باید سیاستهای مدونتر با راهکارهای اجراییتر را در این زمینه بهکار بگیرند. انشاالله!