هتاو از این ولایت برای همیشه رفت؟!
تاجیک، نصرت اله – «از این ولایت» اولین مجموعهداستانی است که «مرحوم علیاشرف درویشیان» نوشت و مهم ترین رویکرد وی به مسائل سیاسی اجتماعی بود که درونمایه های آثار او را تا سالیان بعد تشکیل داد. من او را با نام این مجموعه میشناسم که با مرگش، او نیز برای همیشه از این ولایت رفت! او رفت تا صدای معترضان به مناسبات و راوبط ناعادلانه سیاسی اجتماعی کشور همیشه زنده باشد. مناسباتی که اجازه حفظ کرامت انسانی شهروندان و برخورداری از یک زندگی در شان انسانیت خویش به آنها را نمیدهد.
خرداد سال ۱۳۵۲ بود و این کتاب تازه منتشر شده و پنهانی فروخته میشد، نسخه ائی نیز به دست من رسید و باید فردا به دوستان دیگرم میدادم. همزمان با امتحانات ترم دوم سال ۵۱-۵۲ بود. روز بعد امتحان زبان انگلیسی عمومی داشتم و شب تا صبح آن کتاب را خواندم و از میان همه داستانهایش «هتاو» را پسندیدم که بر عمق بینش سیاسی اجتماعی، مناسبات رایج در جامعه روستائی ایران و تا حدی کینه بیشتر نسبت به حکومت و سیاست در ایران که مسبب اصلی حاکمیت این روابط و مناسبات بود، افزود.
نمیدانم چرا هتاو را پسندیدم؟ شاید چهار سال پیش مادرم سر زا رفته بود و همچنان مرگ مادر هتاو که بدلیل فقر و نا آگاهی رخ داده بود بر ارتباط من با شخصیتهای این داستان اثر گذاشته بود. بیشک قصه پر غصه هتاو یکی از مثالهای رایج آن دوران بود که در روستاها، روستائیان فقیر باید به خواست متمولین سیاسی اقتصادی و یا مثلث زر و زور و تزویر تمکین میکردند. هتاو داستان دختر بچه ائی بود که ناچارا” دوران عروسک بازی خود را نیمه تمام رها کرد و مناسبات ظالمانه سیاسی اجتماعی او را نه به خانه بخت که به خانه شوربختی فرستاد. خداداد پسر ویس مراد فراش مدرسه روستای اسمان اباد که تمول مالی داشت و پدر هتاو به وی مقروض بود در اثر فشار پدرش و انتظارات نادرست جامعه به قسم خود که تا بزرگ نشود به وی دست نزند وفا نکرد و این دختر بچه را به کام مرگ کشاند. روابط اجتماعی این دوران از کشور آنقدر عقب مانده و ظالمانه بود که حتی علائق و عرق مذهبی افراد نیز در چم و خم این روابط و مناسبات رنگ میبازد! و این دختربچه را همچون مادرش به خاک سرد گورستان سپرد و هتاو نا باورانه برای همیشه از این دنیا رفت تا انگیزه ائی برای مبارزین گردد که بدنبال سرنگونی این مناسبات و روابط باشند.
در این مجموعه به فقر، محرومیت و تنهایی آدمهایی میپردازد که در حاشیهی زندگی در جامعه روستائی دهه چهل و پنجاه شمسی که دوران نوزائی جامعه ایرانی بود، فراموش شده و جدا افتاده بودند. کتاب نمونهی خوبی از ادبیات متعهد و واقعگرایانه دههی پنجاه شمسی بود. در داستانهای کتاب شخصیتهای اصلی، غالبا افرادی هستند که سرنوشتشان تحت تاثیر مناسبات نادرست سیاسی اجتماعی و نیروهای اقتصادی و اجتماعی خارج از ارادهی خود قرار گرفته بودند. درویشیان از شرایط زندگی سخت و تجربیات شخصی اش برای نوشتن این داستانها الهام گرفته بود. او با بیش از سی عنوان کتاب، نویسنده و پژوهشگری متعهد و واقع گرا بود که همین آثار پای او را سه بار در اوایل دهه پنجاه به زندان کشاند. درویشیان سی و دو ساله بود که اولین داستانها را منتشر کرد و زندگی تلخ وی و همکلاسی هایش در دوران کودکی باعث شد که به نوشتن روی بیاورد تا به ندای درونی اش که از وی می خواست کاری کند پاسخ مثبت دهد. این مجموعه داستان در فضایی کودکانه، مشقت و عصیان مردم فقیر را روایت می کند. در این ایام و در این داستانها نوشتن برای وی اعتراض و پاسخی بود به ناعدالتی و نابرابری محیطی که در آن زندگی می کرد.
او کودکی خود را در سال های پس از جنگ جهانیِ دوم گذراند. روزگاری که کشور درگیر فقر شدید اقتصادی بود و به دلیل قحطی و پس لرزه های حضور نیروهای متفقین، طبقات پائین جامعه ایرانی و مخصوصا” روستائیان به سختی روزگار می گذراندند. در سال های جوانی به معلمی در روستاها پرداخت و نخستین داستان های خود را با الهام از زندگی روستاییان و از جمله کودکان و نوجوانان دانش آموز روستایی نوشت. بنابراین او را باید از زمره معلم- نویسندگانی دانست که به پیروی از صمد بهرنگی، در پی گسترش بذر آگاهی در میان توده های محروم بودند. درویشیان داستانهای اجتماعیِ واقع گرا ئی می نوشت که صرفا” به توصیف پدیده های اجتماعی ختم نمیشد، بلکه او در پی اثرگذاری بر واقعیت اجتماعی و ایجاد تحول مثبت در آن بود و از همین روی به روشنگری دست می زد و همین امر باعث اسقبال دانشجویان و مبارزین به اثار او میشد. آنچه آثار او را برجسته می کرد رویکرد عمیق انسانی و عاطفه نیرومندی بود که در این آثار موج می زد و خواننده را با لحظه به لحظه داستان درگیر و همراه میکند.
در شمار قابل توجهی از داستان هایش او یا در نقش راوی یا یکی ازشخصیت ها حضور داشت. اومعلمی بود در روستاهای کرمانشاه که همزمان با تحصیلش کحل ارتزاق وی نیز بوده است. او برای کودکان روستایی کتاب- و از جمله کتاب های صمد- را می برد و وقتی در برف گرفتار گرگ ها می شد و روستاییان نجاتش می دادند بیش از آنکه نگران جانش باشد پرسانِ حال خورجین کتاب هایی است که برای بچه ها برده بود. اینگونه دیالوگها تاثیر بسزائی در روحیه مبارزین و دانشجوییان آن دوران میگذاشت و انگیزه مبارزاتی آنان را تقویت میکرد. داستانهای این مجموعه به شناخت من از تاریخ سیاسی اجتماعی ایران آن دوره کمک فروانی کرد زیرا درویشیان آینه ای بر روزگار خود گرفته بود و روایتش در داستانهائی که به رشته تحریر دراورده دارای تاریخ ، جغرافیا، زمان و مکان است.
مناسبات سیاسی- اجتماعی، قدرت خان و ژاندارم در روستا، عادات و رسوم کشت و زرع و شیوه های زیست روستائیان در این اثر او قابل مطالعه است. بنابراین داستانهای دوازده گانه این مجموعه و نظایر آن بر روی نسلی از مبارزین آن زمان ایران که در دانشگاههای کشور دست به مبارزه زده و حرکتهای اعتراضی خود را آغاز کرده بودند، تاثیر فراوان و بسزائی گذاشت و از طریق مسائل اجتماعی آنان را به مبارزه سیاسی علاقمند کرد. از همین منظر عنصر سیاست یعنی نقد آگاهانه مناسبات و روابط سیاسی اجتماعی که حاکمیت آنها را تنظیم کرده بود، هم در آثار درویشیان جایگاه پررنگی داشت. بنابراین ادبیات و تعهد اجتماعی او همانند بسیاری دیگر از نویسندگان هم عصرش پای او را به زندان کشاند. البته او از جلال آل احمد و صمد بهرنگی فراوان الگو گرفته بود ولی توصیفش از حوادثی که در داستانهایش شرح داده بسیار جزیی نگر و دقیق است و خواننده ارتباط عمیقی با شخصیتهای داستان برقرار میکند. زیرا نگاه او به شخصیت هایش رفتارشناسانه بوده و در میان طیف وسیع شخصیت هایش همه نوع آدمی یافت می شود.
جلد کتابش نیز بیان گویائی از داستانهایش در این کتاب است. معلوم نیست کدام شخصیت غایب است. دوازده داستان در این کتاب اما یازده تصویر و با حالات گوناگون روی جلد کتاب نقش بسته است. گوئی همه تصاویر دارند داستان خود را برای خواننده قرائت میکنند. هم عکسی که در بالاتر از همه دارد فریاد میزند و هم عکسی که در وسط تصاویر عمق دیدش نافذ و متفکرانه است. درویشیان نماینده نسلی از نویسنده گان داستانهائی بود که ادبیات را ابزاری برای تحقق آرمان های اجتماعی و سیاسی می دیدند. نویسندگانی که بی تردید بر اساس حس تعهد اجتماعیِ نیرومندی که داشتند انگیزه درونی مبارزه را در میان نسل جوان آن دوران مشتعل نگاه داشته و آنرا به نوعی به زیست اجتماعی تبدیل میکردند. نویسندگانی که بدون تردید جای خالیشان در این دورانی که نسیم جهانی سازی وزیدن گرفته است بطور محسوس احساس میشود. خدایش او را بیامرزد و نام و یادش همیشه بر تارک تاریخ ادبیات متعهدانه سیاسی اجتماعی کشور خواهد درخشید. انشاالله!
منبع: روزنامه مستقل مورخ شنبه ۱۳٫۸٫۹۶
احیای جاده ابریشم و جایگاه فرامنطقه ای ایران
در چرخه اقتصاد جهانی هر کشوری دارای مزیت نسبی محلی و منطقه ای است که باید با راهبرد، سیاست و برنامه ریزی عملیاتی مناسب آن را به مزیت رقابتی بین المللی تبدیل کند. وجود بناهائی با قدمت تاریخی چند هزار ساله، شرایط جغرافیائی، وسعت سرزمینی، طول جاده ها، برخورداری از نعمت آفتاب در طول سال، تنوع آب و هوا و تناسب آن برای تبادلات انسانی و کالائی جاده ای و نقش تاریخی ایران در مناسبات تجاری جهان، امنیت و میهمان نوازی از مزیتهای نسبی ایران است. این مزیتها می توانند با تامین زیر ساختهای نرم و سخت افزاری لازم، از جمله تربیت و آموزش نیروی انسانی، سرمایه گذاری بهینه کرده و با استفاده از فرهنگ و میراث ملی کشور به مزیت رقابتی نه تنها در سطح منطقه بلکه در جهان تبدیل شوند.
در این راستا و با اتخاذ چنین راهبردی جاده ابریشم باید بعنوان سمبلی از قلب اقتصاد جهان در آمده و همان گونه که وظیفه اصلی قلب پمپاژ خون به تمامی بدن است جاده ابریشم نیز باید به توزیع و پمپاژ ثروت به کشورهای جهان بپردازد. لازمه این امر محقق شدن اصل اولویت گردش سرمایه در میان کشورهای حاشیه این شاهراه استراتژیک بر اساس اصل اقتصادی اویت استفاده از مزیت نسبی در رونق بازار، تولید و تبادل کالا است.
با چنین نگرش و رویکردی و با توجه به ظرفیتهای بیشمار بناهای تاریخی و از جمله کاروانسراهای این مسیر، ایران اولا” باید با استفاده از این مزیت نسبی وحید خود در قلب طرح راه ابریشم قرار گیرد و ثانیا” باید با توجه به این ظرفیتها جایگاه خود را فراتر از منطقه خاورمیانه و به عنوان پلی بین آسیا و اروپا تعریف کند. زیرا برای ارائه تصویر ِصحیح از سیر حرکت جهان در دهه آینده و شکل و شمایل آتی ساختار ژئوپلیتیکی آن، نمی توان کمیت و کیفیت ارتباطِ سمت وسوی تحولات جامعه بشری، عمق رویدادهای سیاسی، اجتماعی و میزان و سرعت تغییرات ایجاد شده را با موقعیت مکانی و فضایی آنها نادیده گرفت. ممیزه ای که ایران باید از این ویژگی ژئوپلیتیکی خود استفاده کرده و یک جایگاه ژئو اکنومیک برای خود تعریف کند.
از این منظر با توجه به روند فقر منابع و یا کاهش منابع اصلی زیستی در دسترس بشر، ازدیاد جمعیت و نیاز به زمین و فضا برای تأمین مایحتاج زندگی، دوران تفوق ژئوپلیتیک در رقابتهای منطقه ای و بین المللی بر سیاست آغاز شده است، اما هم اکنون کم کم ژئوپلیتیک نیز دارد جای خود را به ژئو اکومیک واگذار می کند. در این دوران سه عنصر اصلی ۱- شکل، ابعاد و نحوه و سهولت دسترسی نه تنها به نقاط مرزی کشور برای اتصال کشورهای همسایه به یکدیگر، بلکه فراتر بردن تامین منافع ملی ورای مرزهای سیاسی ۲- وجود آبراه (دریا و رودخانه)، راه های حمل و نقل جاده ای و ریلی و ۳- تفاهم نامه دوجانبه و چند جانبه منطقه ای بین المللی، نظام حمل و نقل متشکل از بستر (راه، ریل)، تجهیز ناوگان حمل و نقلی (کمیت و کیفیت ناوگان، فن آوری و میزان آموزش و آشنائی رانندگان)، تسهیلات بانکی، بیمه ائی و گمرکی. اینها عواملی هستند که موقعیت ژئو اکونومیکی به کشورها می بخشد که خوشبختانه ایران نه تنها دارای آنهاست بلکه سمت و سوی سیاستگذاری های خود را نیز بر تقویت و اصلاح ساختاری استفاده از این مزیتهای خود قرار داده است، اما باید با تداوم و جدیت و سرمایه گذاری مادی و معنوی بیشتری همراه باشد.
از سوی دیگر چین در استراتژی جدیدش بنام “یک کمربند ، یک جاده” که یک مگاپروژه هزار میلیارد دلاری است سعی دارد از قرار دادن مزیتهای نسبی کشورهای در مسیر این کمربند وراه جدید ابریشم و تشکیل یک بازار بین منطقه ای از آنها استفاده کند. در پاییز سال ۲۰۱۳، شی جین پینگ، رییس جمهوری چین که در این روزها مجددا انتخاب شده و نظراتش درزمینه توسعه اقتصادی چین در قانون اساسی این کشور و مرامنامه حزب کمونیست بعنوان سوسیالیسم چینی آمده است،درجریان سفر خود به آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرقی طرح ایجادکمربند اقتصادی جاده ابریشم و احیای راه ابریشم دریایی در قرن ۲۱ راارایه کرد. طرح یک کمربند – یک جاده، قاره های آسیا و اروپا را با جمعیت ۴ میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر در برگرفته است که ۶۳ درصد جمعیت کل جهان را شامل می شود. حجم کل اقتصاد کشورهای آن نیز به ۲۳۰ هزار میلیارد دلار رسیده که ۲۹ درصد حجم کل اقتصاد جهان را شامل می شود. در این پروژه کشورها می توانند به برقراری ارتباطات بین المللی در زمینه های مختلف،ارتقای سطح همکاری در زمینه تجارت وسرمایه گذاری و پیشبرد همکاری درصنایع تولید بپردازند و ما نیز برای استفاده از مزایای این پروژه و عقب نماندن ازقافله تحولات اقتصادی زیر ساختهای نرم وسخت افزاری لازم را آماده کنیم تا فقط مصرف
کننده نبوده بلکه تولیدات خود را در این کریدور اقتصادی به جریان بیاندازیم. انشاالله!
منبع:سایت دیپلماسی ایرانی مورخ ۸٫۸٫۹۶ با عنوان ایران خود راپل بین آسیا و اروپا بداند.
عریانی بازیگران صحنه سوریه!
تاجیک، نصرت اله – در صحنه سیاسی پرونده سوریه، بازیگران آرام آرام چهره واقعی خود را عیان میکنند؛ یا به عبارتی دیگر تماماً برای کسب منافع حداکثری وارد منازعه سیاسی میشوند تا بتوانند از وضعیت فعلی منتفع شوند. بخش دیگری از وضعیت فعلی، حضور نیروهای فرامنطقهای خواهد بود، چرا که آنها دخالت خود را علنی کردهاند که دو قطب اصلی آن روسیه و آمریکا همچنان به عنوان عوامل اصلی مورد نظر قرار میگیرند که از تاسیس پایگاههای نظامی گرفته تا کسب منافع سیاسی، همگی به دنبال تامین آن هستند. در این صحنه اگرچه نشان از شکست داعش دارد اما باید توجه داشت که نمیتوان وضعیت فعلی را پایان کار این تشکیلات تروریستی دانست بلکه تغییر فاز خواهد داد یا به عبارتی دیگر گستره یا مناطق حضور خود را تغییر میدهد و آفریقا، آسیای مرکزی، جنوبی و جنوب غربی و شرقی یکی از اهداف آتی آنان خواهد بود.
نصرتالله تاجیک تحلیلگر مسائل منطقه با اشاره به برگزاری دور هفتم نشست آستانه در اواخر ماه جاری میلادی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: در تفسیر نشستی که قرار است در تاریخ ۳۰ و ۳۱ اکتبر ( ۸ و ۹ آبان) برگزار شود، باید تمامی تحولات میدانی و سیاسی که از هفتهها و ماههای گذشته تاکنون در جریان است را با دقت بررسی کرد که البته ابعاد گستردهای از فعالیت و کنشگری بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را در خود جای میدهد. در اخبار منتشر شده خصوصاً پس از پاکسازی رقه مرتباً به ریشهکن شدن داعش داعش یا خاتمه آن اشاره میشود که باید گفت این نظریات تنها بخش حداقلی ماهیت یا فعالیت داعش را تشکیل میدهد. به عبارتی دیگر داعش دست از فعالیت خود آن گونه که ما فکر میکنیم بر نخواهد داشت.
وی ادامه داد: باید در نظر داشته باشیم که داعش تغییر فاز خواهد داد یا به عبارتی دیگر گستره یا مناطق حضور خود را تغییر میدهد. چراکه داعش یک تفکر است اما تبلور آن امروز در مابقی گروهها و جریانات تروریستی سوریه به وضوح دیده میشود؛ از این منظر اینکه گمان کنیم کار داعش در سوریه یکسره شده و تنها میتوان با افزایش شدت عملیات در منطقهای خاص آنها را ریشهکن کرد، تنها به عنوان یک برآورد اشتباه قلمداد میشود.
سفیر اسبق کشورمان در اردن با تاکید بر اینکه یکی از خروجیهای سلسله نشستهای آستانه از گذشته تاکنون تغییر روند عملیاتهای میدانی بوده است، گفت: در وضعیت فعلی تا حد زیادی مهرهچینیهای میدانی تغییر پیدا کرده است؛ بخشی از این تغییر به قطع حمایتهای مالی عربستان و قطر از تروریستها برمیگردد و بخشی دیگر به قطع حمایت لجستیکی ترکیه مربوط میشود. این وضعیت باعث شده تا داعش سرزمینهای تحت اشغال خود را از دست بدهد و سناریوهای خود را در اروپا، آمریکا و بسیاری از مناطق آفریقا و جنوب آسیا پیگیری کند، از این جهت است که تضعیف قوای داعش در منطقه زمینه را برای ورود حداکثری بازیگران این پرونده به عرصه سیاسی هموار و میسر کرده است.
وی ادامه داد: باید توجه داشته باشیم که ایالات متحده به عنوان بازیگر تاثیرگذار چهره ژئوپلیتیک منطقه را به هم زده است و تغییر توازن را در دستور کار خود قرار داده و همچنان به دنبال تغییر در این روند است. در امکان دارد که در ماهها یا هفتههای اخیر شاهد جابهجایی سرزمینی بین قدرتها و بازیگران میدانی و سپس سیاسی باشیم که نشست آستانه هم متاثر از این وضعیت خواهد بود که در حالت فعلی هم این تغییرات به وقوع پیوسته است.
تاجیک در پایان خاطرنشان کرد: اراده سیاسی و منافع دولتهای دخیل در پرونده سوریه بدون تردید بلوکبندی و مرزبندیهای مورد نظر را تغییر خواهد داد. چراکه در مقوله یارکشی تحولات کوچک اما عمیق در حال شکلگیری است. به عنوان مثال ترکیه به عنوان بازنده صحنه سوریه با حضور خود در ادلب به دنبال تامین منافع خود و تعمیق آن به عرصه سیاسی خواهد بود که پیشبینی میشود در نشست پیشرو با سناریوهای جدید که منافع وی را در حد اعلاء تامین کند وارد میدان شود. از این جهت «آستانه ۷» را باید در جهت بالابردن قدرت چانهینی در حوزه سیاسی و همچنین حضور در منطقه به عنوان عنصر تاثیرگذار قلمداد کنیم. البته باید مد نظر داشته باشیم که برخی از منافع طرفین در این میان با یکدیگر متضاد است، چراکه پای اسرائیل، اردن و مصر به پرونده سوریه باز شده و این میتواند توازن را به هم بزند.
منبع: ایلنا: مورخ ۹۶.۷.۲۹ با عنوان آخرین آرایش میدانی و سیاسی سوریه در آستانه نشست قزاقستان/ مولفههای موجود در ادامه حیات داعش
ترامپ، فرصتی برای فرار اروپا از یوغ یکجانبهگرایی؟!
تاجیک، نصرت اله – به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، دونالد ترامپ در اظهارات اخیر و سخیفانه خود، خلیج فارس را خلیج عربی خواند که مورد واکنش و انتقاد دولت و ملت ایران واقع شد. چنین عنوانی که در تاریخ روابط سیاسی ایران با آمریکا بعد از انقلاب اسلامی بیسابقه بود در راستای تبلیغات ضد ایران تعبیر میشود که بهنوعی نشان از ضعف دولت او در همراه کردن شرکای سیاسی و تجاری آمریکا برای مقابله با ایران و وضع تحریمهای جدید بوده است.
🔹ترامپ چهره بدعهد آمریکا را نمایان ساخت
نصرتالله تاجیک، سفیر اسبق ایران در اردن و کارشناس مسائل بینالملل درباره سخنان اخیر ترامپ و تأثیر آن بر امنیت منطقه در گفتوگو با ایکنا گفت: صحبتهای ترامپ بیشتر از دو بعد بیمنطقی و عدم تعهد آمریکا نسبت به تعهداتی که در برجام دارد قابل تفسیر و تجزیه و تحلیل است. او طی مدتی که عهدهدار مسئولیت ریاست جمهوری آمریکا بوده، زیرساخت تمام تعهدات بینالمللی که مبنای چندجانبهگرایی است را دارد نابود میکند و رفتارش مصداق آنارشیسم در آنارشیسم است.
وی با اشاره به تأثیر اقدامات ترامپ بر کاهش اعتماد بینالمللی افزود: با این شرایط ما دیگر نمیتوانیم به هر نوع توافقی اعتماد داشته باشیم. یعنی در هر لحظه و شرایطی ممکن است توافقی که صورت پذیرفته و تمامی بازیگرانی که میخواهند به این توافق متعهد بمانند، احتمال دارد آمریکا با سنگاندازی باعث از بین رفتن اعتماد متقابل که اصل و ساختار و شاکله تعهدات بینالمللی و منطقهای است را از بین برد.
سفیر اسبق ایران در اردن یادآور شد: عنوان نمونه خلیج عربی به جای خلیج فارس یک ادعای بیپایه و بدون اساس بود چون نام این خلیج همیشه فارس بوده و ریشه در تاریخ دارد و نشان داد که ترامپ تاریخ و جغرافیا نمیداند همچنین ممکن است ترامپ برای شادمان کردن اعراب چنین صحبتی را انجام داده باشد بنابراین از نظر من حتی برای ثانیهای، این بخش از صحبت ترامپ ارزش فکر کردن و بحث کردن ندارد.
کارشناس مسائل بینالملل ضمن تأکید بر موظف بودن دولتها به تعهدات بینالمللی، افزود: اما اینکه در آمریکا با تغیر دولت به این راحتی بخواهند توافقات بینالمللی را رد کنند و زیر پا بگذارند، گواه بر منطق ضعیف دولت فعلی آمریکا است. حتی در کشوری که انقلاب شده و حکومت جدید روی کار میآید، اعلام میکند که به تمامی تعهدات بینالمللی حکومت قبل پایبند خواهد بود. درواقع اگر غیر از این باشد، بینظمی در هرجای دنیا حکمرانی خواهد کرد و سنگ روی سنگ در نظام بینالمللی که ساختارش آنارشیسم است بند نمیشود.
تاجیک ادامه داد: ترامپ از زمانیکه روی کار آمده است نه تنها طرحهای اوباما را زیر پا گذاشته بلکه تمامی تعهدات بینالمللی آمریکا را مانند عضویتش در موافقتنامه پاریس را هم قصد دارد ملغی کند. بنابراین نشان میدهد که آمریکا صلابت، محکمی و ویژگیای که در حقیقت یک کشور برای ایفای نقش بازیگر اصلی و موثر در روابط بینالملل لازم دارد را در اختیار ندارد.
وی افزود: من اخیراً در یادداشتی نوشتهام که اروپا با تاریخ و فرهنگ غنی، باید در عرصه روابط بینالملل نقش بیشتری ایفا کند تا نگذارد، چندجانبهگرایی کنونی روابط بینالملل به یکجانبهگرایی و سلطه هژمونیک آمریکا تبدیل شود.
🔹ترامپ بر روی ناامن کردن منطقه معامله میکند
تاجیک با تأکید بر بیاخلاقی ترامپ گفت: با استفاده از واژه تصویری و کاریکاتوری «شیر دوشی» میتوانیم تمام کاراکتر اقدامات، رویکرد تاجر مآبانه ترامپ و سخنانش را تبیین کنیم. چون همین سفری که ترامپ به عربستان رفت و بعد از انتشار کاریکاتوری که در دنیا معروف شد، نشان داد که او از عربستان شیر میدوشد. این کاریکاتور سمبل نگاه و رویکرد ترامپ به روابط بینالمللی و منطقهائی است و به عقیده من این کاریکاتور تمامی الگوی رفتاری و نگاه ترامپ به دیگران را نشان میدهد. این یک نگاه ابزاری است و هیچکس یک سیاستمدار تاجرمآب را نخواهد دید که قاعده انصاف را رعایت نکند. ترامپ فقط با همان الگوی «شیر دوشی» پیش میرود بنابراین راه به جایی نخواهد برد و فضای امنیتی منطقه را با این سیاستها بیش از گذشته متشنج و اوضاع سیاسی اقتصادی را ناپایدار خواهد کرد.
وی ادامه داد: ساختار روابط بینالملل با آنچه که در دنیای تجارت وجود دارد بسیار متفاوت است. در ساختار روابط بینالملل هرکدام از کشورها به اندازه اهمیتشان و موقعیت جغرافیایی خود دارای قدرت هستند. ترامپ نمیتواند با معاملات چندین میلیارد دلاری توازن سیاسی و جغرافیایی منطقه را بر هم زند، یعنی اگر تمام عربستان هم به انبار تسلیحات نظامی آمریکا تبدیل شود جزء آتشافروزی هیچ فایدهای برای منطقه نخواهد داشت بلکه باید این کشورها گفتوگو میان یکدیگر را تقویت و گفتمانی راآغازکنندکه امنیت برمبنای فرهنگ وتاریخ جزلاینفک آن باشند نه بر پایه مسائل نظامی، امنیت شکل گیرد. استفاده از تسلیحات نظامی چیزی جزء کشتار و ناامنی در منطقه حاصل دیگری ندارد.
کارشناس مسائل بینالملل با تأکید بر نقش مهم خاورمیانه در تأمین امنیت جهانی گفت: خاورمیانه که ۶۰ تا ۷۰ درصد انرژی جهان را تأمین میکند باید دولتهای این منطقه هم مسئولیتپذیرتر باشند و در برابر اظهارات ترامپ که خودش نماد بیمسئولیتی ایالات متحده آمریکا در خصوص پایبندی به تعهدات بینالمللی است، ظرفیت بالایی از خود نشان دهند تا بتوانند امنیت و رفاه ملتهای منطقه را تأمین کنند.
🔹پیشبرد اهداف سیاست خارجی با تقویت روابط بینالمللی
سفیر اسبق ایران در اردن ضمن اشاره به دوران کوتاه ریاست جمهوری ترامپ گفت: به عقیده من ما شاهد اوضاع سختی در دوران ترامپ خواهیم بود. همچنین معلوم نیست که ترامپ بتواند دوره ریاست جمهوری خود را سلامت به پایان رساند. چون چمدان ترامپ سنگین است و آنقدر مشکلات خانوادگی، فساد اقتصادی و مراودات آنها با روسها مشکلساز بوده که احتمال نیمه تمام ماندن دوره او وجود داشته باشد.
وی در پایان افزود: بنابراین ما از یک طرف نباید خودمان را دم تیغ ترامپ ببریم و از طرف دیگر با هرگونه تنازل سیاست خارجی، ما ترامپ را بیشتر جریح میکنیم تا طمع کند و دست به اقدام بیخردانه بزند؛ بنابراین خیلی هنرمندانه باید در طراحی سیاست خارجی عمل کنیم که بین این دو لبه قرار بگیریم. یعنی نه امتیازی دهیم و نه زیر تیغ او باشیم. ما با سیاست خارجی حساب شده و با کمک اروپا، روسها و حتی چین خواهیم توانست اهدافمان را در صحنه بینالمللی پیش ببریم. بنابراین ما در آمریکا هرچقدر که میتوانیم باید لابیمان را قویتر کنیم تا از هر مکانیزمی استفاده کنیم تا رودرروی ترامپ قرار نگیریم
منبع: خبرگزاری قرآنی (ایکنا) مورخ ۹۶.۷.۲۵ با عنوان بازی هنرمندانه ایران در پیشبرد گفتمان صلح برپایه فرهنگ و تاریخ
عریانی بازیگران صحنه سوریه!
در صحنه سیاسی پرونده سوریه، بازیگران آرام آرام چهره واقعی خود را عیان میکنند؛ یا به عبارتی دیگر تماماً برای کسب منافع حداکثری وارد منازعه سیاسی میشوند تا بتوانند از وضعیت فعلی منتفع شوند. بخش دیگری از وضعیت فعلی، حضور نیروهای فرامنطقهای خواهد بود، چرا که آنها دخالت خود را علنی کردهاند که دو قطب اصلی آن روسیه و آمریکا همچنان به عنوان عوامل اصلی مورد نظر قرار میگیرند که از تاسیس پایگاههای نظامی گرفته تا کسب منافع سیاسی، همگی به دنبال تامین آن هستند. در این صحنه اگرچه نشان از شکست داعش دارد اما باید توجه داشت که نمیتوان وضعیت فعلی را پایان کار این تشکیلات تروریستی دانست بلکه تغییر فاز خواهد داد یا به عبارتی دیگر گستره یا مناطق حضور خود را تغییر میدهد و آفریقا، آسیای مرکزی، جنوبی و جنوب غربی و شرقی یکی از اهداف آتی آنان خواهد بود.
نصرتالله تاجیک تحلیلگر مسائل منطقه با اشاره به برگزاری دور هفتم نشست آستانه در اواخر ماه جاری میلادی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: در تفسیر نشستی که قرار است در تاریخ ۳۰ و ۳۱ اکتبر ( ۸ و ۹ آبان) برگزار شود، باید تمامی تحولات میدانی و سیاسی که از هفتهها و ماههای گذشته تاکنون در جریان است را با دقت بررسی کرد که البته ابعاد گستردهای از فعالیت و کنشگری بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را در خود جای میدهد. در اخبار منتشر شده خصوصاً پس از پاکسازی رقه مرتباً به ریشهکن شدن داعش داعش یا خاتمه آن اشاره میشود که باید گفت این نظریات تنها بخش حداقلی ماهیت یا فعالیت داعش را تشکیل میدهد. به عبارتی دیگر داعش دست از فعالیت خود آن گونه که ما فکر میکنیم بر نخواهد داشت.
وی ادامه داد: باید در نظر داشته باشیم که داعش تغییر فاز خواهد داد یا به عبارتی دیگر گستره یا مناطق حضور خود را تغییر میدهد. چراکه داعش یک تفکر است اما تبلور آن امروز در مابقی گروهها و جریانات تروریستی سوریه به وضوح دیده میشود؛ از این منظر اینکه گمان کنیم کار داعش در سوریه یکسره شده و تنها میتوان با افزایش شدت عملیات در منطقهای خاص آنها را ریشهکن کرد، تنها به عنوان یک برآورد اشتباه قلمداد میشود.
سفیر اسبق کشورمان در اردن با تاکید بر اینکه یکی از خروجیهای سلسله نشستهای آستانه از گذشته تاکنون تغییر روند عملیاتهای میدانی بوده است، گفت: در وضعیت فعلی تا حد زیادی مهرهچینیهای میدانی تغییر پیدا کرده است؛ بخشی از این تغییر به قطع حمایتهای مالی عربستان و قطر از تروریستها برمیگردد و بخشی دیگر به قطع حمایت لجستیکی ترکیه مربوط میشود. این وضعیت باعث شده تا داعش سرزمینهای تحت اشغال خود را از دست بدهد و سناریوهای خود را در اروپا، آمریکا و بسیاری از مناطق آفریقا و جنوب آسیا پیگیری کند، از این جهت است که تضعیف قوای داعش در منطقه زمینه را برای ورود حداکثری بازیگران این پرونده به عرصه سیاسی هموار و میسر کرده است.
وی ادامه داد: باید توجه داشته باشیم که ایالات متحده به عنوان بازیگر تاثیرگذار چهره ژئوپلیتیک منطقه را به هم زده است و تغییر توازن را در دستور کار خود قرار داده و همچنان به دنبال تغییر در این روند است. در امکان دارد که در ماهها یا هفتههای اخیر شاهد جابهجایی سرزمینی بین قدرتها و بازیگران میدانی و سپس سیاسی باشیم که نشست آستانه هم متاثر از این وضعیت خواهد بود که در حالت فعلی هم این تغییرات به وقوع پیوسته است.
تاجیک در پایان خاطرنشان کرد: اراده سیاسی و منافع دولتهای دخیل در پرونده سوریه بدون تردید بلوکبندی و مرزبندیهای مورد نظر را تغییر خواهد داد. چراکه در مقوله یارکشی تحولات کوچک اما عمیق در حال شکلگیری است. به عنوان مثال ترکیه به عنوان بازنده صحنه سوریه با حضور خود در ادلب به دنبال تامین منافع خود و تعمیق آن به عرصه سیاسی خواهد بود که پیشبینی میشود در نشست پیشرو با سناریوهای جدید که منافع وی را در حد اعلاء تامین کند وارد میدان شود. از این جهت «آستانه ۷» را باید در جهت بالابردن قدرت چانهینی در حوزه سیاسی و همچنین حضور در منطقه به عنوان عنصر تاثیرگذار قلمداد کنیم. البته باید مد نظر داشته باشیم که برخی از منافع طرفین در این میان با یکدیگر متضاد است، چراکه پای اسرائیل، اردن و مصر به پرونده سوریه باز شده و این میتواند توازن را به هم بزند.
منبع: ایلنا: مورخ ۹۶.۷.۲۹ با عنوان آخرین آرایش میدانی و سیاسی سوریه در آستانه نشست قزاقستان/ مولفههای موجود در ادامه حیات داعش
کتاب تبارشناسی دولت و رنج های ملت
نویسنده : مهندس سید محمد غرضی
جهت دانلود فایل PDF کلیک نمایید
کیمیاگری در گردشگری
تاجیک، نصرت اله – مرمت و احیای بناهای تاریخی و فرهنگی با سرمایه گذاری بخش خصوصی علاوه بر کم کردن هزینه های دولت که از پس آن به دلیل مشکلات مالی بر نمی اید و ورود آنها به چرخه بهره برداری اقتصادی و تولید ثروت ملی می تواند یکی از محورهای اصلی توسعه اقتصادی از طریق پویائی صنعت تفریح، فراغت، آسایش و پذیرائی باشد. روز سه شنبه گذشته ۷/۱۰/۹۵ اولین نشست سالیانه سرمایه گذاران و بهره برداران بناهای تاریخی صندوق احیاء و بهره برداری بناهای تاریخی و فرهنگی برگزار شد. اقدام خوبی را صندوق انجام داد که با نشاندن سرمایه گذاران این بخش در دور یک میز، امید جدیدی در دل آنها که با انواع و اقسام مشکلات برای مرمت و آماده بهره برداری کردن چنین بناهائی روبرو هستند زنده کرد. من شخصا” این تحرک را به فال نیک می گیرم و امیدوارم از دل این نشست هر دو طرف به اهدافشان دست پیدا نموده باشند: هم صندوق و هم سرمایه گذاران بناهای تاریخی. نواورانی که بعنوان طلایه داران به جریان انداختن زندگی طبیعی و پیوند بناهای تاریخی به حوزه گردشگری همت گماشته اند. حداقل آن علاوه بر تبادل نظر پایه گذاری یک سازمان مردم نهاد برای تامین نیازهای صنفی یک چنین حرکت عظیمی است.
یقینا” علاوه بر استقبال مردم ایران و جهان از فعالیت این افراد به عنوان کارافرینانی که خاک این مرز و بوم را به طلا تبدیل کرده اند، نسلهای اینده قدردان این ابتکار عمل آنها خواهند بود که با این نو آوری توانسته اند به مقاوم سازی اقتصاد ایران و درون زا و بومی سازی مدل توسعه ائی ایران در گردشگری و رشته های وابسته کمک نمایند . مسئولین کشور و گردشگری هم انشاالله ممنون الطاف و زحمات آنها خواهند بود. طلایه دارانی که با هزینه ای بسیار کم هم محل اقامتی در حد استانداردهای جهانی برای کشور فراهم می کنند که گردشگران خارجی ماهها در نوبت می مانند تا از آنها استفاده کنند و هم مشکل کمبود فضاهای اقامتی را با کمترین هزینه ملی برطرف می سازند.
در چرخه اقتصاد جهانی هر کشوری دارای مزیت نسبی محلی و منطقه ائی بوده که باید با برنامه ریزی و تدوین راهبرد مناسب آن را به مزیت رقابتی بین المللی تبدیل کند و شما خوشبختانه این راه را آغاز نموده اید. صنعت گردشگری در دنیا به عنوان یکی از پایههای تحکیم، توسعه و رشد اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی و تثبیت جایگاه هر کشور در نظام بین الملل از اهمیت روزافزون و تأثیرگذاری برخوردار گردیده و حیف است ما با این ظرفیتهای تاریخی و چنین کارآفرینان علاقمندی از این گردونه عقب بیفتیم. برای ایفای نقش مثبت و سازنده در این زمینه و ارتقای نقش گردشگری در اقتصاد ملی و افزایش درآمد شغلهای وابسته به این صنعت وقت زیادی نداریم.
باید با استفاده از دانش و فناوری و امکاناتی که در کشور داریم و خوشبختانه اینها مزیت نسبی ماست زود دست بکار شویم. کمتر کشوری چنین امکاناتی را همراه با محیط امن و فرهنگ پذیرائی و میهمان نوازی که یک گردشگر در طلب آنست همچون امنیت جاده ائی و علاقه مردم به تعامل با گردشگران یکجا داشته باشد. ایران یکی از ده کشور اول جهان در بخش آثار باستانی و یکی از پنج کشور اول در بخش مناظر طبیعی است ولی متاسفانه از این ظرفیتها تا کنون استفاده نکرده ایم و لذا در جایگاه واقعی خود قرار نگرفته ایم.
هدف ما در صندوق از برگزاری این نشست مشورت و نظر خواهی و پاسخ به دغدغه هایمان همچون اتمام به موقع پروژه ها، کیفیت بالای اتمام آنها و رعایت استانداردهای فنی و مهندسی، روشهای جدید تامین مالی ، اعمال روشهای مدیریتی و بازاریابی و تور گردانی بناهای تاریخی و…بود. اتفاقا” با اینکه این اجلاس برای صرفه جوئی و کمتر کردن هزینه ها و آزاد گذاشتن وقت سرمایه گذاران که از اقصی نقاط کشور آمده بودند نصفه روزه سازماندهی شده بود اما در همین فرصت چند ساعته مدیران و کارکنان صندوق و سرمایه گذاران از تجربیات، دانش و نظرات یکدیگر بهره بردند تا طلایه داران صنعت احیا بهتر به طلا شدن خاک ایران همت گمارند. انشاالله!
منافع استراتژیک ما در لبنان
تاجیک، نصرت اله – ایران از منظر ژئوپلیتیکی و صرفنظر از نوع حکومت و علائق سیاسی اش ، به دلیل موقعیت استراتزیکش و ذخایر هیدرو کربنی منطقه نمی تواند سیاست انزوا گرائی را پیشه کند. تحولات جهانی منافع کشورها را به یکدیگر پیوند زده است و لذا تعریف مناقع ما در هر منطقه ائی هم پشتوانه نظری دارد و هم عملی و کسی نمی تواند به منافع مشروع ما در خاورمیانه به عنوان حلقه اول امنیت ملی مان ایراد بگیرد. این مطلب جدای از قدرت ملی و توانمندیهای بازی گری ماست که در اثر تاریخ و جغرافیای منطقه شکل گرفته است و به ما اجازه دخالت سازنده میدهد. مهم نحوه تبیین این منافع و پیگیری استیفای آنست. لذا ما نباید از بر شمردن منافع و کسب حداکثری آن دچار تردید شویم. قدرت تاثیر گذاری ما در صحنه های منطقه ائی و بین المللی و کسب حداکثری منافع ملی ما و فراهم کردن یک زندگی راحت برای مردممان در حفظ و گسترش مواضع قدرتمان است.
لبنان هسته مرکزی سیاست خارجی منطقهای ایران است و مناسبات تهران و بیروت میتواند روابط ایران با دیگر کشورهای خاورمیانه را تسهیل کند. به دلیل سرمایهگذاریها، ارتباطات تاریخی و اهمیت لبنان در خاورمیانه، مناسبات تهران و بیروت میتواند روابط ایران با دیگر کشورهای خاورمیانه را تسهیل کند و موجب ارتباطات خوب و سازنده ایران با دیگر کشورها شود.
ایران حمایت خود را به دولت جدید لبنان اعلام کرد
این تحلیلگر مسائل خاورمیانه با اشاره به حل بحران ریاست جمهوری در لبنان اظهار داشت: نیروهای لبنانی با عقلگرایی سیاسی توانستند به این جمعبندی برسند قبل از آنکه وزشهای بهار عربی به این کشور برسد و بحرانهای منطقهای لبنان را فرابگیرد، دولت را تشکیل دهند. ایران هم نسبت به این مسئله توجه ویژهای داشته است و به همین خاطر در نخستین روزهای تشکیل کابینه، یکی از مسئولان عالی ایران به بیروت سفر کرد و حمایت خود را از دولت لبنان اعلام و آمادگیاش را برای تحکیم ساختارهای دولتی بیان کرد.
تثبیت دولت در لبنان میتواند موجب خدمترسانی بیشتر شود
تاجیک خاورمیانه را منطقهای پر از مسئله دانست و تصریح کرد: در منطقه سراسر چالش خاورمیانه، هر کشوری که از ساختارهای مستحکمتری برخودار باشد، کمتر از بحران برهم ریختگی چهره ژئوپولتیکی منطقه که توسط آمریکا دامن زده میشود، آسیب میبیند و میتواند آن را با موفقیت پشت سر بگذارد.
او افزود: همچنین تثبیت دولت در لبنان میتواند موجب تقویت ساختارها برای ایفای نقش و خدمترسانی بیشتر میشود.
ورای اختلافات احتمالی و داخلی نیروهای سیاسی در لبنان عمل کنیم .
سفیر اسبق ایران در اردن در پاسخ به این سوال که در دوره جدید، آیا نوع نگرش سعد حریری، نخست وزیر کنونی لبنان نسبت به ایران تغییری یافته است؟ خاطرنشان کرد: ما در سیاست خارجی باید دید حکومتی داشته باشیم و ورای اختلافات احتمالی و داخلی نیروهای سیاسی در لبنان عمل کنیم.
تاجیک اضافه کرد: اگر حریری مواضع انتقادی را نسبت به ایران داشته است، این مواضع مربوط به گذشته و بیانگر دیدگاهش نسبت به مسائل داخلی در لبنان بوده است و اینکه نیروهای لبنانی براساس عقلگرایی سیاسی منافع ملی لبنان مدنظر قرار میدهند، این مسئله فرصتی برای ایران است تا نقش پدری برای همه جریانهای سیاسی داشته باشد.
سعد حریری شرایط جدید را درک کرده است
او با بیان اینکه حریری هم اینک مشکل حاد و عمدهای با ایران ندارد، ابراز داشت: شاید سعد حریری در گذشته به دلیل حمایتهای مالی که از سوی عربستان به او انجام میشد، مواضعی را نسبت به ایران داشت اما هماینک که این حمایتهای مالی هماکنون صورت نمیگیرد، او هم شرایط جدید را درک کرده و براساس منافع ملی لبنان عمل میکند.
با تغییر دولتها، تغییر عمدهای در همکاریهای استراتژیک ایران و لبنان صورت نمیگیرد
این کارشناس مسائل منطقهای در پاسخ به این سوال که مناسبات جدید و آینده همکاریها میان تهران و بیروت چگونه خواهد بود؟ بیان کرد: دو سطح از همکاریها در سیاست خارجی وجود دارد: همکاریهای استراتژیک و همکاریهای تاکتیکی. با تغییر دولتها، تغییر عمدهای در همکاریهای استراتژیک ایران و لبنان صورت نمیگیرد اما همکاریهای تاکتیکی بنا به شرایط منطقهای میتواند تغییر کند و فضا را به سمت گسترش صلح در خاورمیانه تغییر دهد.
کفگیر سعودیها به ته دیگ خورده است
تاجیک در پاسخ به این سوال که مناسبات آتی میان لبنان و عربستان چگونه است؟ عنوان کرد: کفگیر سعودیها به ته دیگ خورده است و آنها مشکل مالی دارند و دستشان مانند گذشته باز نیست. این مسئله موجب میشود تا آنها مانند گذشته جاهطلبی نداشته باشند و دخالتهایشان را در بیروت کاهش دهند و چهره ژئوپولتیکی منطقه که در حال برهم خوردن بود را عوض کنند .
منبع: ایلنا مورخ ۶/۱۰/۹۵ با عنوان: ایران نقش پدری را برای همه جریانهای سیاسی لبنان ایفا کند/ کفگیر سعودیها به ته دیگ خورده است .
آزادی حلب برای توازن ژئوپلیتیکی منطقه
تاجیک، نصرت اله – ترکیه دارای ظرفیت سازنده و جریان سازی در سیاست خارجی اش نیست. چند واقعه کشتی مرمره و درگیری اردوغان و پرز در اجلاس داووس، باعث ایجاد توهم در سیاستمداران حزب عدالت و توسعه شد. در سیاست خارجی یک اشتباه کافی است تا پایت روی پوست خربزه برود! هم اکنون بادی که مسئولین ترکیه کاشته اند طوفانی خواهد شد که دامن خود آنها را خواهد گرفت. بنابراین ترکیه جائی برای سهم خواهی در حوادث سوریه نداشته و سیاست خارجی ایران نیز نباید انفعالی در قبال اقدامات و خواستهای ترکیه رفتار کند. ترکیه همسایه مهمی است و در دو مقطع جنگ تحمیلی و تحریمهای علیه ایران نیز به خوبی از این شرایط ایران سوء استفاده کرد اما رفتار با این کشور هم در دو جانبه و هم در قضایای منطقه باید هوشیارانه باشد! بازنده نباید برای صحنه ارائی اینده منطقه شرط بگذارد!
ارتش سوریه با کمک متحدانش از جمله ایران روز دوشنبه ۲۲ آذرماه تقریبا کنترل کامل حلب را که از چهار سال پیش تحت اشغال مخالفان مسلح دولت سوریه بود، به دست گرفت. این پیروزی که واکنشهای مثبتی را از سوی مقامات ایرانی و متحدانش در پی داشت اما موجب ناخشنودی برخی از دول غربی گشت.اگر بخواهیم نقش و حضور استراتژیک ایران را د ر آزاد سازی حلب بیان کنیم؛ در یک نگاه کلان باید گفت که غرب در جریان حلب به ایران باخت، ایرانی که با هدف کسب منافع و تحقق توازن ژئو پلتیکی منطقه، سرمایه گذاری کلانی را در سوریه انجام داده است؛ زیرا غرب با حمایتی که از گروههای تروریستی در سوریه میکرد در واقع موجب برهم زدن ثبات، امنیت و آرامش منطقه میگشت و معادلات غرب و امریکا را در آن دوره که دنبال راهبرد سرزمین سوخته برای تجزیهی سوریه و حتی چندین کشور منطقه هم بود، بهم خورد. در این بین ایران میتواند با راهبردی کلان نقش مثبت و تاثیرگذاری در حلب داشته و منطقه را به سمت صلح و آرامش و ثبات بیشتر سوق دهد تا از پیشروی جنگ به کشورهای مختلف منطقه جلوگیری کند و در قالب این تئوری بحث مبارزه با گروههای تروریستی و داعش نیز گنجانده میشود. اما باید اذعان داشت که با توجه به سرمایه گذاری ها و دخالت های غربیها و هم پیمانان منطقه ای آنها مانند عربستان، ترکیه، قطر و تا حدی اردن در بحران سوریه حتی بعد از آزادسازی حلب، وضعیت سوریه و حتی حلب در هالهای از ابهام قرار دارد؛ لذا در این شرایط تعیین کننده ایران باید با سیاست خارجی ای سنجیده و مناسب با استفاده از اهرمها و توانمندی هایی که در قضیه سوریه دارد بتواند از این پیروزی در جهت ایجاد یک چهرهی متوازن ژئوپلیتیکی در خاورمیانه استفاده کند.
ایران از طریق مبارزه ی با تروریست برای داشتن جهانی عاری از خشونت و برقراری حکومتی قانونی در سوریه تلاش کرده و از ابتدای بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ تا به حال سرمایه گذاری های مادی و معنوی عظیمی در منطقه کرده است. درواقع تلاش سیاسی و نظامی ایران در صحنه ی سوریه موجب تثبیت موقعیت منطقه ای اش شده و هم اکنون ایران در جایگاه یک بازیگر می تواندبا استفاده ی بهینه از این دستاورد ، برای ترسیم اوضاع آینده ی منطقه و حفظ و برقراری ثبات، نقش مثبتی را در تحولات منطقه ایفا کند . به این دلیل که داعش و دیگر گروه های تروریستی تهدیدی دو جانبه محسوب می شوند، اگر در سوریه پیروز می شدند به یک نوع ایجاد خطر برای کشورهای منطقه می کردند، شکست شان نیز تبعاتی به همراه دارد زیرا بازگشت جنگجویان وارداتی به سمت کشورهایشان خطری امنیتی برای آن کشورها به شمار می رود. لذا مجموعه این تحولات و قضایا از طرفی ایران را قدرتمندتر کرده از طرفی دیگر مسئولیت ایران را افزایش داده است که با همکاری کشورهای موثر و سازنده ی منطقه، نیروهای فرامنطقه ای و هم چنین مجامع بین المللی بتواند راهکاری را پیش بگیرد تا با استفاده از این برد مقطعی، به پیروزی دراز مدت برای ایجاد ثبات و آرامش در منطقه دست یابد و هم چنین به ساماندهی به مسائل و مشکلات مردم سوریه بپردازد. دیپلماسی ایران در رابطه با سوریه باید به گونه ای باشد تا با الگویی مدون و فرمولی محکمه پسند این مسئله را تفهیم کند که سوریه کشور و دولتی مستقل است و با این فرض که حکومت هر کشوری را باید مردم آن کشور تعیین کنند . ایران باید کمک کند تا خواسته های مردم سوریه را از طریق مذاکره و مصالحه برآورده کند و روند ورود جنگجوهای وارداتی و جنگ های نیابتی که زیرساخت کشور را از بین می برد را قطع کند، همچنانکه آمریکا و هم پیمانانش سیاستی اشتباه را در سوریه در جهت ساقط کردن سوریه و روی کار آوردن هم پیمانان خودشان در پیش گرفتندکه خوشبختانه به شکست نیز منتهی شد. لذا آنها باید این شکست را بپذیرند و راهی پیش گیرند تا صلح و ثبات در سوریه برقرار شود و هم چنین حق انتخاب به مردم سوریه برای انتخاب حکومتشان داده شود.
علی رغم نقش مثبت و سازندهی ایران در بحران سوریه شاهد تبلیغات منفی برخی کشورها علیه ایران هستیم. در این خصوص باید گفت که هر کشوری دارای منافع امنیتی و مصالح سیاسی در خارج از مرزهایش است که منطقه ی خاورمیانه حلقه ی اول امنیت ملی ایران به شمار می رود، به همین دلیل تحولات سوریه و خاورمیانه تاثیر مستقیم بر ایران و دیگر همسایگانش دارد که در مجموع ایران را وا میدارد تا حضور سازنده ای برای ایجاد ثبات و امنیت در منطقه و خاورمیانه داشته باشد. اما این نقش ارزشمند ایران برای دولت هایی که سیاست هایشان به شکست انجامیده یعنی آمریکا و همپیمانان منطقه اش همچون ترکیه، عربستان، قطر و تا حدی اردن به دلیل عدم قبول وا قعیت از جانب آنها ضد ارزش قلمداد شده و در صددند تا با تبلیغات منفی علیه ایران راهبرد فرار روبه جلو را پیش گیرند. اما شواهد نشان داد که سیاست ایران در مقابل سوریه درست و سنجیده بوده و دولت سوریه را مردم سوریه باید انتخاب کنند نه امریکا و دیگر کشورهای مداخله جو.
اشتباه آقای اوباما و آمریکا به عمد و یا به سهو اینست که جنگ سوریه را داخلی می خوانند. آنها از توجه به واقعیات صحنه میدانی که حاصل جنگ نیابتی چند لایه است برای فرار از پاسخ گوئی شانه خالی میکنند ولی این رافع مسئولیت آنها نیست و باید در مقابل مردم سوریه و جهان پاسخگو باشند.
حلب اگر چه دومین شهر بعد از پایتخت سوریه بود اما چیزی از آن نیز کم نداشت و همین وسوسه ائی بود برای سرمایه گذاری سازمانهای اطلاعاتی غربی تا به سمت تجزیه سوریه پیش بروند و اگر ایران و روسیه نبودند الان این کشور تجزیه شده بود. آمریکا و کشورهای منطقه مرهون سرمایه گذاریهای مادی و معنوی ایران هستند. اگر وزنه جنگهای نیابتی به سود جنگجویان مسلح وارداتی تمام میشد در آنصورت خواب از چشم حکام ربوده میشد و همان اتفاق می افتاد که در پی پیروزی افغان عرب در افغانستان در کشورهای عربی در اوائل دهه نود رخ داد.
اگر آمریکا می گوید از خواستهای مدنی مردم سوریه حمایت میکند ، چرا اینکار را در اردن، یمن و یا بحرین انجام نمیدهد؟ سیاست آمریکا در سوریه و خاورمیانه شفاف نیست. دولت اوباما صداقت لازم را ندارد که به اشتباه استراتژیکش در سوریه که با طناب پوسیده عربستان و ترکیه به چاه ویل خاورمیانه رفت، صادقانه اعتراف کند. آمریکا در سوریه مقصر است و باید هزینه آن را بپردازید. و از هم اکنون مردم و وجدان بیدار جهان باید خود را آماده کنند تا از طریق رسانه ها و افکار عمومی محکمه عادلانه ائی علیه کشورهای منطقه ائی همچون عربستان، ترکیه، قطر و اردن و حامیان غربی آنان و مخصوصا” آمریکا تشکیل و حق مردم مظلوم سوریه را از آنان بستانند. انشاالله!
منبع: هفته نامه مثلث، شماره ۳۳۹ مورخ۴٫۱۰٫۹۵ صفحه ۵۴٫ تحت عنوان باخت غرب: روسیه، ایران و سوریه نظم جدید منطقه ائی را پس از ازادی حلب تعریف میکنند (مصاحبه- یاداشت).
حلب: پایان قانون جنگل؟!
تاجیک، نصرت اله – جنگ در حالی در حلب پایان یافت که در آن، همه با هم میجنگیدند. حلب، مصداق تنازع بقای داروین بود و همه همدیگر را میکشتند تا زمین و قدرت به دست آورند. جهان و در رأس آن آمریکا، از آنچه در این شهر اتفاق افتاد و ظلمی که به مردم آن شد، باید شرمنده باشد. آمریکا باید شرمنده باشد که با راهبردی غلط پا در راهی گذاشت که همپیمانانش سراب تجزیه را در آن، نشان داده بودند.
سخن آقای اوباما بعد از آزادسازی حلب که گفت: «دست سوریه، ایران و روسیه به خون آغشته است»، فرار به جلوست. آمریکا در سوریه ابزار و اهرم ندارد و سردرگم است و همین بلاتکلیفی، دست دولت آمریکا را به خون مردم سوریه آلوده کرده است؛ زمانی ، در سال ٢٠١١ سفیرش را به حماء فرستاد تا در تظاهرات مردم این شهر شرکت کند و زمانی قدرت جداسازی گروههای شورشی و جنگجویان وارداتی از یکدیگر را نداشت و روند تلاشهای صلحجویانه را معطل نگاه داشته بود تا آنها تجدید قوا کنند.
آنچه در سوریه اتفاق افتاد، حاصل درگیریهای درونی هیأت حاکمه آمریکا بود. اینکه آقای اوباما در آخرین کنفرانس خبری خود در ٢۶/٩/٩۵ میگوید: «دخالت نظامی آمریکا میتوانست هزینههای سنگینی برای نیروهای نظامی ما باشد»، عذر بدتر از گناه است. سوریه را عربستان، قطر، ترکیه و اردن، همپیمانان آمریکا به این روز کشاندهاند. اگرچه ایشان میگوید: «من در قبال مسائل سوریه احساس مسئولیت میکنم و پس از بررسیهای بسیار برای حل بحران سوریه در کاخ سفید، به راهبردی که در پیش گرفتیم، رسیدم»، اما این راهبرد چیزی نبود جز با طناب پوسیده ترکیه و عربستان در چاه ویل خاورمیانه رفتن و دست آنها را برای یکهتازی توهممآبانه بازگذاشتن. همین چشمبستن و حتی در بعضی موارد کمکهای تسلیحاتی به شورشیان، بدون هدف و شاید با هدف افتادن تسلیحات به دست هر کس و تقویت جنگ در جنگ بود که حاصل آن بههمریختن ژئوپلیتیک منطقه است تا سوریه تجزیه و رژیم صهیونیستی در امنیت بیشتر باشد. ایشان ادعا میکند که «نتیجهگیری من پس از این بررسیها، این بوده که در شرایطی که روسیه به عنوان یک قدرت نظامی و ایران به عنوان یک قدرت نظامی منطقهای در سوریه حضور دارند، راهحل کمهزینهای برای دخالت نظامی ما در سوریه وجود نخواهد داشت و آمریکا جز با اعزام نیروی پیاده وسیع، بدون مجوز بینالمللی و بدون پشتیبانی از طرف کنگره، نمیتواند به اهداف مد نظرش برسد. »
این جملات با مسئولیتپذیری سیاستمداران در قبال تصمیماتشان همخوانی ندارد. همیشه راهحل کمهزینه، بهترین راهحل نیست. چه راهی کمهزینهتر از این میتوانست باشد که آمریکا اجازه ندهد تسلیحات غربی و شرقی با پول سعودیها به سوریه سرازیر شود؟ رئیسجمهور ایالات متحده، باید مطمئن باشد نهتنها آمریکا به اندازه کافی برای متوقفکردن جنگ نیابتی و جنگ داخلی سوریه تلاش نکرده است، بلکه غرب و آمریکا در ماجرای سوریه مقصر اصلی هستند. دولت اوباما چشم خود را به ورود جنگجویان وارداتی و تسلیحات از ترکیه که از طریق عربستان و قطر تأمین مالی میشدند، بست و باعث این فاجعه انسانی شد. البته فقط آمریکا نیست که باید مؤاخذه شود، بلکه عربستان، ترکیه، قطر و اردن نیز باید پاسخگوی جامعه جهانی و وجدان بیدار مردم پرسشگر باشند.
دستگاه سیاست خارجی ایران نباید از این اشتباه استراتژیک غرب و کشورهای منطقه که در شعلهورشدن جنگ نیابتی در سوریه نقش داشتند، بهراحتی عبور کند. آنان باید مابازای ازبینبردن شرایط زیستی بیش از نیمی از جمعیت سوریه که از خانه و کاشانه خود آواره شدهاند، ازبینبردن زیرساختهای کشور و در مضیقه قراردادن زندگی نیم دیگر و کشتار بیش از ٣٠٠ هزار نفر از مردم این کشور و همچنین بهتأخیرانداختن توسعه کشورهای منطقه و استقرار دموکراسی در آنها را پرداخت کنند.
منبع: روزنامه شرق مورخ ۳۰٫۹٫۹۵
حقوق شهروندی: یام یا پیام؟!
تاجیک، نصرت اله – دولت اگر با مردم همکاری کند به آنها یاد میدهد که مردم نیز هم با دولت همکاری کنند و هم با خودشان و این یعنی قانونمند کردن شهروندان. مدیران کشور هم اگر کمی با دل مردم راه بیایند ضرر نمیکنند که هیچ، در این وانفسای مشکلات کوچک و بزرگ و داخلی و خارجی و مخصوصا” سوء مدیریتها، کشیدن قالیچه از زیر پای یکدیگر و راه انداختن بیخودی برخوردهای حیدری- نعمتی می تواند روی حضور و کمک آنها برای حل مشکلات کشور حساب کنند.
بنابراین یک تصمیم جدی از سوی دولت برای توجه به خواست مردم و تزئینی ندانستن رای و حضور آنان میتواند خیلی از مسائل را حل کند و دولت را در موضع اقتدار و برتری بنشاند تا بهتر بتواند برنامه ریزی و تخصیص بهینه منابع نماید، نه آنکه دائما” در صدد اثبات خود باشد! این امر قدرت نرمی تولید میکند که از کاربرد قدرت سخت کارساز تر است. اگر در گزاره های این پاراگراف کمی شک دارید لطفا” کمی حوصله کنید و با من همراه شوید.
ماه گذشته دو روزی میهمان اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اذربایجان شرقی جهت پیگیری و نظارت بر فعالیتهای مرمتی و زیر ساختی بناهای تاریخی به منظور آماده سازی و بهره برداری آنها در اهداف گردشگری بودم. هم ، سفر مفیدی بود و هم خیلی چیز یاد گرفتم و امیدوارم با پیگیریهائی که صورت خواهد گرفت بتوان به روند توسعه این استان در زمینه مذکور کمک کرد. صندوق احیا و مرمت بناهای تاریخی و فرهنگی تنها ظرفیت قانونی برای تعیین کاربری بناهای تاریخی و برداشتن هزینه مرمت از بودجه های دولتی و احیای این بناها با سرمایه گذاری بخش خصوصی و پیوند این بناها با خدمات گردشگری است تا هم ، کمبود فضاهای اقامتی را با کمترین هزینه جبران کنیم و هم از مزیت نسبی منطقه و علاقه گردشگران برای اقامت در فضاهای قدیمی و باستانی استفاده کنیم.
صنعت گردشگری در دنیا به عنوان یکی از پایههای تحکیم، توسعه و رشد اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی و تثبیت جایگاه هر کشور در نظام بین الملل از اهمیت روزافزون و تأثیرگذاری برخوردار میگردد و حیف است ما با این ظرفیتهائی که داریم از این گردونه عقب بیفتیم. برای ایفای نقش مثبت و سازنده در این زمینه و ارتقای نقش گردشگری در اقتصاد ملی و افزایش درآمد شغلهای وابسته به این صنعت وقت زیادی نداریم. باید با استفاده از دانش و فناوری و امکاناتی که در کشور داریم و خوشبختانه اینها مزیت نسبی ما است و کمتر کشوری آنها را همراه با امکاناتی که یک گردشگر در طلب آنست همچون امنیت جاده ائی و علاقه مردم به تعامل با گردشگران یکجا در اختیار دارد . ایران یکی از ده کشور اول جهان در بخش آثار باستانی و یکی از پنج کشور اول در بخش مناظر طبیعی است ولی متاسفانه از این ظرفیتها تا کنون استفاده نکرده ایم و لذا در جایگاه واقعی خود قرار نگرفته ایم. زیرا هنوز به این باور نرسیدهایم که گردشگری میتواند برای مردممان تولید ثروت کند.
یکی از اهداف سفر بازدید از روند پیشرفت کار و کاروانسرای یام در مرند بود که مراحل آماده سازی آن برای استفاده بعنوان محل پذیرائی و اقامتی در دست اجرا است با طراحی ها و ایده های بدیع. کاروانسرائی با ۳۲۰۰۰ متر مربع محوطه، ۴۸۰۰ متر مربع زیربنا و ۸۰۰ متر حیاط داخلی با سردابه ائی در وسط، در دو بال شرقی- غربی که یک طرف بعنوان تالار با ظرفیت ۲۰۰ نفر و طرف دیگر برای رستوران طراحی و آماده می شود. علاوه بر امکانات جانبی و رفاهی، حجره های این کاروانسرا تبدیل به بیست و یک سوئیت اقامتی خواهد شد که با ابتکار فرهنگی و هنری سرمایه گذار دارای ویژگیهای خاص خود خواهد بود.
مجموعه ای که نه تنها یقینا” بر ظرفیتهای گردشگری شهر مرند و این شهرستان می افزاید، بلکه ظرفیتهای جدیدی برای توسعه گردشگری این شهرستان نیز خلق خواهد کرد. مجموعه ائی بی نظیر در کنار جاده اصلی و خط آهن با فضای سبز و منظره کوههای اطراف و گروهی علاقمند برای راه اندازی این مجموعه از اهالی همین استان. خوشبختانه کار گروه گردشگری هم به ریاست فرماندار این شهرستان تشکیل شده بود که با شرکت در آن متوجه جدیت مدیران شهرستان برای قرار دادن گردشگری به عنوان قطب توسعه منطقه شدم. مدیران جوان با انگیزه و علاقه و علیرغم مشکلاتی که در مناطق محروم و دور افتاده داریم خیلی جدی به دنبال توسعه کشور هستند و کمی باید ضمن حمایت آنان به خواسته ها و مشکلاتشان گوش داده شود و از دیدگاه هایشان برای حل مشکلات و مسائل استفاده گردد تا هم دلگرم شوند و هم رشد کنند.
از همین نقطه وارد بحث یاداشت می شوم و توضیحات فوق را فقط برای آماده نمودن فضای بحث و همچنین توجه اذهان خوانندگان عزیز به ظرفیتهای کشور و زحمتهای دست اندرکاران آبادانی مملکت به رشته تحریر در آوردم. یام به مغولی (و قمی) اسپ چاپار و چاپارخانه را گویند (فرهنگ وصاف)، جائی که برید و پیک اسب را عوض می کردند ( ناظم الاطباء) و همچنین ایستگاه پیکها، سرویس پستی از ایلخانان تا دوره آق قویونلو و کاروانسرا نیز اطلاق شده است. در نزدیکی این کاروانسرا نیز روستائی به همین نام است. موقعیت سوق الجیشی منطقه و کوههای اطراف و قرار گرفتن روستا روی بلندی و…همه بر این معانی تاکید دارند. اما معلوم نیست به چه دلیل و هدفی بعد از پیروزی انقلاب این نام تبدیل به پیام! شده است که اتفاقا” مردم هم موافق نبوده و مخالفت خودشان را با پاشیدن اسپری روی تابلوها و حذف حرف پ و PA از روی تابلوها نشان می دهند. یکی از اشتباهات مدیریتی ما استفاده از روشها و پیامهای مستقیم و بیشتر سخت افزاری بوده است که حداقل در این نسل دیگر جواب نمی دهد!
منبع: پایتخت کهن، شماره ۱۰۴ مورخ ۴٫۱۰٫۹۵ صفحه ۴ سخن روز.
انگلیسیها در تاریخ مانده اند؟!
نصرت اله تاجیک – سخنان خانم می نخست وزیر انگلیس در بحرین خیلی غیر حرفه ای و نپخته و در بهترین ارزیابی یکطرفه بود. انگلیس دومین صادرکننده سلاح در جهان محسوب میشود که بخش قابل توجهی از این صادرات در جنگ خاورمیانه مصرف شده است. سال گذشته انگلیس ۱٫۷ میلیارد دلار به عربستان سلاح صادر کرده است که در یمن و سوریه علیه مردم غیر نظامی استفاده شده است و قراردادی به ارزش ۹٫۲ میلیارد دلار برای تأمین سلاح مورد نیاز این کشور طی یک دهه آینده منعقد کرده است. بنابراین مهمترین مبنای تصمیمگیری و سیاستگذاری انگلیسیها در تعاملات خارجی به منافع اقتصادی و سود و زیان مالی باز می گردد. نگاهی به حجم روابط تجاری انگلیس با کشورهای عربی منطقه و ایران از جایگاه تعاملات اقتصادی برای این کشور حکایت می کند. انگلیس در موقعیت کنونی، برای بقا، ثبات و ارتقای خود باید به سمت بازارها و پیمان های دوجانبه پرمنفعت حرکت کند.
جناب تاجیک! در ابتدا تحلیل خود را از اهداف و دلایل انگلیس از موضعگیریهای اخیرش در میان کشورهای حاشیهخلیجفارس بفرمایید؟
برای فهم سیاست خارجه انگلیس باید یک مدل مسطح یا یک مثلث را در نظر گرفت که راس آن منافع اقتصادی انگلیس قرار دارد، درگوشه دیگر این مثلث بازیابی نقش انگلیس در تحولات منطقهای است که محدوده این منطقه میتواند خلیجفارس، خاورمیانه یا اروپا باشد؛ در راس سوم هم عدمتعهدپذیری در برابر هزینههای بازیابی نقششان است. در واقع انگلیس درصدد است تا از زیر بار تحولات سیاست خارجی بر اقتصاد داخلی و بر دوش مالیاتدهندگان بریتانیایی شانه خالی کند و به نوعی بازیابی نقش را در پرتو منافع اقتصادی و تحمیل آن به کشورهای منطقه تعریف کند که یکی از ابزارهای این امر، فروش تسلیحات و تسهیلات نظامی تولید کارخانجات بریتانیا به کشورهای عربی یا اینکه واسطهگری در چنین معاملاتی است. بنابراین باتوجه به عواملی که در بالا ذکر شد علت موضعگیریهای انگلیس را که بهعنوان مثال یک دوره در کنار ایران است و در یک زمان دیگر به حمایت از اعراب برمیخیزد، درمییابیم. بنابراین در قالب مدلسازی که پیشتر با بیان سه نکته انجام دادیم مهمترین هدف انگلیس منافع اقتصادی کشورش است و درصدد است تا در پرتو تحولات جهانی مشکلات اقتصادی داخلی و بهطورکلی اقتصاد انگلیس را بهبود بخشد. چراکه خروج این کشور از اتحادیه اروپا الزاماتی را به وجود آورده است که بر مبنای آن، اقتصاد این کشور باید برای بقا، ثبات و ارتقای خود به سمت بازارهای جدید و جایگزین و پیمانهای دوجانبه پرمنفعت حرکت کند. در واقع، پول کشورهای عربی برای لندن وسوسهبرانگیز شده است. به همین جهت دولت بریتانیا آغازگر تلاشهایی برای شدت بخشیدن به نقش خود با هدف ایجاد فضا برای شرکت و نهادهای اقتصادی انگلیسی خواهد بود.
پس میتوان گفت که بریتانیا بعد از خروج از اتحادیه اروپا بهدنبال آن است با هویتی مستقل با کشورهای عربی خلیجفارس ارتباط برقرار کند. بریتانیا با خروج از اتحادیه اروپا سیاست مستقلتری را در زمینه سیاسی و اقتصادی در پیش گرفته و درصدد است تا سطح روابط اقتصادیاش را با شرکای عرب خود و در واقع کشورهای حاشیه خلیجفارس بیش از پیش افزایش دهد. کشورهای عربی بازار خوبی برای فروش تسلیحات نظامی و کالاهای بریتانیا هستند؛ از اینرو انگلیس در موقعیت کنونی، باتوجه به اینکه منافع اقتصادی را در صدر اولویتهای سیاست خارجی خود قرار داده، برای بقا، ثبات و ارتقای خود باید به سمت بازارهای جدید و جایگزین و پیمانهای دوجانبه پرمنفعت حرکت کند. زیرا انگلیسیها به نوعی در تاریخ جا ماندهاند و نتوانستند همپای تحولات جهانی پیش بروند. اگرچه انگلیس در تلاش است تا هویت و نقشش را در منطقه حفظ کند اما بهطور مستقل قدرت تاثیرگذاری پیشین را نخواهد داشت؛ زیرا هم از لحاظ اقتصادی، هم تاثیرگذاری و هم تعدد بازیگران منطقهای و فرامنطقهای این اجازه به آنها داده نخواهد شد که بتوانند به تنهایی عنصر بازیگر و موثری باشند.
با توجه به اینکه ترامپ اخیرا اعلام کرده که کشورهای همپیمان و تحت حمایت نظامی آمریکا در خاورمیانه را به پرداخت هزینههای نظامی ارتش آمریکا مجبور خواهد کرد آیا میتوان گفت که نقش آمریکا در خاورمیانه کمتر خواهد شد و انگلیس درصدد است تا این جایگاه را از آن خود کند؟
اگرچه ترامپ بیان کرده که هزینه را از دوش مالیاتدهندگان آمریکایی برمیدارد، اما به نظر نمیرسد که آمریکا بخواهد بهطور کلی صحنه را خالی کند و از جنبه دیگر نیز نمیتوان پیشبینی کرد که کدامیک از شعارهای ترامپ تا زمانیکه تصمیمات سیاسی مشخصی از سوی آمریکا اعلام نشود، اجرایی خواهد شد. در واقع هدف ترامپ در رابطه با برداشتن هزینههای مالیاتی لزوما به شکل کمرنگ کردن نقشش نیست، بلکه ممکن است بخواهد با تحمیل هزینههایی از قبیل فروش تسلیحات، هزینههای ارتش آمریکا را تامین کند یا اینکه هزینههای دخالتهای نظامی را از طریق کشورهای منطقه پرداخت کند.
به نظر شما تاثیر این رویکرد انگلیس و مواضع نخستوزیر ترزا می و وزیر خارجه بر روابط لندن با تهران که در آستانه گشایش فصل جدیدی از روابط دیپلماتیک هستند، چیست و بهعبارتی آینده روابط این دو کشور را چگونه میبینید؟
اگرچه روابط انگلیس با ایران پسابرجام به سمت و سوی ترمیم و بهبود رابطه پیش رفته اما واضح است که این کشور با مبنا قرار دادن سود مالی ناشی از همکاری با کشورهای عربی که در شرایط کنونی مناسبات خوبی هم با تهران ندارند، کفه همکاریهای آتی خود را به نفع اعراب سنگین خواهد کرد. البته من معتقدم، ایران باید در خصوص انگلیس، سیاستی مبتنی بر واقعیتها و توانمندیهایش تنظیم کند، نه موضعگیریها و سخنان نخستوزیر می یا کشورهای حاشیه خلیجفارس؛ درواقع باید ظرفیتهای میان لندن و تهران در روابط سیاست خارجی را بشناسیم، خطوط قرمز، ضعفها، قوتها، معضلات و مشکلات روبه رو را شناسایی کنیم و سپس عمل کنیم. بر این اساس نباید در موضع واکنشی قرار بگیریم و بایستی با یک سیاست ثابت باتوجه به موارد گفته شده پیش رفت. روابط دیپلماتیک میان ایران و انگلیس از بعد از انقلاب همواره به صورت سینوسی با پستیبلندیهای فراوان همراه بوده است. اما هماکنون باتوجه به تحولات مربوط به برجام و نیز تبعاتی که خروج انگلیس از اتحادیه اروپا به همراه داشته، ایران میتواند به دور از تاثیرات کشورهای منطقه به سیاستی ثابت و مشخص با انگلیس و تامین حداکثری منافع کشور بیندیشد
منبع: هفته نامه مثلث، شماره ۳۳۸ مورخ ۲۸٫۹٫۹۵ صفحه ۶۰.
آمریکا جنگ نیابتی سوریه را باخت؟!
تاجیک ، نصرت اله – اشتباه آقای اوباما و آمریکا به عمد و یا به سهو اینست که هنوز جنگ سوریه را داخلی می خوانند. آنها از توجه به واقعیات صحنه میدانی که حاصل جنگ نیابتی چند لایه است برای فرار از پاسخ گوئی شانه خالی میکنند ولی این رافع مسئولیت آنها نیست و باید در مقابل مردم سوریه و جهان پاسخگو باشند.
در صحنه آنارشیک بین المللی ضعف دولتها، بی عملی، غیر شفافیت سیاستها و در یک کلام دو دوزه بازی در ایفای مسئولانه نقش شان و شروع روندی که عواقب ان بخوبی دیده نشود آنگونه که آمریکا در ماجرای سوریه اقدام نمود بر وخامت اوضاع می افزاید. دولت اوباما با بلاتکلیفی و درگیری با کنگره و سیاست پرهیز از هزینه مادی و معنوی هم به تعهدات مسئولانه خود عمل نکرد و هم با اقدامات ابتر و نارسا فقط به رواج آشوب در سوریه کمک کرد.دولت آمریکا در برهه حاکمیت دموکراتها می توانست با تجزیه و تحلیل واقع بینانه و اعتماد به نیروهای تاثیر گذار در کنار دولت قانونی و مستقر سوریه با همه اشکالاتی که دارد و سایر حکام منطقه نیز بدون اشکال نیستند، برای مبارزه با تروریسم و جنگجویان وارداتی قرار گیرد و نه آنکه خود هیزم بیار معرکه جنگهای نیابتی باشد و چشم خود را عامدا” و یا با تجاهل به راه ورود جنگجوی وارداتی و تسلیحات از ترکیه که از طریق عربستان و قطر تامین مالی میشد، ببندد! حلب اگر چه دومین شهر بعد از پایتخت سوریه بود اما چیزی از آن نیز کم نداشت و همین وسوسه ائی بود برای سرمایه گذاری سازمانهای اطلاعاتی غربی تا به سمت تجزیه سوریه پیش بروند و اگر ایران و روسیه نبودند الان این کشور تجزیه شده بود. آمریکا و کشورهای منطقه مرهون سرمایه گذاریهای مادی و معنوی ایران هستند. اگر وزنه جنگهای نیابتی به سود جنگجویان مسلح وارداتی تمام میشد در آنصورت خواب از چشم حکام ربوده میشد و همان اتفاقی می افتاد که در پی پیروزی افغان عرب در افغانستان، در اوائل دهه نود در کشورهای عربی رخ داد.اگر آمریکا می گوید از خواستهای مدنی مردم سوریه حمایت میکند ، چرا اینکار را در اردن، یمن و یا بحرین انجام نمیدهد؟ سیاست آمریکا در سوریه و خاورمیانه شفاف نیست. دولت اوباما صداقت لازم را ندارد که به اشتباه استراتژیکش در سوریه که با طناب پوسیده عربستان و ترکیه به چاه ویل خاورمیانه رفت، صادقانه اعتراف کند.آینده سوریه همچنان در هاله ائی از ابهام قرار دارد و به خیلی از عوامل داخل منطقه ائی و بین المللی بستگی دارد. اگر چه عربستان اعلام کرده که در صورت خواست آمریکا با ماندن بشار اسد در قدرت مخالفتی ندارد ، مشکلی را حل نمیکند. شروع بازی با آنها بوده ولی خاتمه اش نه! احتمالا” داعش و سایر گروههای شورشی راهبرد جدیدی در سوریه همچون انفجارات عراق و کشتار مردم بیگناه را در دستور کار خود قرار خواهند داد و یا با تمرکز در یک منطقه حرکات ایذائی خود را آغاز خواهند کرد. اما هم زمان انتقال قدرت در کاخ سفید به سیاست منطقه ائی ایران کمک میکند تا بتواند از ازاد سازی حلب استفاده کند و هم سیاست ترامپ در کار با روسیه شرایط مناسبی برای استقرار ثبات و امنیت در سوریه فراهم میکند . در مجموع آزاد سازی حلب در زمان مناسبی اتفاق افتاد و امریکائی ها قدرت بهم زدن بازی و صحنه را ندارند و این برای تثبیت جایگاه منطقه ائی ایران موثر است، اگر چه برای اوباما تلخ است.
مصاحبه اوباما و اذعان به کوتاهی و کم کاری در سوریه نیز به این دو سه نکته کمک میکند، اما نقش مخرب آمریکا در سوریه بیش از این مواردی است که ایشان می فرمایند. متاسفانه اوباما همچنان سیاست یکی به میخ و یکی به نعل را ادامه داده و صادقانه از اشتباه استراتژیکش در سوریه و اعتماد به دولتهائی که ظرفیت و قدرت تحرک در سیاست خارجی اشان وجود ندارد، ابراز پشیمانی نکرد تا نفر بعد از او به این راه نرود! استراتژی امریکا در سوریه سرزمین سوخته برای حرکت به سمت تجزیه این کشور بود و لذا سیاست خارجی ایران باید طلبکارانه بدنبال احقاق حقوق مردم سوریه و تامین خسارت آنان از سوی امریکا و هم پیمانانش مانند عربستان، ترکیه، اردن و قطر باشد. آمریکا در سوریه مقصر است و باید هزینه آن را بپردازید. و از هم اکنون مردم و وجدان بیدار جهان باید خود را آماده کنند تا از طریق رسانه ها و افکار عمومی محکمه عادلانه ائی علیه کشورهای منطقه ای همچون عربستان، ترکیه، قطر و اردن و حامیان غربی آنان و مخصوصا” آمریکا تشکیل و حق مردم مظلوم سوریه را از آنان بستانند. انشاءالله!
رسالت اقتضائی دانشجو برای بازسازی اعتبار اجتماعی
نصرت الله تاجیک – سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در اردن
مردم در فرایند مبارزه با رژیم مستبد شاه به دو قشر اعتماد کردند: دانشجویان و روحانیون. نسبت این دو با مردم مانند نسبت ماهی است و آب و این دو قشر همچنان در تحولات سیاسی اجتماعی ایران دارای مرجعیت هستند و باید تلاش کنند ۱- قدرت مصالحه سیاسی اجتماعی از طریق تاسیس نهادهای منبعث از قانون اساسی و فلسفه سیاسی حکومت ، بالا رود و ۲- تلاشهایشان در جهت حل مشکلات کشور و با توجه به مقدورات و الزاماتی باشد که به روند سایشی و خنثی کردن تلاشهای یکدیگر منجر نشود.
جنبش دانشجوئی دهه پنجاه نیز بر همین روش راه پیمود و تلاشش برای آوردن مبارزه از قشری خاص از مبارزان و پیشتازان تحولات سیاسی و اجتماعی به متن جامعه، دانشجویان را با روشهای جدید و به کار گیری کمترین امکانات ولی موثر آشنا ساخت تا بتوانند از طریق بسیج و سازماندهی عمومی مردم مبارزه را برای نیل به خواسته ها و آرمانهای خویش جلوببرند. در آن سالها در غیاب نهادهای مدنی و احزاب سیاسی، توانستند با سازماندهی مبارزات مراکز اولیه روشنگری و تهییج و بسیج عمومی و در مرحله بعدی تدارک زندگی مردم و در پایان سازندگی سیاسی اجتماعی کشور را بر اساس نگرش حاکمیت مردم بر مقدرات خویش جلو ببرند. اصولا” در روند مبارزات دانشجوئی همواره نخبه پروری، اعتماد به مردم، تقسیم کار و سامان بخشیدن به مبارزه از اصول اولیه بود و بر تمامی مراکر مبارزاتی قبل از پیروزی انقلاب در کشور چنین ویژگیهائی حاکم و کمتر شائبه سوء ظن و یا ضدیت با خواست مردم بر آنان حکمفرما بود.
بر همین اساس بود که یکی از اشتباهات راهبردی رژیم شاه و ساواک گسترش دید امنیتی در سطح جامعه و مخصوصا” تلقی فعالیت سیاسی به عنوان اقدامی امنیتی ضربه اساسی به پایه های مشروعیت این رژیم زد. ولی از جهاتی از ریشه گیری و رشد فعالیت و مبارزات سیاسی در جامعه و نهادینه شدن فعالیتهای سیاسی برای ایجاد مصالحه و نقش یافتن مسالمت جویانه و بدور از خشونت در کسب قدرت سیاسی و بعبارتی حضور فعالین سیاسی ریشه دار در حلقه های سیاست و حکومت و نیز مدیریت اجتماعی جلوگیری نموده و باعث شد تا زیر ساختهای توسعه سیاسی- اجتماعی کشور بخوبی ساخته نشود. همچنین مشکلات فرهنگی عام، خرده فرهنگها، فرهنگ سیاسی کشور، تا حدی اغراض سیاسی، کوته بینی و دامن زدن به اختلافات سیاسی که هنوز هم برخی از این عوامل وجود دارند باعث شده است کشوری که سابقه حدود یکصد و پنجاه ساله در فعالیتهای سیاسی در قالب احزاب داشته و چندین جنبش اصیل و جاندار مردمی را در بطن و متن تاریخ معاصر خود جای داده است، نتواند نهادهای قوی و ریشه دار جامعه مدنی و یا احزاب قوی و موثر را تاسیس و یا بازسازی نماید.
اما الان زمانه فرق کرده و سامان دهی و قواره بندی اجتماعی یک ضرورت است. هم اکنون که نیاز به اعتماد اجتماعی وجود دارد، امکان بازسازی اعتبار اجتماعی و تربیت نسل جدیدی از سازمان دهندگان جنبش دانشجوئی برای ایجاد پل ارتباطی با جامعه و مردم و پر کردن خلاء های اجتماعی متاسفانه فراهم نشده است. باید بطور جدی کمی به رویشها فکر کنیم و برای غلبه آنها بر ریزشها برنامه ریزی و بدنبال اجرای عمل صالح و انقلابی برای افزایش قدرت مصالحه باشیم و نه لغو برنامه های دانشجوئی و تعطیل کردن فعالیت آنان.
دو خصیصه شرایط عام کنونی را فراموش نکنیم که ما را رها نخواهند کرد: ۱- تغییرات وسیع نسلی که گسلهای زیاد اجتماعی و تنشهای سیاسی ناشی از آن را رقم زده است و دین داران نیازمند حفظ خود و دیگران از این طوفان و گردباد هستند و ۲- حفظ هرچه بیشتر بستر مردمی نظام سیاسی کشور و رها نکردن مردم که مستلزم وجود عناصر دلسوزی است که با ایستادن در جانب مردم و نقد منصفانه و دلسوزانه قدرت برای جلوگیری از انحراف در نهادهای وابسته به دولت و حاکمیت، زبان گویای مردم باشند، همچون ابوذر! جنبش دانشجوئی میتواند و باید اینکار را از دانشگاه آغاز و به درون جامعه بکشاند. انشاءالله!
جنبش دانشجویی و هارمونی اجتماعی
تاجیک، نصرت اله – هم اکنون در آستانه شانزدهم آذر هستیم. روز دانشجو. روزی که دانشجو و دانشگاه با ایفای نقش اجتماعی خود پا از پوسته خویش بیرون نهاد و در غیاب جامعه مدنی و نهادهای سیاسی که تعطیل شده بود رعب و خفقان را شکست و اجازه نداد استبداد کرامت انسانی مردم ایران را زیر چکمه های دیکتاتوری له کند. در این سال یعنی از مرداد تا آذر ۱۳۳۲ نهاد دانشگاه با توجه به تجربه دهه قبل خود کارکرد دیگری یافت و در کنار سازمان علمی کشور و پرورش نخبگان جامعه و سیاست کشور را نیز تغذیه و خون ازه ائی در آن به جریان انداخت. مردم مذهبی ایران نیز در این دوران به دو قشر اعتماد کردند و برای سرنگونی رژیمی مستبد به میدان آمدند: دانشجویان و روحانیون. حاصل این دوران نه تنها سرنگون کردن یک حکومت قلدر و خشن تا دندان مسلح بلکه تجربه تعامل سازنده اقشار و صنوف مختلف داخل مبارزه برای پرورش و پالایش انسانهای عاشق به خدمت به مردم و کشور بود.
اما در شرایط نه چندان خوبی که در کشور ایجاد شده و گسلهای متراکم سیاسی اجتماعی، که هر آن می تواند فعال شده و مشکلاتی برای کشور ایجاد کند، ما هیچ راهی نداریم جز برگشت به سر منشا تفاهم و وحدت اجتماعی و همزیستی مسالمت آمیز مردم، نخبگان، گروههای مرجع اجتماعی در کنار هم از طریق تقویت نهادهای مدنی و احزاب برای آموزش و تقویت، مصالحه، سعه صدر، پذیرش ارای مخالفین و رعایت اصل شفافیت و لزوم گردش صریح و سریع اطلاعات در جامعه و مهمتر از همه قانونگرائی به منظور تقویت انسجام اجتماعی و جلوگیری از تفرقه. جامعه به سرعت به سمت قطبی شدن و احساس خلاء و بیگانگی کردن و فرو رفتن در خود پیش میرود. و یکی از مهمترین مشکلاتمان در کشور اینست که افکار، جهت گیریها، تمایلات، خواسته ها، قوانین مصوب و الزامات قانونی یک زندگی مدنی در دنیای کنونی که دچار حجم وسیع تغییرات آنی شده است با اقدامات، جهت گیری و تلاشهایمان تطابق نداشته ، همگن نیست و هرکدام به یک طرف میکشند.
به عبارت بهتر هارمونی در زندگی اجتماعی و حتی فردی یا وجود ندارد و یا کمتر شده است و به نوعی دائما” در تعارض زندگی میکنیم و به قولی همیشه دغدغه داریم بدون آنکه در جهت رفع آن تلاش کنیم! بطور مثال اصل اساسی در فلسفه سیاسی حکومت، رعایت اصل تفکیک قوا و اداره مملکت توسط قوه مجریه بر اساس قوانین مدون و موضوعه بوده و قوانین بسیار زیادی نیز تصویب شده است اما از این ابزار استفاده نکرده، در جایگاه خود قرار نمیگیریم، در کارهای هم دخالت میکنیم و حتی با اقدامات غیر قانونی و غیر معقول خود قصد داریم قالیچه را از زیر پای دیگری بیرون بکشیم.
اما عقل سلیم و سیاسی و یک روح متعالی و طبیعی ایجاب میکند اگر مایل به توسعه کشور و بهروزی مردم باشیم برای سامان بخشیدن به جامعه مان نیازمند الزاماتی هستیم که باید فراهم کنیم اما هم اکنون بهر دلیلی و شاید اصلا” بدون دلیل در صدد تامین آنها نیستیم و حقوق اجتماعی یکدیگر را رعایت نمیکنیم. حتی در بعضی موارد رعایت چنین الزاماتی ضرری هم برای کسی ندارد اما بدلیل روزمرگی و عدم وجود اراده جدی برای نظریه پردازی و پیدا کردن راه های علمی و بومی از سوی مراجع ذیربط و از جمله دانشگاهها و نخبگان چنین تلاشهائی وجود ندارد.
برگردیم به ریشه های هارمونی ساز فرهنگمان، و فرصت رشد جوانانمان را از طریق فعالیت سیاسی اجتماعی و یادگیری و تجربه اندوزی در عمل را برای آنها فراهم کنیم. تحولات سیاسی اجتماعی و دگرگونی نسلی را نمی شود نادیده گرفت اما میتوان مدیریت کرد و به ندای انسانی آنها گوش و پاسخ مثبت داد. فرصت را غنیمت شمرده و ابعاد گوناگون جنبش دانشجوئی کشور، ویژگیهایش و سیر تطور آن در طول زمان و نقش آن در آگاهی سازی مردم ایران را برای نسل جوان تبیین و آنها را به این ریشه پیوند زنیم تا احساس بیهودگی و بیگانگی و بی ریشه ائی نکنند. جنبش دانشجوئی کشور از بدو تولد خود توانست نخبگی را به مردم پیوند دهد و همچنان این قدرت بسیج کنندگی و قرار دادن مردم در پشت تصمیمات حکومت و دولت به منظور توسعه و رفاه کشور را دارد. انشاالله!
شاخشکنی انگلیسی؟!
تاجیک، نصرت اله – معمولا” روشهای شاخ شکنی در دنیا کم و بیش شکل و شمایل جهانی دارند با اندک تفاوتهائی در مورد نحوه تعامل با متهم! نوع متهم هم خیلی فرق نمیکند هر چه دانه درشت تر باشد شاخش بیشتر باید شکسته شود تا به کسی شاخ نزند و یا پایش را کمتر دراز کند و روی دم کسی قرار نگیرد. زیرا گویا متاسفانه دمها ریشه دوانده و از سواد کوه به سایر نقاط حرکت کرده و مرحوم مدرس را هم گیج کرده بود! ولی تقریبا” همه جا یکجور عمل میشود، فقط در کشورهای نسبتا” توسعه یافته که زیر ذره بین سازمانهای داخلی و خارجی ناظر به رعایت حقوق شهروندان هستند با پنبه سر میبرند!
ریختن ۵ پلیس مرد و یک افسر زن اسکاتلند یارد انگلیس در ساعت ۶٫۳۰ صبح پنجشنبه یعنی نیم ساعت قبل از اذان در آن ایام از سال به خانه و بیرون کشیدن از رختخواب کمی شوک آور بود! معمولا” همیشه شبها تا دیر وقت کار میکردم و انتظار نبود که در آن ساعت کسی درب خانه را بکوبد! هنوز با لغت استرداد آنگونه مانوس نشده بودم که شش سال بعد که همه دادگاهها را باخته بودم خودم به روند حقوقی و قضائی پرونده مسلط و وکلای انگلیسی بدون نظر من لایحه دفاعیه ام را به دادگاه نمیدادند.
بگذریم شش ساعت تا ۱۲ ظهر در خانه همه سوراخ و سمبه ها را گشتند و سئوال کردند. آنموقع یادم رفته بود مانند فیلمهای غربی بگویم تا وکیلم نباشد به سئوالات شما جواب نمیدهم! اصلا” غربی نبودم که چنین درخواستی داشته باشم! انسان شرقی هر کجا باشد جون به جونش کنی همان است که بوده! حق و حقوقی برای خوش قائل نیست و همین میشود که برای دیگران هم قائل نیست و هر چه قائل است وظیفه است و بس که دیگران در مقابل وی دارند!
ساعت ۱۲ به دلیل شوک وارده ، خستگی و کم خوابی و عمل قلب باز که داشتم من را به بیمارستان منتقل کردند. در بیمارستان متوجه شدم پلیسی که همچنان همراه و مواظب من است چرت میزند! به گونه ایکه خواستم تختم را به وی پیشنهاد کنم! پرسیدم چرا خسته اید؟ گفت دیشب ساعت ۱۲ از لندن راه افتاده ایم تا شش صبح به منزل شما رسیده ایم! شصتم خبردار شد برنامه دارند. فهمیدم می خواهند فردا جمعه من را به دادگاه ببرند و تعطیلا ت آخر هفته را در زندان نگه دارند! سابقه اینجور کارها را در استان داشتم . با سایر استانداران نیز بنشینید از این موارد تا دلتان بخواهد دارند و تجربه کرده اند.
در تابستان سال ۱۳۶۵ یکبار مدیر برق منطقه ائی هرمزگان که مدیری قوی و فردی وجیه و از خانواده شهدا بود بدلیل تلاشش برای اخذ هزینه های برق منازل سازمانی یکی از نهادها و سازمانهای استان مورد غضب قرار گرفته و ظهر پنجشنبه با حکم قضائی توسط شهربانی بازداشت شده بود. معاونین استانداری سعی کردند مسئله را حل کنند، بدلیل دسترس نبودن افراد موثر موفق نشدند! ساعت به پایان وقت اداری نزدیک میشد ناچارا خودم رئیس شهربانی که فردی مودب بود را خواستم و در دفترم نشاندم و گفتم از همین جا زنگ بزن به رئیس بازداشتگاه تا آن مدیر را آزاد کند. تلاش کرد که برود حضوری کار را انجام دهد، قبول نکردم و گفتم با مسئولیت بنده اینکار را از همینجا انجام بده. زیرا اگر مدیری در استان با اتهامی مواجه است باید با استاندار هماهنگ شود چه برسد که وی هیچ جرمی جز احقاق حقوق سازمانش مرتکب نشده است. و همین اتفاق افتاد و دیگر نیز هیچ مدیری برای اجرای وظیفه اش بازداشت نشد! و در عوض مشکل عدم پرداخت هزینه برق منازل سازمانی آن ارگان نیز از طریق تامین بودجه از سوی دستگاه ذیربط حل و فصل شد! یعنی مهدی قلی خانی تعطیل و بازگشت همه به قانون ! حتی واضعان و مجریان قانون!
این صحنه ها از جلوی چشمانم عبور میکرد که دیدم پرستار آمد و گفت خوشبختانه جواب آزمایش خون منفی است یعنی اثاری از سکته قلبی وجود ندارد. ساعت ۱۲ شب بود که به سلول انفرادی بازداشتگاه دورهام منتقل شدم . نماز خواندم و تا ساعت ۲ مراحل انگشت نگاری و عکس و دی ان ا طول کشید و در این زمان بود که پرونده و دادخواست دادستان آمریکا و حکم دستگیری ام به دستم داده شد. نگاهی سر سری کردم و چون ساعت ۳ صبح بود به خواب رفتم . صبح ساعت ۶ من را با ماشین مخصوص سلول دار که دست و پایم با دسبند به صندلی بسته شده بود به طرف لندن انتقال دادند و ساعت ۲ رسیدیم به دادگاه و به سلول بازداشتگاه منتقل شدم! دیدم حدس درست از آب در آمده بود. وکیلی از طریق سفارت هماهنگ شده بود اما چون با هم دیدار نداشتیم و فرصت صحبت فراهم نشده بود دادگاه موافقت کرد جلسه یک ساعت به تاخیر بیفتد.
زمان به سرعت به پایان وقت اداری نزدیک میشد و من کاملا” مطمئن بودم حداقل شنبه و یکشنبه تعطیلات آخر هفته را در زندان خواهم بود. در بخش دوم دادگاه با پیشنهاد وکیلم مبنی بر قبول سند ملک و یا تعهد مالی همسرم موافقت نکرد و درخواستش ودیعه سنگین از سوی سفارتمان در لندن بود که امکان تامینش فراهم نشد و ساعت ۴٫۳۰ و نیم ساعت قبل از پایان وقت اداری رئیس دادگاه حکم به زندانی شدن من داد و نه تنها دو روز آخر هفته بلکه تا ده روز بعد آن در زندان بودم! به اتفاقات این ده روزه در فرصت و یاداشتی دیگر میپردازم اما از همه جالبترش قصد جانم با تیغی بود که یکی از زندانیان در وسایلش جاسازی کرده بود! اینو میگویند شاخ شکنی با روشهای نرم و یا به عبارت لری خودمان سر بریدن با پنبه مهدی قلی خان انگلیسی!
منبع: هفته نامه پایتخت کهن، شماره ۱۰۱ ، شنبه ۱۳٫۹٫۹۵ صفحه ۶ با عنوان مهدی قلی خانی به انگلیسی چی میشه؟! و جزئی اضافه و اصلاح.
آیه الله مفید!
تاجیک، نصرت اله – به هر پدیده ایی از مناظر گوناگون میتوان نگاه و در بستر های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنرا تجزیه و تحلیل کرد. از جمله روحانیت و یا روحانیون در ادیان که دارای عمری به درازای عمر انسان است. زیرا هم انسان بر اساس فطرت الهی آفریده شده و هم مطابق آنچه در کتب تاریخ ادیان آمده، انسان از ابتدای خلقتش با دین که راه ارتباط با خالق و عبادت او است عجین شده است. در اسلام روحانیون عموما” در کنار مردم ایستاه اند. در نحله ها و مدارس گوناگون اسلامی قاطبه روحانیون علیه قدرت زمانه و با مردم همراهی و همزیستی کرده اند.
در شیعه این امر حاکمیت این گزاره به جز در مقاطعی بیشتر بوده تا اهل سنت. اما حتی همین تفاوت نیز که در اثر تفسیر اولی الامر در آیه اطیعوا الله….بوجود آمده در هر یک ویزگیهای خاص خود را داشته است. روحانیون اهل سنت بیشتر از اشتغال خود که کاسبی و کارگزاری بود ارتزاق کرده اند ولی روحانیت شیعه از محل خمس و سهم امام که این امر از یک سو آنها را به مردم وابسته کرده تا دولتها ولی از سوی دیگر به قولی آنها را عوامگرا کرده است و مورد انتقاد بعضی از علمای اسلام همچون شهید مطهری.
با این مقدمه و به مناسبت درگذشت ایه الله موسوی اردبیلی با اجازه صاحبان عله و از منظر یک مدیر که نیاز دارد برای تحقق برنامه های سیاسی اجتماعی کشور ، جامعه دارای سامان قوام یافته ائی باشد به طرح موضوعی میپردازم تا زمینه را برای فضلا و اساتیدی که متخصص و کارشناس این حوزه هستند آماده شود تا این بحث برای نسل جوان پرورش داده شود. روحانیت شیعه در دنیای کنونی و به مقتضای ویژگی اصلی اش که در بالا اشاره شد و با توجه به تغییرات وسیع نسلی که گسلهای زیاد اجتماعی و تنشهای سیاسی ناشی از آن را رقم زده است و دین داران نیازمند حفظ خود و دیگران از این طوفان و گردباد هستند، اگر دیر نشده باشد فرصت اندکی دارد که به ترمیم فاصله لطمه خورده خود با مردم بپردازد و برای مردم مفید باشد، هم برای دینشان و هم دنیایشان.
البته نه آن گونه که بخواهد آنها را با زور به بهشت ببرد و یا برای مردم، آنچه می اندیشند و به درست و یا غلط در میانشان رایج شده و فکر کردن و دغدغه شان خط و نشان بکشد! بلکه شهامت، جرات و جسارت انتقاد از خود داشته باشد و مانند مرحوم ایه الله موسوی اردبیلی با صدق و صداقت خطاب به مردم ایران، خانوادههای شهدا، جانبازان، و به همهی کسانی که زحمت کشیدهاند بگوید رسیدن جامعه به این وضعیت را حاصل کارنامهی خود و دیگران دانسته؛ عذرخواهی کند و از مردم حلالیت بطلبد. اذعان کند که “خیرخواهانه پا در راه انقلاب گذاشته و دلش میخواسته ملت سربلند باشند و خوب زندگی کنند اما حالا از کارهای کرده و نکردهی خود نگران است. این زیبنده یک روحانی ازاده است که با درک مقتضیات زمان و تحولاتی که در جامعه اتفاق افتاده تاکید کند اگر همه درست عمل کرده بودند وضع این نبود… همه مسئولین، از سابق تاکنون، باید از مردم عذرخواهی کنند…اگر وی کاری کرده که نباید میکرده یا ترک فعلی کرده که باید انجام میداده، از همه عذر خواسته و از همه حلالیت طلبیده” آنچه میماند نام نیکی است که جانب مردم را میگیرد و انقلاب و تغییر را برای بهبود زندگی و اعتلا و رشد آنان میخواهد. یعنی مهم نیست که مدارس و دانشگاه مفید بسازی مهم آنست که برای حال و روز مردم مفید باشی! در آن صورت هر چه بسازی در این دنیا و آن دنیا که ادامه همین راه است برای خودت و دیگران مفید خواهی بود: ارجعی الی ربک راضیه المرضیه!منبع: روزنامه ستاره صبح مورخ ۱۳٫۹٫۹۵
خطر توافق دو جانبه آمریکا و روسیه درباره منطقه
تاجیک، نصرت اله – تیم گسترش سلاح؛ تیم ضد جنگ ، سیاست خارجی دموکرات ها در هشت سال گذشته دست تیم ضد جنگ بود، تبِ رخداد انتخاب ترامپ همچنان بر جریان خبری رسانه ها حاکم است، ترامپ نه در چهارچوب دموکرات ها می گنجد نه جمهوری خواهان، ترامپ می گوید هرکس باید هزینه اقداماتی که از آن منتفع می شود را تقبل کند، سیاست خارجی محافظه کاران بر اساس گسترش سلاح و احتمالا” تخریب اوضاع مناطق دنبال خواهد شد، برخی کارشناسان مسائل آمریکا دوران وی را تا حدی با دوران نیکسون در دهه ۷۰ میلادی در سیاست خارجی شبیه سازی می کنند.
اگرچه حتی پایان ماجرای حلب، انتهای قضایای سوریه نیست ولی آمریکائیها هم سرگرم مسائل داخلیشان هستند و ترامپ هم شاید سیاست گیج خوردن را با کمی چراغ سبز و تفاهم با روسها دنبال کند. ما بدلیل سرمایه گذاری سنگین خیلی باید از جهت سیاسی و تعاملات منطقه ائی و فرامنطقه ائی حواسمان جمع باشد که کلاه سرمان نرود!
نصرت الله تاجیک سیاست مدار، دیپلمات، نویسنده، فعال و زندانی سیاسی پیش از انقلاب است. وی مسئولیت های متعددی به عهده داشته است. ستاره صبح گفتگویی را با ایشان در رابطه با سیاست های آمریکا به سکّان داریِ ترامپ انجام داده است که در پی می خوانید:
باتوجه به شعارهای انتخاباتی ترامپ سیاست آمریکا در قبال سوریه چه خواهد بود؟
در زمان تسلط دموکرات ها بر عرصه قدرت ایالات متحده آمریکا، متأسفانه چهره ژئوپلیتیکی خاورمیانه دچار چالش های جدی شد که دلیل آن عدم شناخت تحولات، فقدان شفافیت، نداشتن ابزار و اهرم های مناسب در بعضی کشورها همچون سوریه و تا حدی بی عملی حزب دموکراتِ آمریکا در این عرصه ها بود. به نظر می آید شعارهای انتخاباتی ترامپ که باید به مسائل داخلی آمریکا توجه بیشتری شود به ناکارآمدی دموکرات ها در عرصه داخلی آمریکا مربوط است، به همین خاطر طبیعی است که سرمایه گذاری مادی و معنوی در سیاست خارجی و مخصوصا خاورمیانه از سوی ترامپ مورد نقد قرار می گیرد. نکته حائز اهمیت دیگر در شعارهای انتخاباتی ترامپ اشاره او به تعامل و همکاری با روس ها در رابطه با از بین بردن داعش و ایجاد ثبات در سوریه است که نباید این مساله باعث شود به اشتباه فکر کنیم آمریکا سوریه را رها خواهد کرد. لذا به نظر می آید تعامل دو ابرقدرت جهان در رابطه با مسأله سوریه بیشتر می شود، این شرط ممکن است لازم باشد، اما کافی و نهایی برای حل مساله سوریه نخواهد بود و نیاز است در این همکاری قدرت های منطقه ای نیز حضور داشته باشند، پس باید دید که این تفاهم با در نظر گرفتن نقش و میزان دخالت و سرمایه گذاری قدرت های منطقه ای صورت خواهد گرفت یا قرار است با حذف این سرمایه گذاری ها و قدرت های منطقه ای این تفاهم حاصل شود؟
فکر می کنید این تفاهم چقدر احتمال دارد به تحقق بپیوندد و در صورت تحقق چه تأثیری بر منافع ملی ایران خواهد داشت؟
اگر قرار به حذف قدرت های منطقه ای باشد و تنها دو قدرت جهانی با هم به تفاهم برسند و منافع قدرت های منطقه ای را نادیده بگیرند، این به زیان کشور ما خواهد بود و به عقیده من چنین تفاهمی چندان عملی نیست. لذا ما از هم اکنون باید همه سناریوهای احتمالی را مد نظر داشته باشیم و نه تنها خود را برای آنها آماده کنیم، بلکه تلاش کنیم از طریق یک دیپلماسی فعال زمینه سناریوهای زیان آور برای منافع و سیاست خارجی ما از بین برود.
پس از انتخاب ترامپ جریان های راست اروپا برجسته تر شده اند. با تضادهایی که اخیرا میان اروپا و آمریکا در موضواع ارتش واحد اروپا و پرتاب ماهواره های اروپایی رخ داده است، آینده حضور و نقش اروپا در منطقه خاورمیانه را شما چگونه ارزیابی می کنید؟
به اعتقاد من ترامپِ نامزد انتخابات با ترامپِ منتخب تفاوت های زیادی دارد. این یک اصل اساسی در سیاست و حکومت است که نامزد پیروز بعد از انتخاب اگر فکر حکومتی نداشته باشند سریع در سرازیری ناموفق شدن قرار می گیرند. سخنان، شعارها و سیاست های ترامپ مسیر متفاوتی را از مواضع پیش از انتخابش طی خواهد کرد. در حال حاضر شاید نشود نظریه پردازی دقیقی در این رابطه انجام داد، چراکه تبِ رخداد انتخاب ترامپ همچنان بر جریان خبری رسانه ها حاکم است. ترامپ نه در چهارچوب دموکرات ها می گنجد نه جمهوری خواهان، ترامپ ابتدا باید چالش های خود با حزب جمهوریخواه را حل و فصل کند و سپس به مسائل سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده آمریکا بپردازد و مواضعش را تبیین کند. برخی کارشناسان مسائل آمریکا دوران وی را تا حدی با دوران نیکسون در دهه ۷۰ میلادی در سیاست خارجی شبیه سازی می کنند. لذا تا زمانی که او کارش را شروع نکند، نباید تیمش را مشخص کند، باید مسائلش را با حزبش حل کند و آنگاه اقدامات اجرایی اش را شروع کند، لذا بعید است بشود گمانه زنی های واقعی یا نظریه پردازی های مناسبی در مورد ترامپ کرد. در رابطه با اروپا مساله کمی حادتر است. ترامپ نمی خواهد به میزان گذشته در سیاست خارجه یا دنیای خارج سرمایه گذاری کند، به همین خاطر ترامپ می گوید هرکس باید هزینه اقداماتی که از آن منتفع می شود را تقبل کند. این بدین مفهوم است که ترامپ می خواهد سرمایه گذاری های سیاسی و اقتصادی خود را بیشتر روی مردم آمریکا، وضعیت اقتصاد، معیشت و رفاه آنها صورت دهد، لذا به نظر می آید هم اکنون ایجاد یک تصویر روشن درمورد ایشان زود باشد. سفر اوباما به کشورهای اروپایی برای جلوگیری از قضاوت های زودهنگام اروپاییان بود. به اعتقاد من باید منتظر آغاز به کار ترامپ در مسند ریاست جمهوری آمریکا بود، من فکر می کنم مقداری از تصورات ما از ترامپ ناشی از تخریب های رسانه ائی غرب بوده ولی تاثیر بوروکراسی بر روند تصمیم سازی و تصمیم گیری، واقع گرائی، مشاوره های افراد تیم جدید، نظام اداری سازمان های اجرائی و برنامه ریزی به تحقق مسیر عقل گرایی و خردورزی ناشی از وجود سیستم در سیاست و حکومت آمریکا کمک نموده است، لذا واقع گرائی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا فارغ از شعارهای ترامپ در پیش گرفته خواهد شد. سیاست خارجی دموکرات ها در هشت سال گذشته دست تیم ضد جنگ بود، اما نتوانست از فرصت استفاده کند و با روش نا صحیح برخوردش با تحولات دنیا و مخصوصا “خاورمیانه منفعل ماند. سیاست خارجی محافظه کاران بر اساس گسترش سلاح و احتمالا” تخریب اوضاع مناطق دنبال خواهد شد. نحوه تعامل روس ها و آمریکا در سوریه مهم و تعیین کننده است.
منبع: روزنامه ستاره صبح مورخ ۶٫۹٫۹۵
تحولات لبنان، جنگ نیابتی را از این کشور دور کرد
نصرت الله تاجیک سفیر سابق ایران در اردن
به نظر میرسد وضعیت لبنان در دو سال گذشته مانند ماشین چهار سیلندری بوده که یک سیلندر آن از کار افتاده باشد و نهتنها در سربالاییها آن کشش لازم را ندارد بلکه در جاده صاف نیز با سر و صدا و با سرعت کم در حرکت بوده.
در سیاست و حکومت اصولا «خلأ نهادهای قانونی» قاعدتا نباید به نفع سیستم باشد و ممکن است موریانه سیاسی بهجانش بیفتد، اما در مقابل عقلگرایی جمعی، مصالحه و اجماع برای پر کردن خلأ سیاسی از یک سو و کسب حداکثری منافع ملی فارغ از این که کی نفع میبرد از سوی دیگر میتواند به برقراری ثبات لبنان و جلوگیری از تداوم بههم ریختگی آنجا همانگونه که در سوریه اتفاق افتاد و زیانهایش منطقه را بههم ریخته است کمک شایانی خواهد کرد. این نظریهپردازی، القای وحشت از بهار عربی نیست بلکه هشدار به: ۱ ـ اصلاح ساختار سیاسی و تکمیل آن برای تقویت نهادهای حاکمیتی و ۲ ـ جلوگیری از سیر حرکت خشونت و افراطگرایی است. این امر در زمینه حرکت پدیده خشونتگرایی از سوریه به لبنان است تا در مقابل هر پدیدهای ازجمله نسیم، باد و توفان مقاومسازی صورت گیرد.
اما بسیاری از تحلیلگران منطقهای این مصالحه و تشکیل دولت توسط سعد حریری را لازم، اما کافی نمیدانند. آنها تشکیل دولت جدید و زیر نظر رئیسجمهور ملی و مستقل را به معنای پایان مشکلات و بحران سیاسی در لبنان و آغاز مرحلهای سازنده محسوب نمیکنند؛ زیرا در کنار حل مشکلات سیاسی، اقتصادی فراوان، وی باید دولتی ملی تشکیل دهد که بتواند به تمامی نیازهای سیاسی، اجتماعی پاسخ داده، تمامی نیروهای موثر احساس برنده شدن داشته باشند و همراهی و کمک کنند، قانون انتخابات پارلمانی را تدوین و انتخابات را برگزار کند.
بعضی از تحلیلگران بدبین منطقهای معتقدند دوران آینده لبنان هیچ شباهتی به گذشته نداشته و در واقع آغاز مرحلهای جدید است. آنها چنین میپندارند که این کشور با دورهای مواجه است که احتمالا شاهد بحرانی بزرگتر باشد. این بحران ممکن است ناشی از چگونگی توافق بر سر قانون انتخابات پارلمانی، توافق بر سر تشکیل دولت جدید و توزیع پستهای وزارتی باشد که این نیز خود در بعضی از مقاطع سیاسی این کشور برای رئیسجمهور تنشآفرین و نفسگیر بوده است.
ممکن است چنین استنباط کنیم که تحولات لبنان، در کنار سایر تحولات منطقه در سوریه، عراق، یمن و… حاکی از دست برتر جمهوری اسلامی ایران است، اما این تمام ماجرا نبوده و فقط یک روی سکه است. در این زمینه میتوان گفت جمهوری اسلامی با وجود تلاشهای آمریکا و سعودیها برای برقراری نظم مورد نظر خود در منطقه، موفق شده است گامهای موثری را برای حاکم ساختن نظم مطلوب در منطقه برداشته و اجازه ندهد جنگ نیابتی به لبنان کشیده شود. با این تفاصیل و با توجه به اهمیت راهبردی لبنان برای سیاست خارجی ایران و نقشی که ثبات و امنیت این کشور میتواند برای تحولات منطقهای در پی داشته باشد، ایران باید با تحرکات دیپلماتیک و اقدامات سیاسی نسبت به تقویت این روند مصالحه داخلی و دلگرم کردن جناحهای سیاسی لبنان و جذب حداکثری آنان اقدام و با تمامی طرفهای درگیر تعامل مثبت و سازنده داشته باشد تا این روند ابتر نماند.
ترامپِ نامزد، ترامپِ رئیسجمهور
تاجیک، نصرت اله – آمریکا ملتهبترین و پُرگسلترین روزهای تاریخ سیاسی خود را پشت سر میگذارد و همانگونه که آبراهام لینکلن، یکی از رؤسایجمهور این کشور، گفته است، خانهای که از درون شکاف میخورد و علیه خود میخروشد، دوام نخواهد آورد و ترامپ اگر هوشمند باشد که هست، باید این نقیصه را بهخوبی درک کرده باشد. اگرچه سابقه اجرائی هیلاری کلینتون او را به فردی شناختهشده تبدیل کرده بود، اما میان هیلاری نامزد ریاستجمهوری و کلینتون رئیسجمهوری، تفاوت محسوسی پیشبینی نمیشد و همین امر، امکان تنظیم روابط با او را از همین دوران نامزدی فراهم میآورد؛ اما ترامپ اینگونه نیست و نامزدی و ریاست جمهوری وی تفاوت دارد. او تحصیلات، تجربه سیاست خارجی و درک دقیقی از روابط بینالمللی ندارد و درنهایت به این مقولات از زاویه دید تجاری مینگرد که شاید خیلی هم بد نباشد.
با همه دلنگرانیهایی هم که در زمینه پیشبینیناپذیربودن وی میشد؛ اما هماکنون وی همانگونه که خود میگوید، رئیسجمهور آمریکاست و دوران مبارزات نفسگیر داخلی تمام شده است و این اجازه به تحلیلگران سیاسی داده میشود که به او از دو زاویه بنگرند؛ زاویه اول: «ترامپ به عنوان کاندیدا» و زاویه دوم: «ترامپ به عنوان رئیسجمهور». زاویه اول برای رأیآوردن است؛ نگاه اقتضائی او به سیاست و قدرت بوروکراتیک سیاست خارجی، یقینا در اندکی زمانی او را به فردی واقعبین تبدیل میکند. رویکرد سیاست خارجی ترامپ کاندیدا کاملا مبهم و نوعی «پوپولیسم واقعگرا» بود که توانست دست روی درد مردم بگذارد و رأی بگیرد. این پدیده دور از ذهن در ایران خودمان در سال ١٣٨۴ و در رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در سال ٢٠١۶ نیز اتفاق افتاده بود و جالب آنکه سیاستمداران کهنهکاری سر خود را بر سر راه این مبارزه گذاشتند که حداقل درباره ایرانش باید سؤال کرد که چرا اینگونه شد؟ و باید این وقایع کالبدشکافی شود که چرا جوامع روزبهروز به سمت پیشبینیناپذیرشدن پیش میروند و این روند چه مخاطراتی در پی دارد؟
بگذریم و به سیاست خارجی بپردازیم و اینکه ترامپ با دنیا چه خواهد کرد یا با دنیا چه نخواهد کرد؟ نباید خیلی نگران شد. او نیز که سابقه اجرائی و سیاسی دولتی ندارد، در چرخه بوروکراسی کاخ سفید آبداده شده و در فرصتی نزدیک، انرژی وی تخلیه میشود. مهمترین جنبه رفع نگرانی از او، این است که قول داده رشد اقتصادی آمریکا را دوبرابر خواهد کرد که اتفاقا تأثیر مثبتی برای اقتصاد جهان و سایر کشورها نیز دارد و اینکه با هر کشوری که با آمریکا رابطه خوبی داشته باشد، رابطه خوبی برقرار میکند و منافع کشورش را بر منافع هر کشوری ترجیح میدهد. این امور و نیات مستلزم ملزوماتی است و قدم اول آن، نگاه به درون و پرداختن به مشکلات مردم آمریکا. اتفاقا سیاست خارجی آمریکا از ابتدا نیز انزواگرا بوده و شاید از نیمه قرن بیستم و بعد از جنگ جهانی بود که درهای خود را روی جهان باز کرد. شاید سیاست خارجی اقتضایی و عملگرای ترامپ که میخواهد برای هر مسئله در جهان که به آمریکا مربوط میشود، دستورکار خاص خود را تعریف کند، عملی نباشد و او به تدریج قبول کند باید واقعگرا باشد. همین «ترامپ رئالیست» که در دوران نامزدی فاقد استراتژی و جهانبینی به نظر میرسید، هم اکنون باید حتی با نگاه تجارتمآبانه به سیاست خارجی که در آن سیاست خارجی یک قلمرو استراتژیک و بر سیاق برد- برد است، منافع طرفهای مقابل را نیز در نظر داشته باشد. در این صورت است که به وعدههای خود عمل کرده است.
منبع: روزنامه شرق مورخ ۲۰٫۸٫۹۵ صفحه ۴٫
لبنان در ابتدای راه؟!
تاجیک، نصرت اله – بعضی از تحلیلگران مسائل منطقه ائی مصالحه لبنان را به معنای پایان مشکلات و بحران سیاسی این کشور و آغاز مرحلهای سازنده نمیدانند. زیرا در کنار حل مشکلات سیاسی اقتصادی فراوان دولت باید بتواند به کلیه نیازهای سیاسی اجتماعی پاسخ داده ، همه نیروهای موثر احساس برنده شدن داشته باشند، امنیت و ثبات برقرار باشد و قانون انتخابات پارلمانی را تدوین و انتخابات را برگزار نمایند. شواهد نشان میدهد دوران آتی لبنان هیچ شباهتی به گذشته نداشته و در واقع آغاز مرحلهای جدید در لبنان است و اگر همه ذینفعان کمک نکنند این کشور با دورهای مواجه است که احتمالا شاهد بحرانی بزرگتر باشد.
ژنرال میشل عون ۸۱ ساله و رئیس فراکسیون تغییر و اصلاح در پارلمان لبنان و نامزد مورد حمایت حزب الله ، روز دوشنبه ۳۱ اکتبر – دهم آبان ماه ۹۵ با اکثریت آرای نمایندگان مردم لبنان در پارلمان این کشور به عنوان دوازدهمین رئیس جمهوری لبنان انتخاب و پرونده دو سال و نیم خلاء ریاست جمهوری لنبان بسته شد. اکنون مسیر های پیش روی نحبگان ، جریانهای سیاسی و آینده حاکمیت و سرنوشت سیاسی لبنان و مولفه های تشکیل دهنده آن از جمله دغدغه های تحلیلگران سیاسی است. زیرا خیلی از بازیگران سیاسی داخلی و منطقه ائی معتقدند نحوه تعامل نیروهای منطقه ائی و فرا منطقه ائی با این مصالحه سیاسی میتواند به این سئوال پاسخ دهد که آیا با انتخاب رئیس جمهور و پایان خلا قدرت سیاسی ناشی از خالی بودن پست ریاست جمهوری، مشکلات نیز پایان یافته و لبنان روی ثبات و آرامش به خود خواهد دید یا خیر؟
اگر چه رئیس جمهور جدید خواستار اصلاحات اقتصادی شد که اساس آن هماهنگی و برنامهریزی مشترک همه وزارتخانههای لبنان است اما مشکلات اقتصادی، قطع کمکهای مالی کشورهای ثروتمند منطقه همچون عربستان که خود با مشکلات اقتصادی و سیاسی روبرو هستند، کار آینده وی را با مشکلات فراوانی روبرو میکند. از سوی دیگر لبنان یک کشور خنثی در منطقه نیست بلکه بدلیل ظرفیتهای داخلی و وجود مذاهب و طوائف گوناگون و ارتباط آنها با کشورهای منطقه و فرا منطقه ائی بازیگری موثر است و هر گونه سیاستی که اتخاذ کند اثرات داخلی و منطقه ائی آن بسیار زیاد است. در این راستا اگرچه ژنرال عون بعد از انتخاب به این سمت گفته است در مقابله با دشمن صهیونیستی برای حفظ قدرت بازدارندگی لبنان کوتاهی نکرده و از هیچ تلاشی در حمایت از خاک ، آب و ثروتهای ملی کشور فروگذار نمیکند و سعی خواهد کرد که آوارگان سوری به وطنشان بازگردند و نیز با تروریسم با سبک پیشدستانه و بازدارنده مقابله خواهد کرد ، اما هر یک از این اقدامات تبعات نه چندان شفاف خود را خواهد داشت.
ژنرال عون که زمانی فرمانده ارتش لبنان بود و به عنوان چهارمین نظامی وارد کاخ بعبدا میشود، پس از بالاگرفتن تنشهای سیاسی از سال ۱۹۸۸ به مدت دو سال به عنوان کفیل ریاست جمهوری و رئیس حکومت نظامی در کاخ بعبدا مستقر شده بود تا اینکه در ۱۳ اکتبر ۱۹۹۰ ارتش سوریه و نیروهای لبنانی او را از کاخ بیرون راندن و وی ابتدا به سفارت فرانسه و سپس به فرانسه رفت و به این کشور پناهنده شد. اما بعد از خروج نیروهای سوریه از لبنان در سال ۲۰۰۵ به لبنان بازگشت و با نزدیک شدن به حزبالله و جریان مقاومت آرام آرام مواضع خود درباره دولت سوریه را نیز تعدیل کرد و در سال ۲۰۰۹ به دمشق رفت و با بشار اسد، رئیس جمهور این کشور دیدار کرد. اسد نیز در مصاحبهای در سال ۲۰۱۴ اعلام کرد که دمشق از ریاست جمهوری میشل عون به عنوان “کسی که به مقاومت ایمان دارد”، حمایت میکند.
با بازگشت ژنرال میشل عون، رئیس فراکسیون “تغییر و اصلاح” به کاخ ریاست جمهوری برای پایان دادن به دو سال و نیم بحران خالی بودن پست ریاست جمهوری این کشور، آن هم ۲۶ سال پس از ترک اجباری آن به دست ارتش سوریه، هم همه انظار را بخود جلب کرده است و هم دوباره دغدغه و نگرانی تحلیلگران سیاسی زنده شده است. اگرچه انتخاب ژنرال عون بعنوان رئیس جمهور پس از توافق اخیر میان وی و سعد حریری، نخست وزیر سابق و رئیس جریان مستقبل لبنان برای انتخاب او به عنوان رئیس جمهور و حریری به عنوان رئیس دولت، صورت گرفت اما در حقیقت تحولی چشمگیر برای هر دو طرف است و اگر همه چیز خوب پیش برود و نیروهای منطقه و فرامنطقه دخیل در این کشور نیز همراهی کنند میتوان امیدوار بود که برنده اصلی این روند مردم لبنان باشند. اما بعضی از تحلیلگران با بدبینی و تا حدی نا امیدی روند آتی لبنان را نظاره میکنند، مگر آنکه اراده ائی دیگر در میان همه بازیگران داخلی و خارجی این کشور استراتژیک شکل بگیرد. در این میان ایران نقش بسیار حساس و تعیین کننده ائی دارد و بهتر است راهبرد بازکردن چتر حمایتی خویش بر سر تمامی جناحهای سیاسی برای تداوم اجماع و مصالحه ملی را دنبال کند. انشاالله!
منبع: پایتخت کهن شماره۹۸ مورخ ۱۵٫۸٫۹۵ صفحه ۲۲
نهضت هر چیزی در جای خودش!
تاجیک، نصرت اله – ایکاش ظرفیتهای مادی و معنوی کشور همه بسیج میشدند تا بجای سبقت در تخریب موریانه وار نظام و کشور و شخم زدن به اعتماد مردم ، یک نهضت واقعی راه می افتاد! تا تمامی آحاد مردم جایگاه مثبت و سازنده خویش را پیدا میکردند. متاسفانه این جابجائی نه تنها مردم را منفعل و نادیده میگیرد بلکه آنها را از گردونه نقش پذیری و دائره مشارکت سیاسی اجتماعی خارج کرده و امید را مخصوصا” از قشر جوان و تحصیلکرده کشور زایل مینماید. هم اکنون انقلابی که روزی بر پایه خواست و حضور مردم شکل گرفت تا نظامی نو برای بهروزی و اعتلای مادی و معنوی زندگی و کرامت شخصیت انسانی آنان پایه گذاری شود نیاز به بازگشت به خویشتن دارد تا بر اساس اصول اصیل انقلاب کژیها و کاستیها اصلاح شوند. یک دست صدا ندارد، با شعار وگفتار درمانی کار جلو نمیرود و نیاز به شفافیت، نقش مثبت و سازنده رسانه ها، پاسخگوئی مسئولین در مقابل مردم و سازمان و تشکیلات مناسب دارد.
انقلاب، یعنی از وضعی به وضع بهتر تبدیل شدن است. تحول در طبیعت و سنن اجتماعی همواره تغییر از وضعی به وضع بهتری است، سخنرانی رئیس جمهور در جشنواره مطبوعات بدیع و روشنگرانه بود، انقلابی که بر مبنای اخلاق و دین و تمدن باشد به دنبال تخریب زمینه های اخلاقی جامعه نیست و نیروهایی که این روند را در پیش گرفتهاند و اخلاق را تخریب میکنند، نمیتوانند انقلابی باشند. آن چیزی که باید در مورد انقلاب ما بدان توجه کنیم، باید ببینیم که چقدر ما بر اساس شاخص ها و معیارهای اخلاقی توانستیم رعایت انقلابی بودن را انجام دهیم. انقلابی بودن، یعنی با احترام به فرهنگ، اخلاق و تمدن یک سرزمین ایجاد تحول در زندگی همان مردم .متاسفانه در گذشته یک سری اشتباهات و برخوردهایی شد که به عقیده نویسنده خیلی از زیرساخت های اخلاقی جامعه ما با جبهه گیری ها و ادبیات معارض گونه پیشین آسیب دید. این شیوه رفتاری مهمترین ضربه ای که به نظام زد همین تلقی اشتباه از گفتمان انقلابی بود در حالی که گفتمان انقلابی، در حقیقت، یعنی بها دادن به مردم و از مردم برای پیشبرد وضع خودشان استفاده کردن، این گفتمان، گفتمان انقلاب است. ولی گفتمانی که بر مبنای دروغ، تهمت و افترا بنا شود و اعتماد اجتماعی و زیر ساخت های سیاسی-فرهنگی را زایل کند، نمیتواند گفتمان انقلابی باشد، متاسفانه زوال این زیرساخت ها باعث فساد فراگیر شده، چون بی اعتمادی مردم عامل این فساد هاست.نویسنده بر این باور است که با بازگشت اعتماد اجتماعی ، بسیاری از مسائل درست میشود و این بسان قدرت نرمی است که همه امور با وسیله آن میتواند انجام بپذیرد.باید فضای سیاسی را بهتر باز کرد تا هر که در سر جای خود قرار بگیرد و با تصمیمگیریهای سنجیده بشود امور را سر و سامان داد. این امر با همراهی رسانه ها میتوانند به شفافیت منجر شود که در کاهش فساد و درنتیجه بالا آمدن اعتماد اجتماعی موثر خواهد بود. گردش آزاد اطلاعات به شفافیت منجر شده و پاسخ گویی مسئولین به مردم را تسهیل کرده و به سلامت سیاسی کمک میکند. بسیاری از شخصیتها که از قطار انقلاب پیاده شدهاند، به این خاطر مبارزه و انقلاب کردند که به مدینه فاضله دست پیدا کنند و مناسبات جامعه عادلانه، منصفانه، اخلاقی و دینی باشد، بنابراین هر قرائت دیگری که نتیجه غیر از این موضوعات داشته باشد، مغایر آرمانها و آرزوهای مبارزان انقلاب راه آزادی، عدالت و حاکمیت اسلامی است.
منبع: سرمقاله روزنامه ستاره صبح، سه شنبه ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۵ با عنوان انقلاب یعنی چه؟ (مصاحبه – یاداشت) با تغییرات جزئی و اضافه نمودن خلاصه.
خروج از بنبست؟!
تاجیک، نصرت اله – با گذشت بیش از دوسال از بحران سیاسی در لبنان بالاخره اواسط هفته گذشته، جریانهای مختلف در لبنان به انتخاب میشل عون رای مثبت دادند و او که یکی از متحدان حزبالله در ائتلاف ۸ مارس است بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد. حصول توافق میان جریانهای مختلف سیاسی لبنان درباره انتخاب ژنرال میشل عون بهعنوان رئیسجمهور این کشور و کمک بازیگران داخلی، منطقهای و فرامنطقهای به رئیسجمهور منتخب برای حل مشکلات پیشرو میتواند گام مهمی در راستای نهادینهکردن دموکراسی و استمرار ثبات در لبنان باشد. در شرایطی که سیاستهای تخریبی سعودی ها در منطقه، واگرایی و خلاءهای امنیتی زیادی ایجاد کرده و آشوب و ناامنی متعددی را در مرزهای لبنان متراکم کرده است، از اهمیت این اقدام در شرایط حساس کنونی منطقه نباید غافل بود.
نظام تقسیم قدرت طایفهای لبنان ویژگیهای متعددی دارد که بدون مصالحه، کارکرد و برونداد مهمی ندارد. لبنان یک نظام تقسیم قدرت طایفهای دارد و از جمله ویژگیهای این نظام، مصالحه براساس توازن قوا درون گروههای سیاسی و طوایف است. یک قانون نانوشته هم در لبنان وجود دارد بر این اساس که سهم رئیسجمهور به مسیحیان، نخستوزیر به اهل سنت و رئیس مجلس به شیعیان اختصاص دارد. از دو سال پیش یعنی حدود اواسط سال ۲۰۱۴ به دلیل سیاستهای تخریبی عربستان و تاحدودی اعتمادی که سعد حریری به سعودیها داشت و از طرف آنها حمایت میشد، به تفاهمات اجرایی در لبنان خدشه وارد شد. بنابراین چندین بار مجلس تشکیل شد اما چون به اکثریت دست نیافت امکان انتخاب رئیسجمهور فراهم نشد و حدود دوسالونیم لبنان بدون رئیسجمهور باقی ماند .
سرانجام جریانهای مختلف سیاسی لبنان که دارای نمایندگانی در مجلس این کشور هستند پس از حدود دوسالونیم رایزنی گسترده، به توافقی مهم و حساس دستیافته و بر این مهم صحه گذاشتهاند که لبنان همچنان مهد طوایف و مذاهب مختلف و نمونه بارزی از همزیستی مسالمتآمیز پیروان ادیان و مذاهب مختلف در کنار یکدیگر بوده و تنها راهحل مشکلات، توافق و رایزنی جریانهای سیاسی با یکدیگر است.
این توافق و انتخاب از چندین منظر قابل توجه است که نخستین مساله به تغییر موضع و ناامیدی سعد حریری از عربستان سعودی مربوط میشود؛ خوشبختانه از چندی پیش به دلایل مختلف از جمله وضعیت اقتصادی عربستان سعودی و عدم امکان حمایت مالی و اقتصادی سعد حریری از سوی سعودیها یک سلسله مشکلاتی میان آنها ایجاد شد و به نظر میآید سعد حریری بعد از این تحولات تا حدودی از جانب سعودیها مایوس و به سمت عقلگرایی سوق پیدا کرد. البته تغییر موضع سعد حریری را نباید صرفا به کاهش نفوذ عربستان تعبیر کرد بلکه باید بیشتر ناشی از تحولات داخلی سیاسی اقتصادی عربستان و مشکلات مالی حریری در این رابطه دانست. مشکلاتی که حتی رابطه شخصی وی با بعضی از افراد خاندان سعودی همچون محمد بننایف را نیز تحتتاثیر قرار داده است؛ شرایطی که سعد حریری خود را در یک دوراهی قرار داده بود و باید برای ماندن در صحنه قدرت سیاسی لبنان تصمیم عاقلانهای اتخاذ میکرد: ١- آغاز یک خطر پذیری سیاسی و همچنان پایفشردن بر مواضع قبلی خود یا ٢- پذیرش شرایط موجود منطقهای و ورود در یک مصالحه تا شرایط منطقهای عوض شود. اگرچه حریری در دوسالونیم گذشته با اصرار روی مواضع خود سیستم سیاسی لبنان را معطل نگاه داشته بود اما در این مدت نیز کم پیامهای سیاسی اجتماعی دریافت نکرد. بنابراین در نهایت حریری پذیرفت با مصالحه، سهم قدرت را که متعلق به طوایف مختلف است رعایت کند. در این زمینه از ابتدا حزبالله قائل به این مساله بود که میشل عون در این شرایط سمت ریاستجمهوری را بر عهده بگیرد ولی سعد حریری در مقابل این گزینه مقاومت میکرد. در ادامه خوشبختانه بهدنبال عدمحمایت سعودیها، سعد حریری به سمت دیدگاه حزبالله تمایل پیدا کرد و در پی مصالحه با میشل عون، به این توافق رسیدند که عون، رئیسجمهور و حریری نخستوزیر لبنان شود. با این تفاسیر اکنون مساله لبنان تاحدودی حل شده و میشل عون با ۸۳ رای از مجموعه ۱۲۷ نماینده توانست بهعنوان رئیسجمهور لبنان انتخاب شود.
در این میان بازگشت سعد حریری به پست نخستوزیری که همچنان یک موقعیت تعیینکنندهای در داخل سیستم حاکمیتی لبنان دارد، شرایط جدیدی به وجود میآورد تا او بتواند نقش سازندهای برای خود تعریف کند و این نقطه مثبتی است که سیاست خارجی ما باید از آن استقبال کند. حریری بین دو گزینه ماندن در بلاتکلیفی و بدون حامی منطقهای و اینکه شاهد معامله سیاستمداران جوان جریان«المستقبل» با بازیگران منطقهای و رقبای داخلیاش باشد یا با انعطاف و نگاه به امکانات داخلی خود وارد صحنه قدرت لبنان شود، دومی را انتخاب کرد. حریری نشان داد با مصالحه با ژنرال عون راه دوم را پذیرفته است تا نتوانند قالیچه را از زیر پایش در لبنان بکشند. از سوی دیگر در ماههای اخیر لبنان در وضعیت بسیار حساسی قرار گرفته بود؛ باتوجه به اتفاقاتی که در عراق و سوریه شاهد هستیم چند کشور در تیررس داعش قرار دارند و این احتمال وجود داشت و دارد که هدف بعدی داعش متوجه لبنان یا اردن شود. حتی میتوان گفت لبنان آسیبپذیرتر از اردن است چرا که بیش از دو سال خلاء در سیستم سیاسی و حکومتی این کشور وجود داشت که لبنان را در معرض خطر قرار داده بود. بنابراین این مصالحه و انتخاب در شرایط بسیار حساسی صورت گرفته که اگر اتفاق نمیافتاد ممکن بود لبنان به سمت آسیبپذیری بیشتر حرکت کند و در معرض خطرات و تهدیداتی چون داعش قرار گیرد.
در نتیجه لبنان به لحاظ امنیتی و سیاسی امروز در وضعیت بهتری قرار گرفته است. البته باید توجه داشت که انتخاب رئیسجمهور، قدم اول است و بدون شک میشل عون به دلیل مشکلاتی که در منطقه و لبنان وجود دارد با چالشهای بسیاری روبهرو خواهد شد. از یک سو چالش لبنان با رژیمصهیونیستی قابل ذکر است و از سوی دیگر مساله سوریه و آوارگان از جمله مسائلی هستند که رئیسجمهور جدید لبنان باید در پی راهحلی برای آنها برآید. به هر صورت امروز تمام قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای باید به لبنان کمک کنند تا این کشور که تازه از یک بحران سیاسی خارج شده بتواند بر مشکلات فائق آید.
از سوی دیگر در خصوص عربستان، ممکن است برخی از تحلیلگران این مساله را مطرح کنند که انتخاب میشل عون باعث تضعیف سیاست سعودیها شده است، اما من معتقدم این انتخاب تاحدودی ناشی از تغییر جهت موقت سیاستهای ریاض است. واقعیت امر این است که سعودیها با چنین زمینه و دستاوردی درصدد هستند به نوعی یک تغییر رویکردی از خودشان نشان دهند تا بتوانند حجم مشکلات و انتقاداتی که نسبت به سیاستهای ریاض در منطقه و لبنان وجود دارد را کاهش دهند.
سعودیها به تدریج نقش زیادی در لبنان پیدا کردند و بعد از ترور رفیق حریری نقش سنتی خود را تبدیل به اهرم فشار علیه سوریه و حزبالله نمودند. اما الان چون تختگاز رفتهاند یا موتور سوزاندهاند یا آب و روغن قاطی کردهاند! به هر صورت هم مشکلاتی از جهت اقتصادی دارند و هم با بروز پاره ای ندانمکاری ها مشکلاتی نیز در منطقه ایجاد کردهاند که تبعات امنیتیاش دامن اروپا و آمریکا را نیز گرفته است. بنابراین سعودیها شرایطی را بهوجود آوردهاند که احتمالا سیاستگذراندن توفان از سر را اتخاذ کردهاند تا در فرصت بعدی و خوابیدن گردوغبار بتوانند همچنان یکی از بازیگران حاضر در این کشور محسوب شوند.
البته ژنرال عون بهعنوان یک شخصیت ملی و مستقل فرازوفرود زیادی در سیاستهایش داشته است. زمانی ضدبشار اسد و مخالف حزبالله بود، اما هماکنون در کنار این دو قرار گرفته است. این تغییر سیاست فینفسه بد و مذموم نیست، بلکه به شرایط متحول و ژلهای لبنان بازمیگردد.
یکی از خصوصیات لبنان تعدد حضور بازیگران داخلی و خارجی و نقش کمکهای مالی و اقتصادی در جامعه لبنان است. کشوری که بیش از منابع طبیعی از قِبَل موقعیت استراتژیکش در خاورمیانه بهعنوان بازیگری مهم شناخته میشود و از همین منظر بود که سعودیها در دو دهه گذشته با کمکهای مالی در لبنان رسوخ کردند تا هم بتوانند سیاستهایشان در خاورمیانه را جلو ببرند و هم جلوی سیاستهای ایران را بگیرند. اما روند حوادث تاکنون نشان داده که سعودیها سرمایهگذاری خود را هدر یافته میبینند.
مساله دیگری که در این انتخابات حائزاهمیت است نقش حزبالله لبنان است؛ حزبالله یکی از عناصر اصلی و تعیین کننده در لبنان است و نقش مقاومت در استقلال لبنان و رویارویی با مشکلات خارجی و از همه مهمتر رژیمصهیونیستی بر هیچ کس پوشیده نیست. حزبالله از ابتدا سیاستی را بهعنوان سیاست ملیگرایانه یعنی سیاست تقسیم قدرت میان نیروهای داخلی و بدون تاثیرپذیری از قدرتهای خارجی دنبال میکرد و جریان المستقبل و به نوعی ۱۴مارس دنبال این بودند که از سیاستهای سعودی پیروی کنند. همانطور که اشاره کردم این مسائل بیش از دوسال موجب پیدایش خلاء در روند سیاسی لبنان و بهوجود آمدن برخی مشکلات شده بود. در حال حاضر با این تفاسیر به نظر میرسد که عربستان قدرت تاثیرگذاریاش را تاحدی از دست داده و سعی دارد از این فضا به نوعی استفاده کند. در این میان حزبالله نیز بهرغم برنده بودنش در این تحولات می باید یک سیاست متوازن و در حقیقت تعامل با تمام جناحهای داخلی لبنان براساس توازن قوا و همکاری داخلی را در پیش بگیرد.
یعنی اگر قرار باشد که میشل عون موفق باشد و دولت آینده یک دولت کارآمد برای مردم باشد حتما باید این تعامل داخلی بین حزبالله و دیگر جریانات برقرار باشد تا بتوانند بر مشکلات کشور فائق آیند. این سیاست علاوه بر ایجاد انسجام داخلی میتواند برگ برندهای نیز برای ایران باشد. در اینصورت به نظر میرسد لبنانیها تصمیم گرفتهاند که باتوجه به ظرفیتهای داخلی خود در زمینه سیاست و حکومت و قواعد نانوشته سیاسی اجتماعی برای توازن بین طوایف مانع تبدیل شدن کشورشان به سوریهای دیگر شوند.
ایران و حزبالله باید با مصالحه، تقسیم قدرت و ایجاد اجماع سیاسی و اجتماعی هم در بُعد داخلی و هم از منظر خارجی، بازیگران و نهادهای سیاسی اجتماعی لبنان را تشویق نمایند تا ضمن حداکثرسازی اجماع ملی خود را آماده مقابله با مشکلات سرراه و هجمههای احتمالی سیاسی و امنیتی مرحله بعد از انتخاب رئیسجمهور بنماید تا با افزایش انسجام داخلی بتوانند موجب جلوگیری از بههمریختگی در این کشور شوند
منبع: هفته نامه مثلث مورخ ۱۵٫۸٫۹۴
تاجیک در گفتوگو با ایلنا بررسی کرد:
نقش ایران در تحولات لبنان/ تهران به دنبال اتحاد نیروهای داخلی لبنان باشد
سفیر اسبق ایران در اردن بیان اینکه برد ایران در خاورمیانه در جامعیتش است، تاکید کرد: ایران باید با ایجاد اجماع بیشتر در میان گروههای لبنانی زمینه دخالت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در امور این کشور را کمتر کند.
نصرتالله تاجیک در گفتوگو با خبرنگار سیاست خارجی ایلنا، با اشاره به انتخاب میشل عون به عنوان رئیس جمهور لبنان پس از ۲۹ ماه بحران ریاست جمهوری در این کشور گفت: در پنج سال اخیر که بهار عربی آغاز شد، نسیم آن بسیاری از کشورهای منطقه را مورد نوازش قرار داد که مجموعهای از فرصتها و تهدیدها بود.
کشورها در بهار عربی، با مجموعهای از مطالبات دموکراسیخواهانه مردم روبهرو شدند
وی با بیان اینکه کشورهای منطقه در بهار عربی، با مجموعهای از مطالبات دموکراسیخواهانه مردم روبهرو شدند، اظهار داشت: در برابر این نسیم، کشورهایی که با درخواستهای مردم عاقلانه رفتار کردند، برای خود فرصتهای خریدند و کسانی هم به خواست مردم پاسخگو نبودند، با تهدید روبهرو شدند.
وضعیت سوریه و مصر بر لبنان تاثیر گذاشت
این کارشناس مسائل خاورمیانه ادامه داد: لبنان در این شرایط تحت تاثیر بهار عربی قرار گرفت. او در همسایگی کشورهایی بودند که به صورت مستقیم تحت تاثیر بهار عربی بودند. در واقع، وضعیت سوریه و مصر بر لبنان تاثیر گذاشت.
ائتلاف ۱۴ مارس اجازه نداد فرایند سیاسی در لبنان تکمیل شود
تاجیک با اشاره به کنشگری نیروهای سیاسی داخل لبنان تصریح کرد: نیروهای سیاسی لبنان علیرغم آنکه دارای پختگی سیاسی هستند و با وجود اصل تقسیم قدرت طائفی که در این کشور حاکم است، نیروهای وابسته به ائتلاف ۱۴ مارس و جریان المستقبل به رهبری سعد حریری به دلیل وابستگی به قدرتهای خارجی، به حرف سعودی ها اعتماد کردند و صحنه سیاسی در این کشور را معطل نگه داشتند و با عدم به حد نصاب رساندن مجلس، اجازه ندادند تا فرایند سیاسی در لبنان تکمیل شود.
وی افزود: عدم انتخاب رئیس جمهور در لبنان موجب شده بود تا این کشور شبیه ماشین چهار سلیندری باشد که یکی از سلیندرهای آن کار نمیکرد. در واقع، این سیستم معیوب موجب شد تا روال روزمره در لبنان نیز با مشکل روبهرو شود و این کشور با بحرانهای متعددی مواجه گردد .
دو دلیل باز شدن راه برای تکمیل روند ریاست جمهوری در لبنان
این دیپلمات سابق کشورمان تاکید کرد: مشکلات اقتصادی عربستان و عدم کارایی سیاستهای ریاض در منطقه موجب شد تا سعد حریری به این دریافت برسد که به جای اعتماد بر سعودی، بر عقلگرایی سیاسی و نیروهای داخلی لبنان و اجماع در میان آنها تکیه کند و مصالحهای صورت بگیرد و سیستم سیاسی لبنان تکمیل شود.
مشکلات برای میشل عون آغاز شده است
تاجیک با بیان اینکه با انتخاب رئیس جمهور در لبنان، مشکلات برای میشل عون آغاز میشود، خاطرنشان کرد: تحولات سریع منطقه و عقبماندگیها و مشکلات لبنان شرایط خطیری را برای این کشور ایجاد کرده است و اگر نیروهای داخلی در لبنان و قدرتهای خارجی از دولت این کشور حمایت نکنند، بعید است که حتی میشل عون بتواند موفق شود.
سیاست ایران در خاورمیانه چیست؟
وی در تشریح سیاست ایران در رابطه با لبنان و حل بحران ریاست جمهوری این کشور ابراز داشت: سیاست جمهوری اسلامی ایران در منطقه همواره تکیه بر حکومتهای قانونی براساس منافع ملی و عقلگرایی سیاسی بوده است. این سیاست در بحرین، یمن، عراق و سوریه نیز مبتلور است و بر همین اساس است که حزبالله به عنوان متحد استراتژیک ایران به دنبال اجماع ملی و تکیه بر نیروهای داخلی است.
ایران در لبنان نه دخالت کرد و نه موافق دخالت دیگران بود
این تحلیلگر مسائل سیاست خارجی افزود: ایران در لبنان معتقد بود که گروههای لبنانی باید براساس گفتوگو و منافع ملیشان با یکدیگر به اجماع برسند و میگفت هر نتیجهای که به دست بیاید، ایران از آن حمایت میکند. بر این اساس ایران نه تنها در امور داخلی لبنان دخالت نکرد بلکه با دخالت دیگر کشورها نیز در این باره مخالف بود.
ایران معتقد بود میشل عون در این مقطع برای لبنان مفیدتر است
تاجیک با اشاره به ویژگیهای میشل عون یادآور شد: اگرچه ایران با سلیمان فرنجیه مشکل خاصی نداشت ولی تهران معتقد بود میشل عون در این مقطع برای لبنان مفیدتر است و میتواند توازن قوا را راحتتر ایجاد کند.
میشل عون متحد حزبالله است
وی اضافه کرد: میشل عون یک سیاستمدار کارکشته ۸۱ ساله است که فرمانده ارتش لبنان بوده و از تجارب مختلفی درعرصههای گوناگون برخودار است. هرچند او قبلا ضد حزبالله و ضد سوریه بود ولی به دلیل تحولات منطقهای و اشتباه ترکیه و عربستان، وضعیت امروز متفاوت از دیروز است و او را به متحد حزبالله تبدل کرده است.
میشل عون به دنبال احقاق حقوق ملی لبنان است
سفیر اسبق ایران در اردن با بیان اینکه میشل عون یک سیاستمدار ملیگرا است که سیاستهای ملی را دنبال میکند، عنوان کرد: میشل عون هماکنون به دنبال احقاق حقوق ملی لبنان ، هم در عرصه سرزمینی و هم آبی است که از سوی رژیم صیهونیستی مورد سرقت قرار گرفته است و در این راستا، اگر او مورد حمایت قرار گیرد، میتواند مثمرثمر واقع شود.
ایران در سیاست خارجی باید به دنبال پیشبرد سیاست برد – برد باشد
تاجیک در پاسخ به این سوال که ریاست جمهوری میشل عون چه تاثیر میتواند در افزایش جایگاه ایران و کاهش وزن عربستان در لبنان داشته باشد؟ بیان کرد: ایران در سیاست خارجی خود باید به دنبال پیشبرد سیاست برد – برد باشد. عربستان با ریاست جمهوری میشل عون صحنه را باخته و نیروهایی هم که تکیهگاهشان سعودی بود، احساس زیان میکنند و خود را جزو بازندگان صحنه سیاسی لبنان میبینند.
ریاست جمهوری میشل عون می باید موجب توسعه روابط ایران و لبنان شود
وی با بیان اینکه ریاست جمهوری میشل عون می باید موجب توسعه روابط ایران و لبنان شود بدهی است سیاست ایران در لبنان محدود به کار کردن با حزبالله نخواهد بود بلکه تهران تلاش خواهد کرد تا با گروههای دیگر لبنانی نیز مناسباتش را توسعه دهد.
ایران به دنبال اتحاد بیشتر نیروهای داخلی لبنان باشد
این کارشناس مسائل خاورمیانه با بیان اینکه ایران باید از شرایط ایجاد شده در لبنان به دنبال هماهنگی و اتحاد بیشتر نیروهای داخلی لبنان باشد، اظهار داشت: ایران باید با ایجاد اجماع بیشتر در میان گروههای لبنانی زمینه دخالت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در امور این کشور را کمتر کند.
برد ایران در خاورمیانه در جامعیتش است
تاجیک با بیان اینکه برد ایران در خاورمیانه در جامعیتش است، یادآور شد: تهران باید از گروههایی که در منطقه بر آنها نفوذ دارند، بخواهد که سیاستهای حذفی را دنبال نکنند بلکه سیاست تعامل حداکثری و دوری از سیاستهای حذفی در دستور کارشان قرار گیرد .
روغن کاری رابطه ایران و اتحادیه اروپا
تاجیک، نصرت اله – از آنجا که کشورهای اروپائی و اتحادیه اروپا در حلقه اول روند توسعه ائی کشور و منافع تجاری و اقتصادی ایران و همچنین حلقه دوم امنیتی ما بعد از خاورمیانه قرار دارد لذا مصوبه پارلمان اتحادیه اروپا در زمینه تعامل با ایران هم سطح تنش ایران و غرب را کنترل و محدود میکند و هم اثر پذیری سیاست خارجی ایران از تحولات آتی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به خاورمیانه را کمتر میکند. به نوعی میتوان ادعا کرد اگر سیاست خارجی ایران با گرایشهای کارشناسی به دنبال حداکثر سازی منافع ملی کشور باشد تنشهای گذشته بین ایران و غرب کمتر اتفاق نیفتد.
نصرت الله تاجیک، در گفتگو با روزان مصوبه پارلمان اروپا را تحلیل کرد: رابطه ایران با اتحادیه اروپا روان تر می شود . روزان نیوز-ایران و اروپا می توانند گام های جدی تری بردارند.
بهنام قیاسوند : کمیته امور خارجی پارلمان اروپا پیش نویس سند نقشه راه عادی سازی روابط اتحادیه اروپا با ایران پس از برجام را تصویب کرده است.پیش نویس سند مربوط به « راهبرد اتحادیه اروپا در قبال ایران پس از توافق هسته ای» است که با ۳۷ رایموافق و ۱۵ رای مخالف، تصویب شد.به نظر می رسد رابطه ایران و اروپا پس از برجام رو به بهبود است. بازگشایی سفارت انگلیس و رفت آمد های هیات های اقتصادی و سیاسی اروپایی گواه این مساله است. در خصوص تصویب پیش نویس سند نقشه راه عادی سازی روابط اتحادیه اروپا با ایران با نصرت الله تاجیک، سفیر سابق ایران در اردن گفتگو کردیم.
او معتقد است « تصویب این پیش نویس ارتباط ایران با یک اتحادیه مهم را روغن کاری می کند»
تاجیک در رابطه با تاثیر این اقدام پارلمان اروپا گفت که «اروپا حلقه اول از جهت امنیت ملی و سیاست خارجی و همچنین از جهت تجارت خارجی بعد از کشورهای خاورمیانه و عربی قرار دارد.اگر بخواهیم پای خود را از دنیای اسلام بیرون بگذاریم حلقه اول اهمیت سیاست خارجیما نیز مبنی بر تعاملات خارجی کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا است. بنابراین مصوبه جدید قدم خوبی برای تعامل با اتحادیه و کشورهای اروپایی است. این مصوبه دو خاصیت دارد.خاصیت اول؛ ارتباط ایران با یک اتحادیه مهم را روغن کاریمی کند . مورد دوم اینکه کشورهایی که به هر دلیل اعم از سیاسی ، فشار غرب و حتی مشکلات داخلی خودشان با ایران تحفظ داشته اند؛ با این مصوبه این تحفوظات تا حدی از بین خواهد رفت .ایران که یکی از کشورهای تک محصولی است و ما بحث فروش نفت و مشتقات آنرا داریم و مجموعه این تحولات می تواند کمکی به سیاست خارجی کشور انجام دهد.
او افزود «وقتی که ما بتوانیم با اروپایی ها کار کنیم به طور طبیعی به بخشی از تعاملات ایران با خارج از اروپا هم موثر واقع می شود البته در ارتباط دیپلماتیک با شرق نیز مفید است. در مجموع یک قدم مهم در سیاست خارجی کشور اتفاق افتاده است که اگر بتوانیم از این فرصت استفاده کنیم برای آینده دیپلماسی و اقتصادی ما مثبت و تاثیر گذار خواهد بود.»
تاجیک در خصوص گفتگو های حقوق بشری تهران و اروپا نیز گفت«اگر چنین گفتگوهایی پیگیری شود بیشتر در زمینه مباحث مفهومی و انتقادی خواهد بود که اثرات مثبتی را به دنبال خواهد داشت و لازم است ولی کافی نخواهد بود. بدین مفهوم که اگر دو طرف صرفا”مواضع همدیگر را در مسائل حقوق بشر نقد کنند و قسمت اعظم این مباحث نیز فقط به مباحث مفهومی مربوط شود، خیلی روند سازنده ای نخواهد داشت. بطور مثال بررسی اینکه هر یک از طرفین چه نگاهی به حقوق بشر دارند یعنی ممکن است یک کشوری از بعد دینی به این مسئله نگاه کند و یک کشور دیگر از زاویه لیبرال دموکراسی، خیلی دردی دوا نخواهد کرد اما اگر بعنوان فراهم کردن مقدمه ورود به مباحث اجرائی و عملیاتی باشد طبعا” می تواند کمک کند تا زمینه مناسبی برای تعامل آتیفراهم نماید» . او افزود که «معتقدم که تعامالات حقوق بشری با اروپا یک بحث است و روان شدن روابط یک بحث دیگری است؛ با تصویب این پیش نویس یک فضای تنفسی به وجود می آید که باعث خواهد شد تا ایران و اروپا گام ها و اقدامات جدی تری را انجام دهند.قبل از دولت یازدهم یک وزنه سنگینی به پای سیاست خارجی و دیپلماسی کشور بسته شده بود که باعث شده بود قدرت پرواز نداشته باشیم.ایران به عنوان کشور مهم منطقه سطح تعاملاتش با چند کشور خاص محدود شده بود. در حال حاضر این مصوبه کمک خواهد کرد تا تعاملات ما روان شود و در قسمت ها و فرایند های بعدی می توانیم با اتحادیه اروپا مباحث فرهنگی ، حقوق بشری و موضوعاتی مثل اسلام و مسیحیت را بررسی کنیم. ایران و اروپا می توانند درقمست های غیر سیاسی و تجاری زمینه های مساعدی داشته باشند. از جمله مبحث حقوق بشر که ایران حرف های زیادی برای گفتن دارد. حقوق بشراسلامی و مباحث فرهنگی و گفتگو تمدن ها مواردی هستند که ایران با اروپا می توانند گام های جدی تری بردارند.سفیر سابق ایران در اردن در رابطه تاثیر این مصوبه بر رابطه تهران با کشورهای بزرگ اروپایی نیز گفت: « قبل از این مصوبه ما با کشورهای اروپایی رابطه داشتیم .سفارت این کشورها در تهران دایر بود و سفارت ایران در کشور مقابل باز بود.اما این رابطه یکرابطه محدود بود و ارتباط پویا و سازنده نبود. در روابط بین دو کشور انواع و اقسام مشکلات و همین طور زمینه های متعدد برای همکاری مشترک وجود دارد. تهران می تواند از پتانسل و ظرفیت ایرانیان مقیم خارج بیشتر استفاده کند. همین طور سرمایه گذاری دربخش اقتصادی و مسائل فرنگی و تبادلات کمک به روان شدن رابطه دو جانبه ایران با غرب خواهد کرد»
قدرت مصالحه
نصرتالله تاجیک-سفیر پیشین ایران در اردن
حصول توافق میان جریانهای مختلف سیاسی لبنان درباره انتخاب ژنرال میشل عون بهعنوان رئیسجمهور این کشور و کمک بازیگران داخلی، منطقهای و فرامنطقهای به رئیسجمهور منتخب برای حل مشکلات پیشرو میتواند گام مهمی در راستای نهادینهکردن دموکراسی و استمرار ثبات در لبنان باشد. در شرایطی که سیاستهای تخریبی سعودی در منطقه، واگرایی و خلأهای امنیتی زیادی به وجود آورده و آشوب و ناامنی متعددی را در مرزهای لبنان متراکم کرده است، از اهمیت این اقدام در شرایط حساس کنونی منطقه نباید غافل بود. نظام تقسیم قدرت طایفه ای لبنان ویژگیهای متعددی دارد که بدون مصالحه، کارکرد و بروندادی ندارد. سرانجام جریانهای مختلف سیاسی لبنان که دارای نمایندگانی در مجلس این کشور هستند پس از حدود دوسالونیم رایزنی گسترده، به توافقی مهم و حساسی دست یافته و بر این مهم صحه گذاشتهاند که لبنان همچنان مهد طوایف و مذاهب مختلف و نمونه بارزی از همزیستی مسالمتآمیز پیروان ادیان و مذاهب مختلف در کنار یکدیگر بوده و تنها راهحل مشکلات، توافق و رایزنی جریانهای سیاسی با یکدیگر است. به این موضوع از زوایای مختلفی میتوان نگاه کرد. در این یاداشت به نقش بازیگران سیاسی و لزوم تقویت قدرت مصالحه بین آنها توجه میشود. تغییر موضع سعد حریری را نباید صرفا به کاهش نفوذ عربستان تعبیر کرد بلکه باید بیشتر ناشی از تحولات داخلی سیاسی اقتصادی عربستان و مشکلات مالی حریری در این رابطه دانست. مشکلاتی که حتی رابطه شخصی وی با بعضی از افراد خاندان سعودی همچون محمد بننایف را نیز تحتتأثیر قرار داده است. شرایطی که سعد حریری خود را در یک دوراهی قرار داده بود و باید برای ماندن در صحنه قدرت سیاسی لبنان تصمیم عاقلانهای اتخاذ میکرد: ١- آغاز یک خط پذیری سیاسی و همچنان پایفشردن بر مواضع قبلی خود یا ٢- پذیرش شرایط موجود منطقهای و ورود در یک مصالحه تا شرایط منطقهای عوض شود. اگرچه حریری در دوسالونیم گذشته با اصرار روی مواضع خود سیستم سیاسی لبنان را معطل نگاه داشته بود اما در این مدت نیز کم پیامهای سیاسی اجتماعی دریافت نکرد. آخرین آنها انتخابات خرداد گذشته شهرداریهای لبنان بود که مخصوصا وی در طرابلس محبوبیت خود را از دست داد. این ها واقعیتهایی بود که حریری را بر آن داشت بار دیگر به پست نخستوزیری بازگردد و خود را به بدنه اجتماعی خویش متصل کند و این ، ترجمه غلبه عقلگرایی بر هیجانزدگی بود. او بهخوبی میدانست لبنان به یک شوک نیاز دارد تا از این بنبست سیاسی خارج شود. برای او مهم نبود که شوک منفی باشد یا مثبت؛ بلکه مهم حفظ او در صحنه قدرت سیاسی و حاکمیت لبنان برای سازندگی بود و برای نیل به این خواسته، حریری درواقع درصدد برآمد با ایجاد تحولی در شرایط کنونی لبنان برای برونرفت از این قفلشدگی، فصل جدیدی از تحرکات و تحولات را در منطقه و لبنان باز کند؛ شرایطی که قفلشدن آن ناشی از اشتباهات آمریکا و همپیمانانش در منطقه ازجمله عربستان و ترکیه بود. بازگشت سعد حریری به پست نخستوزیری که همچنان یک موقعیت تعیینکنندهای در داخل سیستم حاکمیتی لبنان دارد شرایط جدیدی به وجود میآورد تا او بتواند نقش سازندهای برای خود تعریف کند و این نقطه مثبتی است که سیاست خارجی ما باید از آن استقبال کند. حریری بین دو گزینه ماندن در بلاتکلیفی و بدون حامی منطقهای و اینکه شاهد معامله سیاستمداران جوان جریان«المستقبل» با بازیگران منطقهای و رقبای داخلیاش باشد یا با انعطاف و نگاه به امکانات داخلی خود وارد صحنه قدرت لبنان شود، دومی را انتخاب کرد. او یا باید یکه و تنها تحتتأثیرات منطقهای تصمیمات میماند و هزینههای آنها را سبک – سنگین کرده و شخصا میپرداخت یا به اندازه کافی انعطاف بهخرج میداد تا بتواند توفان را از سر بگذراند. حریری نشان داد با مصالحه با ژنرال عون راه دوم را پذیرفته است تا نتوانند قالیچه را از زیر پایش در لبنان بکشند. این نوع از بازیگری نیز جای توجه و تقدیر دارد؛ بنابراین هم انتخاب ریاستجمهوری را بعد از دو سال باید به مردم و سیاسیون لبنان که نتیجه عقلگرایی آنها بود تبریک گفت و هم از قدرت مصالحه سیاسیون تمجید کرده و راه حاکمیت سیاسی لبنان به ایران را باز کنیم. قدرت نرم ما در کارکردن با تمامی جناحها و طوایف لبنان ظهور و بروز خواهد داشت.
اردن در تیر رس داعش ؟!
تاجیک ، نصرت اله – زمینه، دلایل و شواهد زیادی وجود دارد که احتمالا اردن میتواند مقصد جدیدی برای سیر حرکت سازمانی و یا انفرادی داعش باشد تا جبهه جدیدی گشوده شده و جنگ و مبارزه قدرت در آنجا ادامه یابد. زیرا اردن دومین تامین کننده نیروی انسانی داعش بوده است.
اردن روزهای سختی را پشت سر می گذارد. با نزدیک شدن درگیری نیروهای نظامی عراقی با رزمندگان داعش به غرب کشور و هجوم نیروهای داعش به سمت مرزهای عراق و اردن، مسئولان وزارت دفاع اردن وحشت خود را پنهان نکرده و اعلام کرده اند که درگیری های شهر الرطبه عراق در امتداد مرز اردن را با دقت زیر نظر دارند. نیروهای نظامی اردنی که در حالت آماده باش در مقرهای نزدیک به مرزهای دو کشور مستقر شده اند دستور دارند اگر جنگ عراق با داعش به مرزهای این کشور نزدیک شود، دست به دخالت نظامی بزنند. پیش تر اردن مرزهای شمالی خود با سوریه و شمال شرقی و غربی خود را با عراق مناطق بسته نظامی اعلام کرده بود اما با این تحولات اردنی ها نگران بهم خوردن اوضاع این منطقه هستند.
فاصله کف و سقف تاثیرات ژئوپیلیتیکی داعش برای کشورهای مختلف خاورمیانه زیاد و بسته به شرایط سیاسی اجتماعی و عملکرد حکومت های آنان تاثیراتش متفاوت بوده اما با توجه به مجموعه عوامل، برای اردن حیاتی است. حداقل آن، تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه، چهره ژئوپلیتیکی و حکومت ها و شرایط سیاسی منطقه است. این نیز به نوبه خود باعث می شد که هیچ دولتی در خاورمیانه به ویژه دولت های ضعیف و آسیب پذیری همچون اردن از تهدیدات داعش مصون نمانند.
زمینه، دلایل و شواهد زیادی وجود دارد که احتمالا اردن می تواند مقصد جدیدی برای داعش باشد تا جبهه جدیدی گشوده شده و جنگ و مبارزه قدرت در آن جا ادامه یابد. زیرا اردن دومین تامین کننده نیروی انسانی داعش بوده است. این امر نیز نقطه ضعف دیگری برای این کشور در رویارویی با داعش می تواند محسوب شود. با توجه به زمینه ها و عوامل زیر داعش با به کارگیری این ظرفیت خود و نقطه ضعف اردن می تواند ضربات مهلکی را از درون به این کشور وارد و شرایط را برای حمله از بیرون فراهم کند:
۱- گرایش بسیاری از جوانان اردنی به «داعش»، فضایی مناسب برای فعالیت داعش در این کشور فراهم کرده است.
۲- بحران اقتصادی، نرخ بالای بیکاری، بالا رفتن میزان بدهی اردن، افزایش شکاف میان فقیر و غنی، شرایط داخلی اردن، همگی در گرایش افکار عمومی به داعش موثر بوده و فضای عمومی برای پذیرش آن را مهیا کرده است.
۳- داعش می تواند به راحتی جبهه های مختلفی را برای اشغال اردن باز کند و این امر یک امتیاز برای این گروه به نسبت سایر دولت های منطقه محسوب می شود.
۴- شرایط جغرافیایی و طبیعی اردن، بیابانی و دشت بودن قسمت اعظم آن و فقدان موانع طبیعی، امتیازی دیگر برای داعش محسوب می شود؛ چرا که به پیشروی سریعتر این سازمان در اردن کمک خواهد کرد.
منبع : دیپلماسی ایرانی مورخ ۵٫۸٫۹۵
ترکیه در سوریه: تبدیل جنگ نیابتی به جنگ مستقیم
تاجیک ، نصرت اله – سرعت تحولات آنقدر زیاد است که نه تنها کشورهای منطقه را گیج کرده بلکه کشورهای فرامنطقه ائی را نیز به دنبال خود میکشاند. بعضی از تحلیلگران فکر میکنند آمریکا همه تحولات منطقه را برنامه ریزی شده هدایت میکند. نگارنده معتقد است آمریکا علیرغم سرمایه گذاریهای فراوان جوهره واقعیات موجود و تحولاتی که در بستر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا جریان دارد را نمی شناسد و بدنبال حوادث روان است و هر روز به مستمسکی چنگ میزند. تداوم این روند در کنار سیاستهای غیر شفاف و اهداف دیگر از جمله طمع اقتصادی باعث تغییرات وسیع ژئوپلیتیکی و ایجاد آشوب در منطقه و ازدیاد تنش و بحرانهای منطقه ائی و جهانی است. باز گذاشت دست ترکیه و تحرکات این کشور در موصل و حلب یکی از جنبه های این تغییرات است. بعد از ترکتازی قطر و سعودی میتواند پای کشورهای دیگر نظیر اردن نیز به صحنه باز شود تا با ایمن سازی خود از این آب گل آلود ماهی بگیرند.
ایلنا: مقامهای واشنگتن روزی با تروریستهایی که از مرز اردن وارد سوریه شدهاند، ارتباط برقرار میکند و روز دیگر تروریستهای منتسب به ترکیه را به میدان میآورند تا بتوانند از آنها در زمین بازی سوریه استفاده کنند.
«نصرتالله تاجیک» سفیر سابق ایران در اردن با اشاره به عدم پذیرش پیشنهاد نماینده سازمان ملل در امور سوریه از سوی جبههالنصره مبنی بر خروج از حلب در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار داشت: به نظر میرسد اوضاع و احوال پرونده سوریه نسبت به ماههای گذشته بیش از حد تیره، کدر و نامفهوم است. چراکه بسیاری از بازیگران منطقهای مانند ترکیه و عربستان، به علاوه بازیگران فرامنطقهای مانند کشورهای اروپایی روندی از سیاستهای ناصحیح خود را دنبال کردند و همین موضوع موجب شده تا اهداف شفاف و یک خط مشی صحیح در این بین مطرح نشود. به عبارتی دیگر، اگر به سخنان اخیر «استفان دیمیستورا» نماینده ویژه سازمان ملل در پرونده سوریه نگاهی گذرا بیندازیم، متوجه میشویم که کشورها و بازیگران دخیل در پرونده سوریه در صدد هستند تا بتوانند مهره دیگری مانند جبهه النصره را در حلب حفظ کرده و به نوعی آن را به جای داعش در صحنه میدانی جایگزین و کمکهای تسلیحاتی و حمایتهای سیاسی و بینالمللی را به سوی این گروه که ناباورانه معتدل خوانده میشود، سرازیر کنند.
وی ادامه داد: این وضعیت باعث میشود تا یک چارچوب ناصحیح و در ادامه آن یک اوضاع بحرانی پدیدار شود اما اگر تمامی کنشگران حاضر در زمین بازی سوریه یک سیاست واحد را پیگیری میکردند، قطعاً پرونده سوریه زودتر به سرانجام میرسید و اینهمه مصیبت موجه مردم سوریه نمیشد. بحثی که در اینجا باید به آن اشاره شود و تا حدودی نمایانگر اوضاع و احوال بحران سوریه در نظام بینالملل به حساب میآید نشست لوزان است. لوزان را میتوان اتفاقی دانست که قرار بود کشورها با یکدیگر به توافق «نرسند». به صورتی که حتی قبل از برگزاری نشست، اهداف بازیگران و صفبندی آنها کاملاً مشخص بود و هر کدام از کشورها قصد داشتند تا منافع خود را در آنجا برجسته و در راستای کسب آن فعالیت کنند. لذا پس از این اجلاس شکستخورده شاهد بودیم بازیگران اروپایی مانند بریتانیا، فرانسه و آلمان در این بین نمایان شدند. لذا مجموع اهداف و راهبرد کشورهایی که در نشست لوزان حضور داشتند، باعث شد تا همانگونه که تحلیلگران قبل از برگزاری این نشست پیشبینی کرده بودند، خروجی قابل قبولی از آن نمایان نشود و در ادامه شاهد بودیم که هیچگونه خروجی مفید از این نشست حاصل نشد.
زمانی که جبهه النصره اعلام کرد که از القاعده جدا شدهایم، تمامی مفسران و حتی مقامهای سیاسی و امنیتی در سطح دنیا نسبت به این موضع النصره مشکوک بودند. از این جهت باید بدانیم آمریکا در سوریه نیروی عمل کننده میدانی قابل قبولی ندارد و هر روز روی یکی از گروههای تروریستی سرمایهگذاری میکند. به صورتی که شاهد هستیم مقامهای واشنگتن روزی با تروریستهایی که از مرز اردن وارد سوریه شدهاند، ارتباط برقرار میکند و روز دیگر تروریستهای منتسب به ترکیه را به میدان میآورند تا بتوانند از آنها در زمین بازی سوریه استفاده کنند. بنابراین اگر بخواهیم جبهه النصره را به عنوان یک نیروی مستقل قلمداد کنیم، طبیعتاً یک امر غیرممکن را مطرح کردهایم.
این تحلیلگر مسائل غرب آسیا با تاکید بر اینکه مبنای گفتوگوهای طرفین در مورد سوریه باید در راستای بهبود اوضاع سیاسی و پایان دادن به آلام مردم سوریه و حفظ ثبات برای صلح و امنیت بینالمللی باشد، عنوان کرد: جبهه النصره به دلیل اینکه به عنوان یکی از عمل کنندههای اصلی در زمین سوریه و به خصوص حلب به شمار میرود، قصد دارد تا با تحرکات خود بتواند حمایتهای آمریکا را تا حدود زیادی جلب کرده و از این جهت است که شاهد هستیم النصره برای خروج عناصر خود از شرق حلب مخالفتهایی را صورت داده است. از منظری دیگر باید به این نکته توجه کرد که اگر هدف از مذاکرات بهبود وضعیت سیاسی در سوریه است، میبایست به آرای مردم این کشور احترام گذاشته شود. اما اگر کشورها تنها به دنبال کسب منافع خود در سوریه باشند بدون شک این دو محور در کنار یکدیگر قرار نخواهند گرفت. از این جهت است که ما شاهد یک بلاتکلیفی در مورد وضعیت سوریه هستیم که میتوانیم بگوییم راهبرد آمریکا مبنی بر استفاده از «پروژه سرزمین سوخته» نه تنها به نفع غرب خواهد بود، بلکه یکی از اهدافی است که واشنگتن از ابتدای بحران سوریه به دنبال آن بوده است.
وی در پایان یادآور شد: هم مرز بودن ترکیه از نواحی جنوبی با استان حلب موجب شده تا آنکارا به صورت مستقل و مستقیم دخالتهای نظامی خود در سوریه را افزایش داده و علناً جنگ نیابتی به جنگ مستقیم تبدیل شده است و این امر تاثیرات زیاد سیاسی و ژئوپلیتیکی به ضرر برقراری آرامش در این کشور بر جای خواهد گذاشت. لذا با توجه به تقابل روسیه و آمریکا که بر سر موضوعهای دیگری هم با یکدیگر رو در رو شدهاند، به عنوان شاهرگ اصلی پرونده سوریه و همچنین ورود بازیگران منطقهای و در ادامه آن بازیگران اروپایی به وضعیت فعلی سوریه، احتمال بحرانی شدن اوضاع این کشور وجود دارد و به نظر میرسد بلاتکلیفی و بحرانیتر شدن اوضاع و تداوم دامنه آن به سایر کشورهای همسایه و حتی اروپا همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند.
منبع: ایلنا مورخ ۲٫۸٫۹۵
نصرتالله تاجیک در گفتوگو با ایلنا:
در لوزان خطابمان قدرتهای فرامنطقهای باشد، نه سعودیها
سفیر پیشین ایران در اردن با بیان اینکه ایران در نشست لوزان نباید سطح درگیریهای خود را همانند نشستهای قبل به سطح عربستان تقلیل دهد، تاکید کرد: خطاب ما باید بازیگران فرامنطقهای و سیاستهای غیرشفاف آنها به ویژه آمریکا باشد.
نصرتالله تاجیک در گفتوگو با خبرنگار سیاست خارجی ایلنا با اشاره به برگزاری نشست لوزان در رابطه با سوریه گفت: ما نباید امید چندانی از نشست لوزان داشته باشیم. به سخن دیگر، در این نشست نتیجهگیری نخواهد شد ولی یک گام مثبت برای فراهم کردن زمینهها و مذاکرات آتی در جهت دستیابی به راهحل سوریه است.
ایران باید در نشست لوزان از دستاوردهای خود دفاع کند
وی ادامه داد: سوریه راهحل نظامی ندارد و چشماندازی برای موفقیت در این راستا نیست و به همین خاطر همه بازیگران ذینفع در سوریه باید به دنبال دستیابی به راهکار سیاسی در جهت حل و فصل بحران سوریه باشند.
این دیپلمات سابق کشورمان با حضور ایران در نشست لوزان در سطح وزیر امور خارجه را بسیار خوب دانست و اظهار داشت: تا پیش از اعلام حضور آقای ظریف در این اجلاس ابهامات بسیاری در خصوص عدم حضور ایران وجود داشت. ایران باید با حضور در این اجلاس بتواند از دستاوردهای خود دفاع کرده و آن را در عرصه سیاسی نقد کند.
از اطلاعات میدانیمان استفاده کنیم
تاجیک با بیان اینکه ایران در نشست لوزان نباید سطح درگیریهای خود را همانند نشستهای قبل به سطح عربستان تقلیل دهد، تصریح کرد: خطاب ما باید بازیگران فرامنطقهای و سیاستهای غیرشفاف آنها به ویژه آمریکا باشد زیرا سیاستهای آنها چهره ژئوپولتیکی ایران را برهم زده است.
وی با بیان اینکه ایران به عنوان یک بازیگر تعیینکننده سیاسی و میدانی ضروری بود تا در اجلاس لوزان شرکت کند، خاطرنشان کرد: ما در نشست لوزان یا نشستهای آتی باید از طرح و برنامه برخوردار باشیم و در سطح عملیاتی خطاب و درگیریمان ریاض نباشد. این طرح و برنامه باید حاوی اطلاعات دقیق میدانی باشد چراکه ما در صحنه میدانی سوریه حضور مشاوره ای داریم و باید به موقع از آن استفاده کرده تا این گونه فضای کنفرانس را جهت بدهیم.
مصر از تبعات سیاستهای سعودی آگاه شده است
سفیر پیشین ایران در اردن با اشاره به حضور مصر در این اجلاس ابراز داشت: با جلو رفتن مسائل شاهد هستیم که فضا روشنتر از قبل شده است. از سویی سیاستهای سعودی در عراق و سوریه با بنبست روبرو شده و از طرفی تبعات آن برای اطرافیان قضیه از جمله مصر مشخص شده است.
تاجیک افزود: مصر هماکنون متوجه شده است که سیاستهای عربستان در عراق و سوریه چه تبعاتی را میتواند برای منطقه یا کشورش در پی داشته باشد و به همین خاطر است که سیاستهای قاهره درباره سوریه با سیاستهای ریاض متفاوت است.
ظرفیت توسعه ای عاشورا
تاجیک، نصرت اله – اگر چه مباحث پژوهشگری دینی در تخصص من نیست اما از باب علاقه و دغدغه ام برای توسعه کشور، بهروزی مردم و اعتلای نام ایران به عنوان یک کنشگر سیاسی قبلا” نوشته ام و بسیاری از متخصصین هم تذکر داده اند کم کاری بخشهای مربوطه فرهنگی و مذهبی کشور که هم از بودجه عمومی ارتزاق و هم خود را متولی دین مردم میدانند باعث افزایش پیرایه هائی به مناسک دینی بطور عام و واقعه رخ داده در کربلا در سال ۶۱ هجری بطور خاص شده است. و با این پیرایه ها خواهی نخواهی آنچنان این مناسک دینی را از محتوا خالی نموده اند که کمتر کسی است جرئت بکند در مقابل این تخریب بایستد.
متاسفانه وضعیت کنونی نه تنها اجازه استفاده از مناسک دینی و مخصوصا” اسطوره جهان شمولی همچون واقعه عاشورا برای قراهم کردن زیر ساختهای فرهنگی توسعه کشور را نمیدهد بلکه حتی اجازه تهذیب نفوس را هم نمیدهد تا فرزندانمان اینهمه شاهد رواج ناهنجاریهای سیاسی اجتماعی و بی اخلاقیها در جامعه نبوده و انسان امیدوار باشد رویه خوبی در پیش گرفته ایم، که متاسفانه نگرفته ایم!
وقتی که به زمینه ها و وقایع عاشورا نگاه میکنیم رفتارهایی از امام حسین(ع) ، اصحاب و خانواده اش و حتی بعضی از لشگریان ابن سعد میبینیم که ناشی از فضیلتهای اخلاقی عام و گسترده است که به نوبه خود به باز تولید ارزشهای عام اخلاقی و انسانی منجر شده که مخاطبانش میتوانند مسلمان اعم از شیعه و سنی، مسیحی، کلیمی، دیندار و بی دین و همۀ مردم جهان باشند. و عجیب است چرا ما موفق نشده ایم نقاط ضعف فردی و اجتماعی خویش را از طریق همین فضیلتهای اخلاقی از بین ببریم . فضیلتهائی که در رویه و رفتار امام با یاران و سپاهیان خود و حتی دشمنانش داشتند که ناشی از منطق مسالمت جوئی در عین حال مقاومت در مقابل ظلم از طریق امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امور را داشتند. ما به خوبی میدانیم که دغدغههای اصلی حضرت در جای جای زمان و مکان حوادث محرم و کربلا یک مقاومت اخلاقی در مقابل یک نظم ستمگر، زورگو، فاسد، مرتجع و غیر انسانی است که یک نظام دینی نوپا را به انحراف کشانده است اما همچنان متحیرم چرا در عمق تاریخ گیر کرده ایم و بجای گریه برای آنان که رستگار شده اند به حال خود نمی گرییم؟!
شاید یکی از دلایل این عدم توفیق ما تلاش عده ائی از واپسگرایان برای استفاده ابزاری از دین بوده که باعث بدبینی بخش قابل توجهی از مردم و دین گریزی آنان و مخصوصا” جوانان شده است. متاسفانه ما نتوانسته ایم با روشهای صحیح از ظرفیتهای دین و اعتقادات مذهبی برای فراهم کردن زیرساختهای فرهنگی لازم به منظور تهذیب افراد و برای تقویت توسعه همه جانبه کشور استفاده کنیم. جای شک نیست که استفاده از مزیتهای نسبی و مخصوصا” علائق مذهبی مردم در حل مشکلات کشور شرط عقل است ولی تحقق این امر نیاز به برنامه و ممارست دارد. اگر مردم عاطفی ایران اینگونه در ایام محرم با شور و هیجان عاشق امام حسین (ع) می شوند که حاضرند ساعتها در مراسم عزاداری به بعضی حرفهای تکراری گوش دهند بنابراین نگهداشتن این امام آزاده و حق طلب در متن زندگی مردم یکی از اقدامات ضروری از سوی متولیان ذیربط بوده و عدم استفاده از این علاقه و اعتقاد مردم و شعائر مذهبی آنها در باز تولید فضیلتهای اخلاقی بر شمرده شده رویه درستی نیست .
در یک تبیین اجتماعی و فرهنگی اما با رویکرد تشریح اسطوره های تاریخی جوامع و نقش آنها در بسیج عمومی می توان برای وقایع عاشورا و خلق کنندگان آن ویژگی جدیدی ارایه کرد که شاید علت ماندگاری آن نیز باشد. هم اکنون به وضوح می بینیم که محرم و عاشورا حادثه ای ماندگار در جامعه شده است و فرهنگ دینی آن با کم و زیادش از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و حتی یک واقعه تاریخی فراتر از مذهب به عنوان الگوی آزادی خواهی جهان شناخته می شود و چنین ظرفیتی خلق شده که یک بستر کامل بین تمدنی برای فهم عامۀ مردم بوجود آورده است. اگرچه تفاسیر متعددی در زمینه ماندگاری عاشورا بیان میشود، اما حال که به هر دلیلی بر اساس بعضی از نظرات
متخصصین، وقایع محرم سال ۶۱ هجری یک عنصر هویت آفرین برای شیعیان بطور اعم و جامعه ایرانی بطور اخص شده است، جای تعجب است چرا از این عنصر برای ترویج اخلاق در جامعه و محکم کردن زیر ساختهای فرهنگی توسعه کشور و ایجاد هم افزائی استفاده نمی شود؟ تا با تمسک به این باورهای اخلاقی تولید و ترویج شده به سوی خودباوری و تحقق اهداف برنامه های دولت و حاکمیت حرکت نمائیم. ؟- و الله اعلم بالصواب
راه فشار به عربستان
نصرت الله تاجیک : جلوگیری مسئولان آمریکائی از انتشار کامل گزارش ۲۸ صفحه ائی کنگره و در نهایت سیاه کردن قسمتی از آن سوبسید غیر ضروری آمریکا به عربستان بود.
قبلا گفته ام پیوند یک اندوخته یک هزار میلیارد دلاری عربستان و قدرت تخریبی ایدئولوژیک و سیاسی سعودی می تواند خطراتی را برای دنیا در پی داشته باشد. حتی بعضی محافل مطالعاتی غربی از یکی دو سال پیش ادعا می کردند دولتمردان عربستان صلاحیت مدیریت چنین سرمایه و اندوخته ای را ندارند. زیرا مدیریت بد و بهره برداری نامطلوب از این اندوخته ارزی که حدود ۷۰۰-۸۰۰ میلیارد دلار آن در آمریکا سرمایه گذاری و نگهداری می شود فقط اقتصادی نبوده، بلکه جنبه امنیتی نیز به دنبال دارد. مصوبه اخیر کنگره آمریکا و باز شدن راه شهروندان خسارت دیده آمریکائی برای ادعای خسارت علیه دولت عربستان را باید در پرتو چنین تفکرات و نقش مخرب عربستان در تحولات منطقه ای و گسترش تروریسم دید و از آن نه خوشحالی که بهره برداری سیاسی منطقه ای و بین المللی کرد که خود نیاز به طراحی سیاسی دارد و امیدوارم سیاست خارجی کشور از این فرصت با طراحی مناسب استفاده کند.
نگاهی به مثلث مشکلات فرا روی کشور یعنی ۱- تنش ها و چالش های داخلی کشور و دولت، ۲- روند بحرانی مسائل منطقه ای و ۳- اهداف و اشتباهات آمریکا در خاورمیانه و تاثیرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن بر اوضاع منطقه و ایران سه موضوعی هستند که باید مد نظر دست اندرکاران سیاست خارجی قرار گیرد. حجم مشکلات داخلی ، منطقه ای و بین المللی و وضعیت تیره و تار آینده منطقه نشان از آن دارد که باید توجه بیشتری به سیر تحولات و سرعت تغییرات اوضاع سیاسی جهان و دگرگونی های احتمالی آن و تاثیرات کوتاه، میان و دراز مدت این تغییرات بر اوضاع منطقه ای و داخلی کشور مبذول شود. اما مسائل داخلی را با همه اهمیتی که دارد و با وجود تاثیر فراوان سامان دادن آن بر سیاست خارجی به یادداشت دیگر واگذار می کنم.
در زمینه مسائل منطقه ای همه متفق القول هستند که مهمترین مشکل منطقه استراتزیک و سرنوشت ساز غرب آسیا که می تواند دنیا را به پرتگاه جنگ سوم جهانی بکشاند؛ جدای از توسعه نیافتگی و حکومت های دیکتاتوری که متاسفانه به دلیل منافع اقتصادی با لیبرالیسم غربی پیوند خورده اند، اهداف یک سویه، جانبدارانه، متناقض و غیر شفاف آمریکا در سیاست خارجی اش نسبت به این منطقه و بعضی از کشورهای تاثیر گذار آن همچون ایران و عربستان است. و از این بابت مسائل داخلی و رویکردهای ایران بسیار تاثیر گذار است. این روند در صورت اصلاح نشدن و تداوم بحران این منطقه دارای آثار عمیق ناشی از فاجعه انسانی، زیست محیطی، فروپاشی جوامع و به هم خوردن توازن ژئوپلیتیک خواهد بود.
تلقی آمریکائی ها از تعامل با ایران این گونه است که افزایش فشار بر ایرانی ها، همراه با باز گذاشتن راه گریز از فشارها باعث شده است آنها بفهمند که لازم است برای جلوگیری از لطمه خوردن به منافشعان باید رفتارهایشان را تعدیل کنند. در ادامه همین استراتژی محافل مطالعاتی معتقدند که همین رویکرد بایستی درباره رفتارهای منطقه ای ایران هم به کار گرفته شود. این محافل پیشنهاد می کنند برای این که منطقه به ثبات برسد، آمریکا باید به عنوان نیروی موازنه ساز بین قدرت های منطقه موازنه ایجاد کرده و از ظهور یک هژمونی در منطقه جلوگیری کند. به این منظور شرایط باید به سمتی برود که پذیرش متقابل بین کشورهای مختلف شکل بگیرد و سه قدرت اصلی منطقه یعنی ایران، ترکیه و عربستان سعودی بتوانند در کنار هم زندگی کنند. با وجود این توصیه این محافل معتقدند منطقه بیشتر به سمت قطبی شدن و احتمالا درگیری های بیشتر پیش می رود. اشکال اصلی در این زمینه نحوه مماشات آمریکا با ناهنجاری های ایدئولوژیک و سیاست و حکومت در عربستان، قدرت تخریبی اندوخته مالی عربستان در سیاست خارجی این کشور است. جلوگیری مسئولان آمریکائی از انتشار کامل گزارش ۲۸ صفحه ای کنگره و در نهایت سیاه کردن قسمتی از آن سوبسید غیر ضروری آمریکا به عربستان بود که با سیاست های تخریبی اش منجر به گسترش تروریسم و ایجاد تشنج بیشتر در روابط بین المللی شده بود. اما هم اکنون دو مجلس آمریکا با نقض وتوی مصوبه اشان توسط اوباما در زمینه اجازه به شهروندان آمریکائی که از حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ متضرر شده اند برای ادعای خسارت علیه عربستان راه را برای فشار بر عربستان آغاز کرده اند. این یک زمینه برای طراحی و بازیگری ایران است تا ماهیت خشن سیاست خارجی عربستان و عدم کارایی چنین سیاستی برای منطقه روشن شود.
در این صورت می توان اثرات تخریبی یکی از اشتباهات سیاست خارجی آمریکا که منجر به بهم خوردن توازن ژئوپلیتیک شده است، را کاهش داد. اثراتی که فقط به گسترش و تقسیم سلولی تروریسم ختم نشده، بلکه باعث بحران های زیست محیطی و بی خانمانی و جابجائی صدها هزار انسان بی گناه شده که فقط می خواهند در صلح و امنیت زندگی کنند. بنابراین نگاه به مسئله مهاجرین و پناه جویان فقط از زاویه انسانی دردی را دوا نمی کند بلکه این جابجائی سیل انسان ها باعث تغییرات دموگرافیک، فرهنگی، مذهبی و ژئوپلیتیکی ناشی از اقدامات آمریکا و همپیمانانش نظیر عربستان در منطقه نیز خواهد شد که باید چاره ای برای آن اندیشید و آمریکا و عربستان نمی توانند از عواقب و نتیجه اقدامات خود شانه خالی کنند.
منبع: دیپلماسی ایرانی مورخ ۱۲٫۷٫۹۵ با عنوان راه برای فشار به عربستان باز شده است: ذخیره ارزی نقطه وصل تروریسم و لیبرالیسم در خاورمیانه
پایان جنگ نیابتی در سوریه؟!
نصرت الله تاجیک : صحنه میدانی و سیاسی سوریه بحرانی پیچیده و چندلایه را نشان میدهد که به قومیتها، اقلیتهای مذهبی و دینی و بافت سیاسی – اجتماعی این کشور مربوط بوده و با مداخله بازیگران متعدد سوری، جنگجویان حرفهای و وارداتی، منطقهای و بینالمللی که منافع و برداشتهای متفاوتی دارند بر پیچیدگی آن افزوده شده است. به همین دلیل است که توافقات دو و چندجانبه قبلی در هر سطحی و با هر میزان از مداخله، سرمایهگذاری و تعهدپذیری بازیگران و قدرتهای منطقهای و جهانی نتوانستهاند توفیقی برای کنترل بحران در سوریه کسب کنند، اما درخصوص اشکال اصلی توافق اخیر آمریکا و روسیه درباره اجرای آتشبس مرحلهای در سوریه از بعدازظهر روز عید قربان، باید توجه داشت که بحران این کشور از جهت داخلی دارای سه بُعد سیاسی، امنیتی و انسانی است و از جهت خارجی اهداف و اغراض متفاوتی برای ادامه یا توقف آن وجود دارد.
بنابراین هرگونه توافق و راهحلی در ارتباط با بحران این کشور باید بدون امید به پیروزی راهحل نظامی، هر سه این جنبهها را به موازات یکدیگر و بهطور همزمان در نظر داشته باشد. آمریکا و روسیه طرحی را بدون اعلام جزئیات آن به رسانهها مطرح کردهاند که این انتظار در جامعه جهانی به وجود آمده است که شاید اجرای آن موجب کاهش خشونت و درد و رنج مردم سوریه شود. اگرچه بعضی از تحلیلگران ممکن است این طرح را خروج آبرومندانه و سیاسی همه طرفهای ماجرا از این بحران بدانند، اما بهدلیل ابهاماتی که حتی در همین حد و میزان اطلاعات انتشاریافته مشاهده میشود نباید خیلی به تداوم آتشبس و نتیجهدادن این توافقنامه امیدوار و خوشبین بود. به نظر میرسد اهداف مشخص و شفافی جز بهرهبرداری تبلیغی و خرید زمان در پی اعلام آن حداقل از سوی آمریکاییها وجود نداشته باشد. این طرح که اجازه دسترسی به تمام مناطق سوریه ازجمله شهر محاصرهشده حلب را میدهد، خواهان توقف هرگونه حملاتی از عصر روز ١٢ سپتامبر، توقف پرواز جنگندههای سوری و حملات هوایی آنها به غیرنظامیان و مخالفان، ایجاد مرکز مشترک آمریکا و روسیه برای حمله به داعش و جبهه النصره و ورود کمکهای انساندوستانه به مناطق محاصره شده است. طبق این توافق، گروههای داعش و جبهه النصره (جبهه فتح الشام) از دایره توافق آتشبس خارج بوده و دو کشور میتوانند علیه این دو گروه درگیری نظامی داشته باشند. البته این در حالی است که برخی از گروههای مورد حمایت آمریکا، عربستان و ترکیه در سالهای اخیر و حتی در مدتزمان مذاکرات روسها و آمریکاییها در حال همکاری با گروه جبهه النصره (فتحالشام) بودهاند که هماکنون در حرکتی سیاسی با برائت از القاعده درصدد جاانداختن خود بهعنوان نیروی اصلی مخالف حکومت سوریه است. بنابراین یکی از ابهامات و اختلافات در این زمینه، نحوه تعیینتکلیف گروههای متعدد مسلح و جنگجو است و باید دید با توجه به توافق صورتگرفته، وضعیت این نیروهای درگیر با دولت سوریه که از سوی غرب مسلح میانهرو تلقی میشوند…
… و از سوی دیگر جدای از اشتراکات عقیدتی با گروههایی نظیر جبهه النصره و در بعضی موارد حتی با داعش همکاری دارند چگونه خواهد شد؟ و آیا این گروهها دست روی دست خواهند گذاشت و روند اجرای آتشبس و سپس حمله به خویش را نظاره خواهند کرد؟ بنابراین موفقیت راهحل سیاسی بحران سوریه به این مسئله منوط است که مسئله تروریسم را بهعنوان یک اولویت اساسی مورد توجه قرار دهد و زمینه را برای مهار جریانها و گروههای تروریستی و نحوه سیر حرکت آینده آنها فراهم کند. در بحران سوریه بعد از بُعد انسانی آن که نیاز به توجه جدی دارد، مسئله امنیتی به معنای حضور و نقشآفرینی گسترده و بیسابقه گروههای مسلح متنوع و متعدد و با اهداف گوناگون در صحنه میدانی سوریه است که پیروزی و شکست آنها میتواند امنیت منطقه و جهان را به خطر بیندازد. بنابراین هر راهحل و توافقی بدون توجه به بُعد امنیتی این بحران قابلیت اجرا نداشته و بیشتر تبلیغی است تا واقعیتی برای حل مشکل مردم سوریه، اما بُعد سیاسی آن؛ یعنی تعیینتکلیف سیاسی در این کشور باید در قالب مذاکرات سوری- سوری و اذعان به حق تعیینتکلیف حکومت این کشور از سوی مردم سوریه دنبال شود و نه آنگونه که وزیر خارجه آمریکا معتقد است که روسیه و آمریکا قابلیت آن را دارند تا دولت سوریه را برای متوقفکردن جنگ و آمدن پای میز مذاکره برای برقراری صلح تحت فشار قرار دهند و در مراحلی بر یک گذار سیاسی بدون بشار اسد در سوریه نظارت کنند. این در حالی است که هرگونه راهحل و توافقی از سوی بازیگران منطقهای و بینالمللی، نمیتواند جایگزین تعیین سرنوشت سیاسی سوریه از سوی ملت این کشور باشد و هرگونه توافقی باید مقدمهساز و تسهیلکننده این جنبه از رویه سیاسی بهعنوان مسئلهای که به بحران حاکم بر این کشور خاتمه میدهد، باشد. اینکه باید از هرگونه توافقنامه آتشبس که به فاجعه انسانی جاری در سوریه خاتمه دهد و آن را محدود کند و زمینههای حل سیاسی بحران را فراهم آورد حمایت کرد، موضوعی است که میتوان درباره آن بحث کرد، اما راههای رسیدن به این موضوع براساس مراجعه به آرای عمومی مردم سوریه برای تأمین امنیت، ثبات و توسعه رفاه عمومی و آینده مردم این کشور، موضوع مهمتری است. منبع: روزنامه شرق با عنوان ” سوء ظن به آتش بس سوریه” مورخ ۵٫۷٫۹۵ (تهیه و ارسال ۲۷٫۶٫۹۵۹)
گردشگری و مقاوم سازی اقتصاد داخلی
نصرت الله تاجیک : سالمترین درآمد ملی که بطور طبیعی بین اقشار مختلف و البته بدون دخالت دولت تقسیم میشود درآمد حاصل از گردشگری داخلی و خارجی است. این منبع درآمدی نه تورم زا است و نه باعث تشدید اختلاف طبقاتی میشود و به هر میزان که دولت تلاش نماید روی زیر ساختهای این صنعت سرمایه گذاری نموده و سیاستهای انبساطی در پیش بگیرد مشاغل مستقیم و غیر مستقیم با گردشگری و که بخش وسیعی از اقتصاد داخلی را شامل میشود از تبعات مثبت آن استفاده نموده و اقتصاد داخلی مقاوم و توسعه کشور درون زا و متوازن میشود.
همایش بینالمللی سرمایهگذاری در صنعت گردشگری با رویکرد اقتصاد مقاومتی در روزهای ١١ و ١٢ مهرماه با حضور فعالان عرصه گردشگری، هلدینگهای بزرگ ساختمانی بینالمللی، بانکها و مؤسسات مالی، هتلسازان و سرمایهگذاران عرصه ساخت و ساز داخل و خارج کشور در حالی برگزار میشود که دولت جمهوری اسلامی ایران در راستای مقاوم سازی و درون زا نمودن اقتصاد خود در تلاش است از مزیتهای نسبی گردشگری خود نظیر مرمت و احیا و بهره برداری از بناهای تاریخی خود بهره برداری بهینه نماید. یکی از اهداف مهم این همایش معرفی فرصتهای سرمایهگذاری در صنعت گردشگری ایران و شناسایی و تبیین پروژههای مهم صنعت گردشگری برای جذب سرمایههای خارجی است.
در این اجلاس برگزار کنندگان (سازمان تأمین اجتماعی بزرگترین بنگاه اقتصادی و اجتماعی بعد از دولت است، به پشتوانه هلدینگ گردشگری تامین اجتماعی (هگتا) و حمایت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری) تلاش دارند که نه تنها در تبیین و اجرای ایده “صد هتل، صد کسب و کار” گام بردارند، بلکه از شرایط مناسب اقتصادی پسا برجام برای رونق گردشگری و معرفی و ارتقای فرهنگ و آداب و رسوم کشور به جهان بهره کافی برده و از این فرصت برای سرمایهگذاری در بخش ساخت و احداث هتلها و اماکن گردشگری استفاده نمایند. این همایش تحت شعار “صد هتل – صد کسب و کار” که برای جذب سرمایه گذاری برای ساختن هتلهای پنج و شش ستاره در مناطق مختلف کشور در تلاش است از توانمندیهای مادی و معنوی و دانش و موسسات مالی و بانکها و همه کسانی که در بخش سرمایه گذاری در گردشگری فعال هستند استفاده نماید.
کمبود هتل و اماکن اقامتی مهمترین مسئله گردشگری در کشور بوده و برای مرتفع نمودن این نقیصه این اجلاس باید تلاش نماید شرایط و فضای مناسبی فراهم نماید تا بین سیاستگذاران و سرمایه گذاران جریان تبادل نظر فراهم و انتظارات دو جانبه سرمایهگذاران با دولتمردان هموار گردد تا با شفافسازی موضوعهای مرتبط این عرصه، صنعت گردشگری بتواند نسبت به اعتمادسازی بیشتر برای جذب سرمایههای مالی خارجی اقدامات مهمی انجام دهد. زیرا رونق آژانسهای گردشگری، بستن تورها و بستههای مسافرتی نیازمند داشتن اماکن اقامتی مدرن و مناسب است و اگر این مهم تحقق یابد، گردشگران با رغبت بیشتری برای سفر به ایران برنامهریزی میکنند که با اجرای نهضت هتلسازی میتوان پاسخگوی نیاز گردشگران خارجی و خانوادههای ایرانی آگاه به اهمیت سفر شد.
در این اجلاس شرکت کنندگان که نمایندگانی از کشورهای صاحب فن آوری و سرمایه و همچنین بعضی از کشورهای قرار گرفته در مسیر جاده ابریشم حضور دارند فرصت مناسبی برای تبادل نظر در زمینه مسائل مختلفی است که میتواند به ابعاد مختلف احیای این پروژه جهانی و برنامه ریزی برای بازسازی تجاری ، گردشگری و حمل و نقل از طریق جاده ابریشم کمک کند. لذا یکی از اهداف اجلاس میتواند تقویت گردشگری جاده ائی و یا فرهنگی در کشورهای مسیر جاده ابریشم برای احیای این جاده و نقش آن در فرهنگ و تجارت جهانی باشد تا بتواند به صلح و همنوائی بین شهروندان جاده ابریشم منجر شود. در این زمینه بناهای تاریخی بعنوان میراث مشترک بشری یکی از مهمتری بخشهای تشکیل دهنده هویت بشری و تاثیر به سزائی در معماری شهرهای این مسیر خواهند داشت. در این راستا کمیت و کیفیت ارتباطات شهروندان کشورهای گوناگون این مسیر و نقش صنعت گردشگری از مهمترین نکات قابل توجه میباشد. آنچه نیاز است در این اجلاس مورد تاکید قرار گیرد نقش کاروانسراها در تبادلات تمدنی و فرهنگی و ارتباط شهروندان به یکدیگر است.
استراحت، اقامت و گذراندن اوقات فراغت در کاروانسرا؛ تجربه جدیدی از ارتباط انسان با فضاهای سنتی در دوران گردشگری مدرن در قالب گردشگری جاده ائی یا گردشگری فرهنگی و یا طبیعت گردی است. ورود بناهای تاریخی و فرهنگی به چرخه بهره برداری اقتصادی با توجه به قدمت بیش از ۷ هزار ساله ایران و بناهای تاریخی بیشمار کشور، می تواند یکی از محورهای اصلی مقاوم سازی و توسعه اقتصادی از طریق پویائی صنعت پذیرائی، فراغت، آسایش و تفریح (Hospitality , Leisure and Recreation Industry) که در گردشگری داخلی و خارجی تحقق پیدا میکند.
بازسازی و احیای بناهای تاریخی و از جمله کاروانسراها چندی است توسط سرمایه گذاری بخش خصوصی و با مدیریت صندوق احیا و بهره برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی شروع گردیده است. این امر میتواند به پیوند حوزه گردشگری به میراث گرانبهای فرهنگی ملت ایران کمک نموده و به توسعه صنعت گردشگری و تقویت و درون زا نمودن اقتصاد ملی و تجربه نوینی از زندگی در فضای سنتی منجر شود. این رویکرد همچنین باعث تبدیل تهددیدات ناشی از تخریب میراث فرهنگی کشور به فرصتهائی برای توسعه بهینه زیر ساختهای صنعت گردشگری و رشته های وابسته، ورود سرمایه عظیم و راکد بناهای تاریخی، مقاوم سازی اقتصاد و توسعه کشور محسوب میگردد.
نصرت الله تاجیک : به مسئولین سیاسی نهاد ریاست جمهوری پیشنهاد می کنم یک مطالعه تطبیقی از نحوه برخورد مخالفین با دولتهایشان در کشورهای دیگر، مخصوصا” کشورهائی که مردم به حقوق خود واقف و مخالفین تابلو دار و یا بقولی تشکیلاتی هستند انجام دهند، آنگونه دولت را به میخ و صلابه می کشند که اگر کمی با عالم سیاست بیگانه باشی انگار نه انگار که یک رابطه شهروند : دولت بر اساس حقوق و وظایف دو طرف نسبت به یکدیگر برقرار است. نه مثل ایران که به راحتی نماینده مجلس از سئوال خبرنگار عصبانی و به قول خودش مانند تراکتور از رویش رد می شود! و آب هم از آب تکان نمی خورد ! چه بد آورده اند مردم ارومیه؟! فکر نکنم جائی مخالفین قربون صدقه مسئولینشان بروند و معمولا” دولتهای با ریشه و اصل و نسب نیز چون بدنبال تحقق یک نظریه محوری برای در قدرت نگه داشتن خود و تشکیلاتشان هستند از آن بیدها نیستند که از این بادها بلرزند و بدنبال اجرای برنامه ها و شعارهایشان هستند تا به وعده های انتخاباتی خود عمل نموده و ضمن ایجاد نشاط اجتماعی و بهبود اوضاع معیشتی و بهبود رفاه نسبی هواداران خود را در صحنه نگه دارند. متاسفانه دولت یازدهم در این زمینه خیلی موفق ظاهر نشده است، اما اینکه شعار “زنده باد مخالف” دولت متمدن و واقعی اصلاحات تبدیل به شکایت از بعضی بد اخلاقی های سیاسی می شود نیز بیانگر نزول آستانه تحمل دولت بطور عام است. هم مردم و سیاسیون و هم دولت باید رواداری، مدارا و مصالحه را سر لوحه زندگی سیاسی و اجتماعی خود قرار دهند تا روابط انسانی بهبود پیدا کند و اخلاقیات و انصاف بجای بدگمانی و بداندیشی در باره دیگران مجددا” حاکم شود. به نظر میرسد استراتژی دولت هم برای نگهداری و افزایش طرفداران و هم در برابر مخالفان اگر وجود داشته باشد، غلط است و باید از نو طراحی جدیدی صورت گیرد. اهتمام دولت باید اجرای سیاستهای عمومی و برنامه هائی باشد که با کاهش میزان فساد، و بالابردن اعتماد عمومی به دولت و حکومت از یاس و دلزدگی شهروندان جلوگیری کند.
مردم عامل اصلی تحولات سیاسی، اجتماعی اقتصادی کشورها هستند و اگر دولتها نتوانند با توجه به خواست آنها این تحولات را مدیریت کنند مردم منتظر تصمیمات دولتها ، ابزارها و تکنوکراتهایشان نخواهند ماند. در اینصورت نمیگویند مردم از آن دولت عبور کرده اند بلکه گفته و نوشته خواهد شد که دولت بدلیل عدم اجرای برنامه هایش و منفعل شدن در برابر مخالفین از سیر تحولات جا مانده است.
یکی از شاخصهای توسعه یافتگی و امید به بهبود امنیت روانی مردم و بالا رفتن سطح رفاه ، آسایش عمومی ، معیشت، امید به زندگی و نشاط اجتماعی نحوه تعامل و برخورد دولت و حکومت با هواداران و مخالفینشان است. طبیعی است که یکی از اهداف اصلی مخالفین به چالش کشیدن دولت برای به انفعال واداشتن و از بین بردن اراده و عزم آن به منظور دست کشیدن از سیاستها و برنامه هایش باشد. متاسفانه مجموعه اتفاقات سیاسی یکی دو ماه اخیر همچون جریان فیشهای حقوقی و برگزاری کنسرت و… نشان داد که این هدف مخالفین متحقق شده است. اما آنچه که با اهمیت تر است عدم تجهیز دولت به سازماندهی، نیروی سیاسی و بدنه اجتماعی، برنامه و در مجموع آمادگی لازم برای رویاروئی با چالشهای آینده جامعه ملتهب و منطقه در حال گذار است.
متاسفانه ضعف در رویاروئی با کج اندیشی ها و هل من مبارز طلبی های سهم خواهانه و عقب نشینی وزیر مربوطه که باید مجری قوانین باشد و بدتر از آن عدم عکس العمل مناسب و شایسته دولت و رئیس آن در قبال چنین ضعفی می تواند به تدریج پایگاه اجتماعی دولت را ضعیف تر نموده و مردم امید خود به دولت را از دست بدهند. دولت بعنوان قوه مجریه که با مشکلات روزمره مردم دست به گریبان است نباید در سه دام اسیر شود: ۱- بوروکراسی ۲- سیاستها و آروزهایش ۳- پوست خربزه مخالفین. بلکه باید ابتدا خانه تکانی را از خود شروع می کرد تا امید به تغییر در مردم افزایش می یافت و شهروندان نیز آماده تغییر نگاه خود به نقش دولت و حاکمیت و ایثار برای خیر عمومی و مآلا” افزایش وحدت ملی برای نیل به اهداف برنامه ها و اسناد فرادستی از طریق حمایت برنامه ها و سیاستهای دولت شوند. انشاالله!
ایران و شرکای استراتژیکش!
تاجیک، نصرت اله – یکی از خصوصیات دوران پسا برجام تشدید جنگ سرد منطقه ائی بود. یعنی بر خلاف سرعت خوب پذیرش ایران در صحنه بین المللی، مشکلات منطقه ائی بیش از گذشت خودنمائی میکنند. عربستان نه تنها نتوانسته با تغییر موقعیت آشکار ایران در جامعه جهانی کنار بیاید بلکه تمام توان تخریبی خود را نه در سطح منطقه بلکه در جهان بکار گرفته است تا همچنان سیاست خارجی ایران را در گل بنشاند. به نظر میرسد در این دوران وضعیت منطقه ائی ایران سختتر شده و میتوان گفت سیاست ایران در منطقه دارای شادابی و پویائی لازم نیست و تعاملات سیاسی به پائین ترین سطح خود رسیده. لذا مجموعه دست اندرکاران سیاست خارجی کشور باید برای برون رفت از این وضعیت طراحی های لازم و همه جانبه را داشته باشند. تغییرات مدیریتی در دستگاه عامل سیاست خارجی، وقوع کودتای ترکیه و تضعیف موقعیت عربستان در خاورمیانه را می توان بسترهای مناسبی برای شروع این تحولات تلقی کرد.
کدخبر : ۳۶۰۶۵- تاریخ مخابره : ۱۳۹۵/۲/۲۹ – ۰۹:۰۱
دکتر نصرتالله تاجیک در گفتگو با روزان ؛ ایران تنها است / سعودیها موقعیت ایران بعد از برجام را نمیپذیرند
روزان نیوز- با دشمن تراشی وزنه به پای سیاست خارجی نبندیم .
زهره آقایانی : کم کم سیاستهای بینالملل و جامعه جهانی خود را آماده میسازد تا جایی را برای ایران پس از برجام باز کنند. بازار رفت و آمدهای اکثر کشورهای اروپایی به تهران همچنین روسای دولتهای آسیایی و آفریقایی گواه این تغییر موضع سریع نسبت به ایران است. شاید بتوان به یقین گفت که پذیرش ایران بعد از توافق هستهای برای کشورهای توسعه یافته خیلی زود شکل گرفت. انتظاری که در میان کشورهای منطقه نه تنها بر آورده نشد که حتا در برخی موارد به جنگ سرد هم تشبیه شد. عربستان سعودی یکی از این کشورهاست که نتوانسته است با تغییر موقعیت آشکار ایران در جامعه جهانی کنار بیاید. شاید بتوان گفت که بعد از برجام وضعیت ایران به مراتب سختتر و حتی تنها تر از گذشته در میان همسایگان و منطقه شده است. اکنون این سئوال پیش میآید که آیا ایران اکنون شریک استراتژیکی در منطقه و حتی در جهان خواهد داشت؟ آیا با وجود اختلافات شدید میان ایران با برخی کشورهایی میتوانیم ایران را در سطح منطقه تنها قلمداد کنیم؟ این سئوالاتی بود که با دکتر نصرتالله تاجیک سفیر اسبق ایران در اردن و کارشناس بینالملل در میان گذاشتیم. تاجیک تنها بودن ایران را رد نمیکند اما معتقد است که نباید با دشمنتراشی وزنه به پای سیاست خارجی ببندیم. تاجیک در این مصاحبه بطور تفصیلی به زوایای مختلف این پرسشها میپردازد. مشروح این گفتگو را در ذیل میخوانید:
پس از برجام شاهد یک تحرک نسبتا جهانی برای ارتباط با ایران از سوی اغلب کشورهای مطرح دنیا بودهایم، اما چنین تحرکی در خاور میانه و همسایگان ایران کمتر بوده است علتش چیست ؟
سیاست خارجی و توازنما نسبت به منطقه از ارتباط و نزدیکی ما با غرب تاثیر میپذیرد. منطقه این ارتباط را با یک حساسیت غیرقابل قبولی دنبال میکند. مخصوصا رقبای ما مانند عربستان و تا حدی ترکیه این ارتباط را برنمیتابند. لذا این را نباید خیلی به خودمان بگیریم و برایمان مشکلی باشد که به میزانی که در برجام توفیق داشتهایم اما در روابط منطقهای توفیق نداشته ایم. اینها دو خط متفاوت است. از آنجا که یک رابطه الاکلنگی است و هرچقدر که سعی کنیم مسائلمان را توسعه دهیم، متاسفانه نوع تعاملات منطقهای به گونهای است که ما تا حدی نمیتوانیم به آن سطح از تعاملات بینالمللی در منطقه برسیم و به نوعی تنافر دارد و دور میشویم. این یک مقدار ممکن است ذاتا به دلیل توسعهنیافتگی منطقهای باشد که تا حدودی به سیاستهای ما و حساسیتها و سیاستهای رقبای ما و مشخصا عربستان بازمی گردد.
آیا میتوان غفلت از همسایگان را در دیپلماسی ایران دید؟
نه، بخشی از تنافر و دورشدنی که ایجاد شده به سیاستهای ما و بخشی به ذات توسعه نیافتگی منطقه و قسمتی هم به کشورهای مقابل باز میگردد. یعنی تا حدودی علت عدم نزدیک شدن به کشورهای منطقه ناشی از موقعیت ژئوپلیتیک کشور است که نمیتوانیم کاری انجام دهیم و جزء ثابت معادله است و قسمتی هم به تعریفی که ما از سیاست حکومت داریم، باز میگردد. یعنی گرایش و رویکرد ما در سیاست خارجی و چگونگی تعاملمان با همسایگان. بخش دیگر هم به طرف مقابل بازمی گردد. آنها نزدیکی ما به غرب را یا حل مشکلات جهانی را به غلط علیه خودشان تلقی میکنند. ولی ما میتوانیم نوعی از رویکرد در سیاست خارجی داشته باشیم که این را کمتر کند. یعنی ما در این حد ممکن است کوتاهی داشته باشیم که مربوط به تصمیمات، رویکردهای سیاسی، نحوه تعامل و تفکری که در سیاست خارجی، نهفته است. من معتقدم در مسائل سیاسی باید فکر سیاسی دنبال حل مسائل باشد و نه فکر غیرسیاسی و اگر خیلی شفافتر بخواهیم بگوییم؛ راهحل غیر سیاسی برای حل مسائل سیاسی، برای سیاست خارجی کشور مشکل فراهم میکند.
آیا همزمان با ترمیم روابط با بخشی از غرب، تحرک جدی برای عدم ایجاد مشکل در روابط با همسایگان ضروری نبود؟
ضرورت آن در حد رفع خطر است. یعنی ما همسایه بیخطر داشته باشیم بهتر است تا همسایه باخطر. بنابراین ضرورت این مهم تا حدی است که همسایگانمان را بیخطر و بیضرر کنیم. یعنی برای خودمان دشمنتراشی نکنیم و قفل و بست برای سیاست خارجی ایجاد نکنیم و وزنه به پای سیاست خارجی نبندیم که نتواند راه برود. ولی کار بسیار مشکلی است یعنی معادله پیچیده است و ایجاد کردن این توازن نیازمند هنر است. اینکه درحقیقت حساسیتهای طرف مقابل را از بین ببریم تا به آن دامن زده نشود و هم اینکه موضع سازنده و مثبت خودمان را در روابط منطقهای و غرب داشته باشیم. من فکر میکنم اگر رویکرد سیاسی به تحولات سیاست خارجی داشته باشیم و سعی کنیم نقش مثبتی در معادلات منطقهای و در صحنه روابط بینالملل بازی کنیم . ما باید رویکرد سیاسی و استراتژیک و نحوه کارکرد روابط بینالملل را بدانیم و در این سه ضلع بازی کنیم.
آیا در حال حاضر بجز موضوع جزایر سه گانه و نام خلیج فارس چالش دیرپا و جغرافیایی دیگری ایران با همسایگانش دارد؟ اگر پاسخ منفی است میتوان انتظار داشت مشکلات موجود مقطعی بوده و به درازا نکشد؟
این موارد حالت ظاهری و صوری قضیه است. به عقیده من یک جریان عمیق تقابل در سیاست خارجی مخصوصا در منطقه زیر پوست شهر خوابیده است. اینها مثل تب است، عارضه نیست، علامت و نشانه است. بهطور مثال، عنوان “خلیج فارس” آنقدر در بین آنها جدی نیست و نه سابقه تاریخی چنین اجازهای میدهد که در آن تردید شود ولی اینکه ما هم بخواهیم تمام هم و غم خودمان را برای این مسئله به کار بگیریم، خیلی تعیینکننده نیست و به عقیده من آنچه مهم است تعریف جدیدی از تعاملات منطقهای است که متاسفانه من احساس میکنم ظرف زمانی از سوی ما و از سوی طرفهای مقابل اجازه نمیدهد و مشخصا در حاشیه خلیج فارس، کشورهایی داریم که خیلی تعیینکننده نیستند و بیشتر محور آنها عربستان است. لذا اگر تعریف مشخصی در تعاملات منطقهایمان با عربستان داشته باشیم، شاید جلوی بسیاری از این مسائل گرفته شود. مفهوم این نیاز به رابطه استراتژیک نیست و به عقیده من منطقه الان ظرفیت ایجاد رابطه استراتژیک ندارد، چه بین ما و قسمت جنوبی خلیج فارس و چه حتی بین خود کشورهای خلیج فارس الان هم رابطه استراتژیک مطرح نیست و آنها هم مشکلات عدیدهای با هم دارند. یعنی در مقابل کشوری به نام ایران طبیعی است که آنها تا حدودی به هم نزدیک شوند و ما تصور میکنیم که آنها یک وضعیت منسجم و واحدی را اختیار کردهاند. بنابراین نوع رویکرد ما به حل مسائل و مشکلات منطقهای خیلی مهم است ضمن اینکه خیلی از مسائل منطقه در فرامنطقه تصمیم گیری و تنظیم میشود. لذا ما نمیتوانیم چشممان را به مسائل فرامنطقهای ببندیم. دیدی که به رویکرد و تحولات بینالمللی و سیاست خارجی و استراتژیک داشته باشیم نمیتوانیم در یک قسمت با غرب خیلی خوب جلو برویم و مسائلمان را حل کنیم و در قسمتهای دیگر لاینحل باقی بماند. من تقریبا این را بعید میدانم. ما مسائلهستهایمان را حل کنیم ولی مسائل سوریه، بحرین، یمن و خاورمیانه حل نشود!
فرض اگر عربستان را از پشت چالشهای کنونی ایران در منطقه برداریم آیا دعوای مهم و خاصی باقی خواهد ماند؟ یعنی کشورها بیشتر بر اثر تلاشهای عربستان با ایران مشکل پیدا کرده اند یا مستقلا هم با ایران مشکل دارند؟
من فکر میکنم هر کشوری تلاش میکند تا در دعوا یا مقابله از همه اهرمهای خود استفاده کند. این اهرمها میتواند نقاط ایجابی خودش باشد یا نقاط طرف مقابلش باشد. بنابراین نباید این مسئله خیلی در روحیهما تاثیر بگذارد. شاهد هستیم که سعودیها به هر طریق و راه و دری میزنند تا از نقاط ضعف سیاست خارجی ایران استفاده کنند و اعمال فشار کنند و اراده سیاسی خودشان را در تحولات منطقهای دیکته کنند. این ما هستیم که باید سیاستمان را به نوعی طراحی کنیم که همیشه در عکسالعمل نباشیم. به عبارت دیگر در دید استراتژیک به سیاست خارجی ما خود باید تحولآفرین باشیم نه اینکه همیشه پیرو مسائل باشیم و همواره بدهکار بوده و درصدد حل مشکلاتمان باشیم. ما باید نوعی عمل کنیم که در حقیقت پیشتاز باشیم و مسائل پشت سر ما باشد و نه اینکه پشت مسائل بدویم و دائما در صدد ایجاد بروز عکسالعمل از خودمان باشیم و با یک حالت انفعالی، رویکرد سیاست خارجی را دنبال کنیم. این در حالی است که عربستان خطوط قرمزی برای خود طراحی کرده است البته صرف نظر از درست یا نادرست بودن آن. مهم این است که فهم دو طرف از تحولات یکدیگر میتواند در ایجاد تعامل و تفاهم نقش بسیاری داشته باشد. به احساس من در حال حاضر ما نه خیلی دنبال این هستیم که مسائل عربستان را درک کنیم و نه سعودیها حاضرند موقعیت ما را که بعد از برجام ایجاد شده، بپذیرند. این دو تا عدم تفاهم باعث میشود که تا حدودی نتوانیم گفتمان یا دیالوگ مناسبی داشته باشیم. اگر سعودی را از معادلات حذف کنیم تقریبا میتوانیم بگوییم که مشکلی با کشورهای منطقه نداریم. حالا اگر یک زمانی اختلاف سرزمینی یا اختلاف سیاسی در هر زمینهای وجود داشته باشد، برایش راه حلی هم متصور هست. ما از ظرفیت منطقه باید به نحو مطلوب و مشترک برای توسعه همه کشورها استفاده کنیم. معلوم نیست در بازی تنها با برد ما، حتما به ضرر کشور دیگری تمام شود تا بتوانیم بازندهای برایش متصور شد. ما باید بازی را طوری برد-برد طراحی کنیم که توسعه، رفاه و بهبود در کل منطقه حاصل شود. اگر این رویکرد را داشته باشیم خیلی از مسائلمان قابل حل است.
ظرفیت گسترش روابط با همسایگان غیر عرب منطقه تا چه میزان است وآیا ایران تا کنون روی این ظرفیت به اندازه کافی کار کرده است؟
تا حدودی میتوان رویکردها را در دو بخش متفاوت ارزیابی کنیم. ما در بعضی جنبهها توانسته ایم از ظرفیتهایمان استفاده کنیم و در بعضی جنبهها موفق نبوده ایم. بطور مثال متاسفانه در زمینه اقتصادی نتوانسته ایم کارکرد خیلی مثبتی در سیاست خارجیمان بدست بیاوریم. یعنی با پتانسیل ظرفیت تولیدی بالا و جمعیت و منابع ارزان و انرژی و نیروی انسانی که در اختیار داریم، خیلی بهتر و بیشتر میتوانستیم در مناسبات اقتصادی موثر واقع شویم که این گونه نشده است. در بخش سیاسی، طبیعی است که حساسیتها بین شمال و جنوب فرق میکند. یعنی نوع تعامل و سابقه تاریخی و شکل گیری کشورها، متفاوت است. بنابراین بطور واقعی نمیتوان جنوب و شمال را خیلی مورد مقایسه قرار داد. اما به عقیده من بحث رفاه مردم منطقه و توسعه سیاسی اقتصادی مهم است. ما نتوانسته ایم مدلی از سیاست خارجی را تعریف کنیم که بتواند این حالت را برای همه کشورها متصور شود. برای همین است که چند کشور رقیب ما، توسعه و حل مشکلات منطقهای ما را به ضرر خودشان میدانند. ما نباید اجازه میدادیم که این تصور محقق شود.
از نظر استراتژیک (بهجز سوریه و عراق که وضع خاصی دارند) آیا ایران در منطقه تنهاست ؟ تنهایی ایران آیا در میان دولتهاست یا در میان ملتها، اوضاع فرق دارد؟
من بعید میدانم که ما بتوانیم یک همکار یا شریک استراتژیک در منطقه، حداقل در حلقه اولیه،پیدا کنیم. تا حدودی در میان همسایگان،هم از جهت میزان توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی متفاوت هستیم و هم از جهت نوع رقابت منطقهای. به گونهای که بعید است که ما بتوانیم از قِبَل کسی از تحولات استراتژیک یا همکارهای استراتژیکی بهرهای ببریم. بنابراین احساس عمومی من این است که اگر قرار است یک همکار استراتژیک داشته باشیم، احتمالا باید خارج از منطقه باشد. چون واقعیت امر این است که منطقه در حدی نیست که بتواند به ما کمکی کند تا ما بتوانیم توازن و تعاملی داشته باشیم و از قِبَل منافع استراتژیک از آنها کسب منافع کنیم. از طرفی حساسیتهای طرف مقابل هم اجازه نمیدهد که ما را به عنوان همکار استراتژیک قبول کند. ولی در خارج از منطقه این امکان وجود دارد که ما بتوانیم همکار استراتژیک در جنوب شرقی آسیا که در رده دوم همسایگان یا در رده دوم اروپا قرار دارد، بتوانیم پیدا کنیم. مهم تصمیم سیاست خارجی ماست.
در کل دنیا آیا ایران شرکای استراتژیک دارد ؟
خودِ موقعیت ژئوپلیتیکی ایران تاکنون اجازه نداده است که شرکای استراتژیک داشته باشیم. بنابراین هرچه فکر میکنم که آیا در طول تاریخ ما همکار استراتژیک داشته ایم یا نه؟ احساس کردم که هیچ موقع همکار استراتژیک نداشتهایم. بنابراین ۱) ما در چهارراهی قرار گرفته ایم که یکی از حساسترین نقاط دنیاست. ۲) سیاست حکومت در ایران و تعریفی که از آن وجود دارد این اجازه را نمیدهد که در حال حاضر ما در میان منطقه بتوانیم کشوری را به عنوان همکار استراتژیک تلقی کنیم. شاید قدرتمندترین کشوری که به این ایده میتواند نزدیک باشد روسیه است که آنهم با نوع تعاملات بینالمللی، کارکرد و روابط تاریخی که بین تهران و مسکو وجود دارد، به گونهای حساسیت اذهان عمومی و نخبگان ما را در روابط ایران و روسیه برمی انگیزد که اگر بخواهیم روسیه را به عنوان شریک استراتژیک خود تلقی کنیم، تا حدودی حرف و حدیث به میان میآید و خیلی قابل تئوریزه کردن نیست. بنابراین بعید میدانم در منطقه کسی یا کشوری را بتوانیم یافت کنیم که بتواند به عنوان همکار استراتژیک پا به پای ما حرکت کند.
آیا روسیه، چین، کره شمالی را میتوان از اعداد شرکای استراتژیک ایران به حساب آورد ؟
کره شمالی که در اعداد متحد استراتژیک قطعا نمیتواند باشد. البته در این رابطه علمای استراتژیست باید تعریفی ارائه کنند. ولی واقعیت امر این است که یکی از ویژگیهای همکاری استراتژیکی، نزدیک بودن کشورها میتواند محسوب شود. چرا که ممکن است پیوند جغرافیایی خیلی تعیینکننده نباشد ولی بالاخره تا حدی میتواند موثر باشد. بنابراین بعید میدانم در توازن و تعاملات جهانی بتوانیم کره شمالی را به عنوان یکی از کشورهای متحد استراتژیک بدانیم. ولی چین و روسیه این ظرفیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را هم از جهت روابط تاریخی و هم از جهت موقعیتشان در روابط بینالملل، میتوانند داشته باشند. این کشورها عضو شورای امنیت بوده و اقتصاد قوی دارند. همچنین میتوانند در این مقطع کمک ما باشند که در جهت توسعه بهتر زیرساختها یا توسعه سیاسی اجتماعی ایران گام بردارند. با این حال به دلایلی که اشاره کردم تا کنون این امر حداقل محقق نشده است. و در آخر اینکه ایران در وضعیت تنهایی در منطقه بسر میبرد و متحد استراتژیک ندارد تا حدودی سخن درستی است.
منبع: روزنامه روزان مورخ ۲۹٫۲٫۹۵
پارادوکسهای سوری
نصرت الله تاجیک
« سوریه » محل رقابتهای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای و در نقطه تلاقی منافع درون و برون منطقهای قرار گرفته است. به دلیل دخیل شدن عوامل و منافع متعدد، پیشبینی آینده معادلات هر کشور در خاورمیانه و مخصوصا در سوریه محال است. زیرا در این منطقه متغیرها بسیار زیاد و همه مسائل از اهمیت بسیار بالایی برخوردار هستند. اوضاع منطقه هر روز به سمت پیچیدهتر شدن در حال حرکت است و تداوم آن میتواند وضعیت خطرناکی را برای منطقه و حتی کل جهان رقم بزند. باتوجه به چنین متغیرهایی در درجه اول باید خاطرنشان کرد که نباید مذاکرات ژنو درباره بحران سوریه را بهگونهای تصور کرد که به زودی به نتیجه خواهد رسید. زیرا یکی از دلایل پیچیدگی این مذاکرات، چالشها و مشکلات موجود در منطقه بهخصوص در سوریه است. جنگی نیابتی در سوریه با حضور کشورهای منطقهای و فرامنطقهای آغاز شده و تداوم یافته است. اکنون اراده لازم برای پایان دادن به این جنگ میان طرفهای درگیر در جهت سامان بخشیدن به این اوضاع وجود ندارد. اکنون برخی کشورها علاقهمندند که بحران سوریه خاتمه یابد، اما در مقابل کشورهایی نیز تمایل دارند که این بحران ادامه پیدا کند و به هر نحوی برای دستیابی به این هدف تلاش میکنند. در همین راستا اگر بخواهیم درگیریهای اخیر در حلب را مورد بررسی قرار دهیم، باید به این نکته اشاره کرد، در واقع این درگیری از سوی گروههای مسلحی ادامه مییابد که در مذاکرات ژنو حضور نداشته و بهدنبال حفظ وضعیت موجود و قدرت و مناطقی که به تصرف درآوردهاند، هستند. بهطور کلی سازمان ملل با مشارکت کشورهای خواهان پایان درگیریها در سوریه، مذاکرات ژنو را پیش میبرد و از سوی دیگر کشورها و گروههایی مانند ترکیه و عربستانسعودی که منافعشان در این است که به سمت جنگ و درگیری حرکت کنند، در میدان نبرد حضور دارند و به همین دلیل درگیری در حلب و برخی مناطق سوریه ادامه دارد.
در همین راستا هفته گذشته جان کری، وزیر امورخارجه آمریکا به ژنو سفر کرده و با برخی از طرفهای دخیل در بحران سوریه دیدار و گفتوگو کرد، دراینباره باید گفت: «برای ترسیم سیر تحولات کنونی منطقه باید دو گروه عوامل و متغیرهای داخلی و خارجی را مورد بررسی قرار داد. در بعد داخلی تحولات منطقهای و درونی کشورهای بازیگر، انگیزهها، سیاستها، دیدگاهها، نیازها و دغدغههای آنان در زمینه امنیت ملی، منافع و مصالح ملی آنها تاثیرگذار هستند و در بعد عوامل خارجی منافع قدرتهای فرامنطقهای، سیاستها و تعاملات آنان برای ایجاد توازن باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. اما به هر صورت هر کشوری بهدنبال حفظ منافع خود است. آمریکاییها نیز یکی از عوامل موثر در جریان مساله سوریه هستند. اما اینکه مقامات کاخسفید این تصور را داشته باشند که با یک سری دیدارها و گفتوگوها بتوانند مساله سوریه را حل کنند، اشتباه میکنند، اینگونه هم نیست. کلیدیترین مساله برای حل بحران سوریه وجود عزم و اراده سیاسی تمام طرفها برای حل این بحران است، که اکنون این اراده مشاهده نمیشود. در واقع آمریکا در طول سالیان گذشته با اشتباهات خود در بعد سیاست خارجی، ژئوپلتیک منطقه را برهم زده است این به هم ریختگی باعث شده که اکنون حل بحران سوریه با پیچیدگیهای دشواری روبه رو شود. چنین شرایطی نشاندهنده پارادوکسهایی در سیاست خارجی آمریکا در قبال سوریه است.
تحولات کنونی منطقه و نقشیابی کشورهای آن از جمله ایران، عربستان و ترکیه در ایجاد سمت و سوی جدید برای تحولات کنونی میدانی در داخل سوریه تاثیرگذار است و تنها عوامل خارجی همچون بازی و توازن قوا میان دو ابرقدرت آمریکا و روسیه را نمیتوان برای حل بحران تجزیه و تحلیل کرد. زیرا در کشورهای این منطقه میزان ناملایمات و نارسائیهای داخلی و در روابط خارجی بالاست و هر یک از عوامل این نارسائیها خود یک متغیر با درجه بالا محسوب میشوند که به عوامل دیگر به صورت زنجیرهای مرتبط میشوند. به هر صورت تعامل دو قدرت بزرگ و تاثیرگذار در بحران سوریه برای حل این بحران لازم و ضروری است اما کافی نیست. در واقع مذاکرات مسکو و واشنگتن میتواند از برخی جهات شروع خوبی برای گام گذاشتن در مسیر حل بحران سوریه باشد اما نقشآفرینی کشورهای ایران، عربستان سعودی و ترکیه برای برداشتن گامهای بیشتر در این مسیر بسیار مهم است، اما باتوجه به شرایط حاکم، هنوز آن اراده لازم برای حل این بحران در منطقه شکل نگرفته است. بر همین اساس اگر قدرتهای بزرگ فرامنطقهای تمایل به حل بحران سوریه دارند باید تلاش کنند کشورهای همپیمان خود را با استفاده از ابزار و اهرمهای مختلف به همسویی با خود وادارند و از اقدامات مخرب آنها در مسیر حل مساله سوریه بازدارند. متاسفانه برخی کشورها در سیاست خارجی بیشتر در حوزه تخریب نقشآفرینی میکنند تا در حوزه سازندگی.
همچنین باید به این نکته اشاره کرد که تا قبل از ورود تمامقد روسها به سوریه بسیاری از مفسران و تحلیلگران سیاستخارجی روسی و غربی احتمال همکاری نزدیک دو کشور درباره نظم جدید بینالمللی در کوتاهمدت را رد میکردند و از نظر آنها آمریکا و روسیه بر سر مسائل کریمه و اوکراین وارد جنگ سرد الکترونیکی شدهاند. اما از این نقطه به بعد آنها معتقد بودند که در صورت عدم حلمسائل سوریه و خاورمیانه روابط روسیه و آمریکا میتواند به صورت یک تنش مزمن و درازمدت درآید. سیاستمداران آمریکایی معتقدند منافع بلندمدت هر دو کشور در این است که کمیت و کیفیت بحرانهای کنونی تغییر کرده و تعادل جدیدی مبتنی بر دنیایی بیش از یک دنیای چندقطبی و جهانی جایگزین آن شود. این راهبرد در راستای چهار سیاست اصولی دولت دموکراتهاست: ۱- عدم دخالت مستقیم و هزینهزای مادی و معنوی دولت آمریکا در خاورمیانه برای جلوگیری از ایجاد هزینه برای شهروندان آمریکایی، ۲- همکاری با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای تغییر ماهیت بحرانهای کنونی جهان. در این راستا دولت کنونی آمریکا تلاش میکند هماهنگیاش با روسیه و دیگر قدرتهای موثر الگویی برای حصول راهحلهای مسالمتآمیز در خاورمیانه و مناطق دیگر باشد، ۳- عدمامکان دستیابی گروههای محلی و منطقهای به راهحل مشکلات و بحرانها به دلیل عدم انسجام داخلی و نیاز آنها به دخالت خارجی و ۴- نیاز به حضور قدرتهای منطقهای در حل مشکلات برای تقبل هزینه و اثرات آن با همراهی و نظارت قدرتهای برتر فرامنطقهای.
با توجه به این اصول و روند بازی روسها در منطقه میتوان همچنان قدرت مانور ایران در بازی منطقهای در سوریه را افزایش داد. در درجه اول باید به بازی سایر طرفها با یکدیگر توجه کرد و در درجه بعدی باید از یک سو اقدامات سیاسی، حقوقی و مجموعهای از تعاملات با طرفهای مختلف انجام گیرد و از سوی دیگر اقدامات تنبیهی مانند اعمال فشار بر کشورهایی که نقش تخریبی دارند و همچنین حمایت لجستیکی برای گروههای تروریستی در سوریه ایجاد میکنند، صورت پذیرد. همگان باید متوجه شوند که در بحران سوریه روش تسلیحاتی و نظامی هیچ کارکردی ندارد و باید یک روند سیاسی در این کشور طی شود و به خواسته مردم سوریه احترام گذاشته شده، به دولت قانونی کمک کنند تا امنیت و ثبات را در کشور برقرار کرده و دوران سازندگی و پایان بخشیدن به آلام مردم سوریه آغاز شود
منبع: هفته نامه مثلث، سهشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
ارومیه میزبان سازمان جهانی گردشگری
تاجیک ، نصرت الله
برگزاری و انعقاد سمینارهای ملی و جلسات مختلف سازمانهای بین المللی در استانهای کشور حرکتی زیبنده، امیدآفرین و باعث حرکت مردم و مسئولین استانها از طرفی و شناختن ظرفیتهای مختلف کشور از سوی کارشناسان، مدیران و مسئولین داخلی و کشورهای خارجی شرکت کننده در اینگونه جلسات میشود. متاسفانه هم اثرات و فوائد چنین اقدامی مغفول واقع شده و هم به دلیل بافت اداری کشور و شدت یافتن تمرکز گرائی نقش سازنده و تولیدی مناطق گوناگون کشور کم رنگتر شده است. اما با اقدام خوب و بجای سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ششمین نشست کارگروه برنامه جاده ابریشم سازمان جهانی گردشگری از ۳-۶ اردیبهشت ماه سالجاری در ارومیه برگزار خواهد شد که جای قدردانی دارد.
آذربایجان غربی دارای موقعیت ویژه ای در میان استانهای کشور بوده و از نظر جغرافیائی با سه کشور ترکیه، جمهوری آذربایجان و عراق بیش از ۸۹۱ کیلومتر مرز مشترک دارد. این استان دارای دو اثر ثبت شده جهانی تخت سلیمان و قره کلیسا بوده و ظرفیت های زیادی برای توسعه صنعت گردشگری دارد که با برگزاری این اجلاس می توان به تقویت نقش گردشگری به اقتصاد این استان و مآلا” افزایش درآمد ملی و رفاه مردم استان کمک کرد.
این اجلاس فرصتی برای معرفی میراث فرهنگی و تاریخی غنی کشور و همچنین معرفی فرصتهای سرمایهگذاری در حوزه گردشگری است. در این اجلاس که با حضور تعدادی از مدیران و کارشناسان گردشگری و میراث فرهنگی و همچنین ۳۰ نفر از کارشناسان بین المللی از ۳۰ کشور مختلف در این زمینه برگزار خواهد شد پیرامون نحوه جذب سرمایهگذاران، راهبردها و ابتکارات توسعه تعاملات بین المللی در ارتباط با گردشگری در مسیر جاده ابریشم، نحوه ارتقاء مناسبات و همکاریهای فرهنگی بعنوان ابزاری جهت توسعه کارآمد و بازاریابی مشارکتی، ظرفیت سازی و همچنین پیگیری مصوبات اجلاس قبلی بحث و تبادل نظر به عمل خواهد آمد.
برگزاری این نشست بین المللی تبعات خوبی برای صنعت گردشگری کشور داشته و فرصتهای سرمایه گذاری در این صنعت را افزایش داده و بی شک منجر به رونق اقتصاد کشور خواهد شد. در این اجلاس با برگزاری جلسات متعدد و ارائه نقشه راه در موضوعات مختلف فرهنگی، تجاری، بازرگانی، سرمایه گذاری در صنعت گردشگری مورد گفتگو و توجه شرکت کنندگان قرار خواهد گرفت.
در سازمان جهانی جهانگردی بیش از ۱۶۲ کشور عضو هستند و هدف عمده این سازمان توسعه پایدار گردشگری در سطح جهان میباشد. بهمین دلیل و به منظور استفاده کشورها از تجربیات دیگران و مزیت نسبی گردشگری در اقتصاد هر کشور که با هزینه کمتری نسبت به سایر رشته ها می توان شغل بیشتری ایجاد و به درآمد زائی کمک کرد، کشورهای زیادی علاقمند به عضویت در این سازمان بین المللی و حضور در جلسات منطقه ای و بین المللی آن هستند. بنابراین برگزاری ششمین نشست کارگروه تخصصی راه ابریشم فرصت بسیار مغتنمی برای کشور و استان آذربایجان غربی است.
از دیگر دستاوردهای چنین برنامه هائی تعامل مستقیم بین شرکت کنندگان و کارشناسان و مدیران و مسئولین استانی و انتقال تجربه و حل بهتر مشکلات خواهد شد. یکی از اهداف چنین اقداماتی می تواند فراهم کردن زمینه لازم برای استفاده همه بخشهای استانی اعم از دولتی، خصوصی و تعاونیها در اجرای این قبیل برنامه ها و همکاری مشترک بخشهای استانی و ملی کشور و سازمانهای بین المللی باشد. یعنی اهمیت برگزاری مناسب، برنامه ریزی شده و پر محتوای این اجلاس بدور از اقدامات شکلی و تشریفاتی نه تنها تبادل مستقیم تجربیات در زمینه گردشگری در طی چهار روز برگزاری جلسات متعدد و ارائه نقشه راه گردشگری کشور و بررسی کارشناسانه آن در موضوعات مختلف فرهنگی، تجاری، بازرگانی، سرمایه گذاری بلکه پایه گذاری یک عزم ملی برای توجه به این صنعت بعنوان یکی از محورهای اصلی مقاوم سازی اقتصادی و رشد و توسعه کشور باشد.
منبع هفته نامه پایتخت کهن شماره ۷۱ مورخ ۴٫۲٫۹۵ صفحه ۲۵
احیای کاروانسرا ها و باز آفرینی جاده ابریشم
نصرت الله تاجیک (عضو هیئت مدیره صندوق احیا و بهره برداری از بناهای تاریخی و فرهنگی)
در چرخه اقتصاد جهانی هر کشوری دارای مزیت نسبی محلی و منطقه ائی بوده که باید با برنامه ریزی و تدوین راهبرد مناسب آن را به مزیت رقابتی بین المللی تبدیل کند. استراحت، اقامت و گذراندن اوقات فراغت در کاروانسرا؛ تجربه جدیدی از ارتباط انسان با فضاهای سنتی در دوران گردشگری مدرن و یا طبیعت گردی است. ورود بناهای تاریخی و فرهنگی به چرخه بهره برداری اقتصادی با توجه به قدمت بیش از ۷ هزار ساله ایران و بناهای تاریخی بیشمار کشور، می تواند یکی از محورهای اصلی توسعه اقتصادی از طریق پویائی صنعت پذیرائی، فراغت، آسایش و تفریح ( Hospitality, Leisure and recreation Industry ) باشد که در گردشگری داخلی و خارجی تحقق پیدا میکند.
بازسازی و احیای بناهای تاریخی و از جمله کاروانسراها چندی است توسط سرمایه گذاری بخش خصوصی و با مدیریت صندوق احیا و بهره برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی شروع گردیده است. این امر میتواند به پیوند حوزه گردشگری به میراث گرانبهای فرهنگی ملت ایران کمک نموده ودر راستای اقتصاد مقاومتی به توسعه صنعت گردشگری و تقویت اقتصاد ملی و تجربه نوینی از زندگی در فضای سنتی منجر شود. این رویکرد باعث تبدیل تهددیدات ناشی از تخریب میراث فرهنگی کشور به فرصتهائی برای توسعه بهینه زیر ساختهای صنعت گردشگری و رشته های وابسته، ورود سرمایه عظیم و راکد بناهای تاریخی، مقاوم سازی اقتصاد و توسعه کشور محسوب میگردد.
مزایای طبیعت گردی و گردشگری جاده ائی در ایران
میهمان دوستی ، عطوفت، تنوع فرهنگی و علاقه و ابتکارات مردم ایران در پذیرائی از میهمانان خارجی*
امنیت راههای ایران و دسترسی راحت و ارزان گردشگران به خدمات نسبتا” خوب و متنوع*
سیاست سازمانهای ذیربط برای عبور دادن جاده های جدید از اطراف کاروانسراها*
*شرایط جغرافیائی، وسعت سرزمینی، برخورداری از آفتاب در طول سال، تنوع آب و هوا و تناسب آن برای گردشگری جاده ائی
لذت سفر در جادههای ایران و تعامل با طبیعت گوناگون و مواجهه با اثار تاریخی متعدد در طول سفر*
اضافه کردن عنصر معماری و خدمات گردشگری در طراحی و احداث راههای ایران*
نقش بی بدیل جادهها ی ایران در گردشگری و قرار گرفتن کاروانسراها در کنار آنها*
نقش کاروانسراها در گردشگری
اثرات پیوند هویتی از طریق تجربه زیست در فضای سنتی کاروانسراها در ارضاء گردشگران*
نقش کاروانسرا در تبدیل مزیت نسبی گردشگری جاده ائی در ایران به مزیت رقابتی و ایجاد یک برند جهانی*
*وجود قابلیت تبدیل کاروانسرا به زیست اکولوژ یعنی مکانی زیستی با همه مظاهر بومی آن منطقه مانند چاپارخانهها ئی نظیر میبد یزد و زعفرانیه سبزوار.
*کاروانسراها در دوران زندگی مدرن انسانها به هتل، متل، میهمانپذیر و مکانهای استراحت و اقامت حتی کوتاه مدت و موقتی گردشگران تبدیل شوند و برند گردشگری جاده ائی ایران از این طریق شکل گیرد.
*در یک بررسی اجمالی تعداد ۸۳ کاروانسرا در ایران تا کنون توسط دولت تملک شده که حیطه عمل صندوق بوده و تعدادی از آنها بصورت خدمات رفاهی بین راهی، پذیرائی و اقامتی به بخش خصوصی واگذار شده است.
جاده ابریشم و احیای کاروانسراها
*در مسیر جاده ابریشم نیز در ایران کاروانسراهای زیادی برجای مانده است. سندهای تهیه شده از مسیرهای جاده ابریشم توسط معاونت گردشگری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری حاکی از تعیین ۳ مسیر زمینی و یک مسیر دریایی است. در طول مسیرهای زمینی دولت ۴۹ باب کاروانسرا (با توجه به تعداد مشترکات سه مسیر) تملک نموده که ۳ باب در حال بهره برداری و ۱۲ باب آن با حجم سرمایه گذاری تقریبی ۲۱۳۶۰۰ ملیون ریال (حدود ۷ ملیون دلار) برای احیا و بهره برداری به بخش خصوصی واگذار شده است که در حال مرمت هستند و ۱۵ باب آن آماده واگذاری و ۱۵ کاروانسرای دیگر نیز در شرف ورود به روند مزایده هستند.
مسیر اول: سرخس ، مشهد ، نیشاپور ، سبزوار ، شاهرود ، دامغان ، سمنان ، گرمسار ، تهران ، ری ، کرج ، ساوه ، قزوین ، سلطانیه ، زنجان ، میانه ، تبریز ، مرند ، خوی. در این مسیر ۲۶ کاروانسرا در تملک دولت بوده که ۴ کاروانسرا در حال مرمت، ۴ باب آماده واگذاری و یک باب نیز در حال بهره برداری است و اسناد ۲۱ کاروانسرای دیگر در شرف آماده سازی برای ورود به مزایده است.
مسیر دوم: سرخس – مشهد – نیشاپور- طبس – یزد – نائین – اصفهان – شیراز – اهواز – خرمشهر. در این مسیر ۲۰ کاروانسرا در تملک دولت بوده که ۴ کاروانسرا در حال مرمت، ۵ باب آماده واگذاری و اسناد ۱۱ کاروانسرای دیگر در شرف آماده سازی برای ورود به مزایده است.
مسیر سوم: سرخس – مشهد – نیشاپور- سبزوار- دامغان- سمنان – تهران – ری- ساوه – قزوین – همدان – کرمانشاه – قصرشیرین – مرز خسروی. در این مسیر ۳۳ کاروانسرا در تملک دولت بوده که ۴ کاروانسرا در حال مرمت، ۶ باب آماده واگذاری و ۲ باب نیز در حال بهره برداری است و اسناد ۲۱ کاروانسرای دیگر در شرف آماده سازی برای ورود به مزایده است.
مسیر دریایی: چابهار – کنارک – جاسک – میناب – بندر عباس – بوشهر – آبادان.
چالشها:
اثرات شرایط آب و هوائی کشور و قدمت زیاد بناهای تاریخی بر خطر فرسودگی و تخریب آنها*
*عدم امکان تخصیص بودجه زیاد مورد نیاز برای احیاء و مرمت بناهای تاریخی بدلیل وجود سایر اولویتهای اساسی کشور
فرصتها:
*مرمت، احیاء و بهره برداری از بناهای فرهنگی و تاریخی می تواند منجر به توسعه زیر ساخت های گردشگری شده و این امر به نوبه خود سبب اجرای سیاست های خود اتکایی و مقاوم سازی اقتصاد در کشور شود.
*ورود بناهای تاریخی به چرخه اقتصادی و صنعت گردشگری باعث ایجاد صرفه اقتصادی و سود آوری حاصل از مشارکت بخش خصوصی شده و تداوم حیات این بناها را تضمین میکند.
* *توسعه صنعت گردشگری دارای پیامد های مثبتی نظیر ایجاد اشتغال و تقسیم عادلانه درآمد مولد داخلی و خارجی بین بخشهائی دارد که به گردشگر خدمات ارائه میدهند.
*پیوند خوردن طبیعی اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی و تسهیل تبادلات فرهنگی بین ملل گوناگون
*سهولت در زمینه ایجاد بستر های داخلی و خارجی لازم برای ورود گردشگر و سرمایه گذار به کشور
بهبود اقتصاد گردشگری، افزایش اشتغال و ثروت ملی و بالا رفتن سطح معیشت و رفاه مردم و در نتیجه توسعه متوازن و درون زا در کشور.*
به دغدغه و اولویت دولت یازدهم برای احیاء، مرمت و بهره برداری از اماکن تاریخی پاسخ مثبت میدهد*
نقش صندوق در توسعه زیر ساختهای گردشگری
• هدف: پیوند میراث فرهنگی کشور با صنعت گردشگری.
چشم انداز: اخذ رتبه اول ایران در صنعت گردشگری از طریق ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی در ۱۴۰۴ (۲۰۲۵ م)*
ماموریت: تبدیل مزیت نسبی گردشگری جاده ائی ایران به مزیت رقابتی و برند سازی جهانی برای این صنعت ایرانی.*
راهبرد: برند سازی جهانی برای صنعت گردشگری جاده ائی ایران.*
سیاست: تامین زیر ساختهای لازم گردشگری جاده ائی با سرمایه گذاری بهینه بخش خصوصی.*
نتیجه: همکاری صندوق احیا و بهره برداری از اماکن تاریخی و فرهنگی با بخش خصوصی داخلی و خارجی و بهره گیری از ظرفیتهای مادی و معنوی تاریخی و فرهنگی کشور، یعنی مرمت و احیاء بناهای تاریخی و ورود آنها به چرخه بهره برداری در صنعت گردشگری می تواند باعث ایجاد اشتغال، امنیت و توسعه بومی، متوازن و پایدار شده و کشور را روی ریل توسعه اقتصاد مقاومتی قرار دهد. به دلیل پیامدهای مثبت این رویکرد برای پویایی اقتصادی، نگرش یاد شده را به نگرشی حاکمیتی و فرا دولتی تبدیل خواهد کرد که باید همه سازمانها و نهادهای کشور در تحقق این رویکرد بکوشند و در صدد بسیج همه منابع ممکن برایند. هم اکنون با مدیریت، هدایت و نظارت مستمر صندوق، بخش خصوصی توانسته است با ورود به این صنعت در ازای تقبل هزینه مرمت و احیا بر اساس طرحی مصوب از سوی صندوق اجازه پیدا کند که به مدت مشخصی از بنای تاریخی بر اساس کاربری تعیین و تصویب شده بهره برداری و به ارائه خدمات به گردشگران بپردازد..
روزنامه اطلاعات – دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
روزنامه ابرار – دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۴
روزنامه اطلاعات – سه شنبه ۱۳بهمن ۱۳۹۴
تاجیک، نصرت اله – انتخابات و صندوقهای رای اگرچه معجزه این قرن برای توجه به خواست مردم و بالا بردن میزان مشارکت آنان و در نتیجه افزایش انسجام ملی و چسبندگی اجتماعی است اما اگر مدیریت اجرایی آن از سوی دولت با اتخاذ روش صحیح و راه و کار مناسب طراحی نشود؛ انتخابات از یک فرصت به تهدید تبدیل میشود. یکی از ویژگیهای مثبت نظام انتخاباتی ایران دخالت موثر هیئتهای اجرایی انتخابات متشکل از افراد معتمد هر حوزه انتخابیه از ابتدای مراحل شکلگیری انتخابات، تائید صلاحیت داوطلبان، سلامت صندوقهای رای و شمارش آرا است.
کارکرد آتی مجلس شورای اسلامی در فعالیتهای نظارتی و تقنینی در کنار شرایط منطقهای و بینالمللی اهمیت ویژهای به دهمین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه سال جاری بخشیده است. نگاهی به مشکلات کشور در سالهای اخیر در ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی حاکی از آن است که کشور به طور روزافزون با مسائلی در داخل و خارج از کشور روبرو شده است که عدم توجه و حل به موقع آنها بهمنوار میتواند باعث وقوع بحرانهای جدی در آینده شود. در این زمینه مصاحبهای با نصرتالله تاجیک (استاندار پیشین هرمزگان و سفیر سابق ایران در اردن) داشتهایم که در ادامه میآید.
آقای تاجیک نظام انتخاباتی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
نظام و ساختار انتخاباتی ایران به دلیل وجود هیئت امنایی مردمی از معتمدین هر حوزه انتخابیه که استخوانبندی هیئتهای اجرائی انتخابات را تشکیل میدهد، یکی از مردمیترین نظامهای انتخاباتی در میان کشورهای جهان است. تجربه انتخابات گذشته و کنونی نشان میدهد عموما در دولتهائی که رای مردم را زینتی تلقی نکرده بلکه معتقدند مشروعیت آنها ناشی از احترام، رعایت و توجه به آرای مردم است؛ سعی شده این مجموعهها به صورتی متوازن از افرادی شکل بگیرند که حتی با وجود گرایش سیاسی تلاش آنها در برقراری توازن بین همه نیروهای سیاسی و اجرائی کشور است و مسئله انتخابات را به عنوان یک امانت الهی و حق مردم تلقی بنمایند.
این مسئله را نقطه ضعف میدانید یا قوت؟
اصلش نقطه قوت است. انتخابات بیشتر روی دوش مردم است. ولی نحوه سازماندهی و ترکیب آن و چگونگی بهرهبرداری از آن مهم است. در سایر کشورها نیز سعی میشود از نیروهای داوطلب و مردمی در مراحل گوناگون انتخاباتی استفاده کنند. در انگلیس از احزاب و نیروهای حزبی در کنار داوطلبان هم استفاده میشود. این یک نوع خود کنترلی یا کنترل درونی است و به شفافیت روند و نتایج انتخابات در کنار نقش مردمی و غیردولتی بودن انتخابات و جلوگیری از اعمال نفوذ دولتها در روند و نتایج انتخابات کمک میکند.
هیئت اجرائی حوزه انتخابیه تهران را چگونه میبینید؟
هیئت اجرائی حوزۀ انتخابیۀ تهران متشکل از هشت نفر از افرادی متعادل از هر دو جناح سیاسی مطرح کشور است که بسیار کارآ هستند و ترکیبی از افراد اجرائی که هم خود از استانداران سابق تهران و نمایندگان مجلس شورای اسلامی بودهاند و در کنار فرماندار تهران و رئیس ثبت احوال و نماینده شورای شهر هیئت اجرائی تهران را تشکیل دادهاند.
تعامل هیئت نظارت و هیئت اجرائی را چطوری ارزیابی میکنید؟
گفته شده است تعامل نماینده هیئت نظارت در جلسات هیئت اجرائی بسیار با متانت و همراه با آرامش و با رویکرد حل مسائل و بدور از ایجاد چالش و درگیری بوده است. این رفتار ارزشمند است. انشاالله تا پایان مراحل انتخابات همین نگرش و رفتار با سعه صدر و انتخاب صالحین همراه باشد. بدیهی است با انعکاس این مطالب در میان افکار عمومی درصد مشارکت بالا خواهد رفت و زمینه صحبتهای مایوسکننده کمتر خواهد بود .
آیا اطلاعی از کارکرد این هیئت دارید؟
بله. هیئت اجرائی در طی چند جلسه از روز تشکیل تا پاسی از شب در روز دوشنبه ۱۴. ۱۰. ۹۴ مشغول بررسی پروندهها بوده و سعی بر آن بوده که تمامی مستندات پروندههای داوطلبان توسط اعضا ملاحظه و امضا بشود. تلاش بسیار خوبی شده. اعضای هیئت اجرائی تهران سعی کردهاند تا پاسخ خوبی به این علاقمندی مردم برای مشارکت در سرنوشت خود بدهند.
ترکیب نامزدهای تائید صلاحیت شده توسط هیئت اجرائی تهران را چگونه میبینید؟
گویا ۲۴۷۴ نفر برای مجلس شورای اسلامی و ۱۷۶ نفر برای خبرگان قانون اساسی مورد بررسی قرار گرفتهاند. این تعداد معادل ۲۵% داوطلبین نمایندگی مجلس شورای اسلامی و ۲۲% نامزدهای مجلس خبرگان قانون اساسی است. از این میان ۴۶۷ نفر خانم بوده و از جهت تحصیلی نیز ۴۶۸ نفر دارای مدرک دکترا، ۱۷۵۱ نفر کارشناسی ارشد و ۱۰۴ نفر کارشناسی و ۱۰۲ نفر هم تحصیلات حوزوی داشتهاند.
عملکرد تیم فرمانداری را چگونه ارزیابی میکنید؟
من از یکی از دوستان هیئت اجرائی شنیدهام که فرماندار و یکی از معاونین وی تسلط بسیار خوبی بر قوانین و مسائل انتخابات داشته و کارکنان فرمانداری نیز با هیئت اجرائی تعامل مثبت و خوبی داشتهاند. این امر هم زمینه پیشبرد کارها را بخوبی فراهم کرده که در این فرصت کم توانستهاند با دقتی خوب پرونده را بررسی نمایند و هم باعث آرامش خیال نامزدهای انتخاباتی از حوزه تهران بزرگ شده است. این آرامش روحی-روانی یکی از عناصر مثبت انتخابات است که کسی دغدغه نداشته باشد و احساس کند با عدل و انصاف با او برخورد شده است.
اسامی تائید صلاحیت شدهها چگونه به آنها اعلام شده؟
مطابق قانون انتخابات، اسامی کسانی که صلاحیتشان توسط هیئتهای اجرائی مراکز حوزههای انتخابیه تائید میشود به هیئت های نظارت ارسال و در پایگاه اطلاعاتی نیز منعکس میگردد .
در مورد رد صلاحیت شدگان چگونه؟
کسانی که صلاحیتشان تائید نمیشود برای آنکه امکان اعتراض داشته باشند اسامی به آنها اعلام میشود. برای این دسته از داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی که براساس نظر هیاتهای اجرایی حوزههای انتخابیه تایید صلاحیت نشدهاند نیز هیات مرکزی نظارت بر انتخابات طی اطلاعیهای زمان دریافت شکایات داوطلبان معترض به نظر هیاتهای اجرایی حوزههای انتخابیه را اعلام میکند. آنها «به استناد تبصره ماده ۵۱ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی» میتوانند از تاریخ ابلاغ فرمانداری مراکز حوزههای انتخابیه حداکثر ظرف مدت چهار روز به دفاتر نظارت و بازرسی انتخابات در استانها مراجعه و اعتراض نمایند.
آیا شما از تائید صلاحیت خود آگاه شدهاید یا خیر؟
من شخصا پیگیری نکردم بلکه از دوستان شنیدهام که تایید شدهام.
منبع: خبرگزاری ایلنا مورخ ۲۰٫۱۰٫۹۴ با عنوان تعامل همراه با آرامش هیئتهای نظارت و اجرائی/ سعی شده پاسخ خوبی به علاقمندی مردم برای مشارکت در انتخابات داده شود .
سمنها و مدیریت اجرایی انتخابات
نصرتالله تاجیک
قبلا و در جای دیگر گفتهام که برای حل مشکلات کشور باید بهدنبال فاصله گرفتن از ساختارگرایی و مقدس دانستن نهادهای اجرایی در کشور بوده و به کارکرد و نحوه رویارویی آنها با این مسائل، راهحلی که ارایه میدهند و هزینهای که این راهحلها برای کشور بدنبالدارد توجه کنیم. انتخابات و صندوقهای رای اگر چه معجزه دو قرن اخیربرای توجه به خواست مردم و بالا بردن میزان مشارکت آنان و در نتیجه افزایش چسبندگی اجتماعی است اما اگر مدیریت اجرایی آن از سوی دولت با اتخاذ روش صحیح و راهکار مناسب طراحی نشود انتخابات از یک فرصت به تهدید تبدیل میشود. یکی از ویژگیهای مثبت نظام انتخاباتی ایران دخالت موثر هیاتهای اجرایی انتخابات متشکل از افراد معتمد هر حوزه انتخابیه از ابتدای مراحل شکلگیری انتخابات، صندوقهای رای و شمارش آرا میباشد. اما با پیچیدهتر شدن شرایط سیاسی – اجتماعی کشور باید مقوله مدیریت اجرایی انتخابات و انطباق آن با اوضاع کنونی کشور مورد توجه ویژه دولت و وزارت کشور باشد.
در ابتدای فعالیت دولت یازدهم که واژه کلید خیلی سر زبانها بود نوشتم که شاه کلید حل مشکلات کشور تقویت نهادهای مدنی است. سمنها هزینه کارکردی دولت در صحنه داخلی و خارجی را کم کرده و باعث بهبود عملکرد دولت و حذف زمینههای فساد در کشور میشوند. بهدلیل تحولاتی که در حوزه ارتباطات انسانی اتفاق افتاده است و وقوع پدیده رشد روزافزون شتاب تغییر بهجای اصل تغییر یا سرعت آن، روند حرکت مسائل در دنیای کنونی به سمت و سویی که به تدریج از نقش دولتها کاسته شده و به نقش بازیگران غیردولتی در مسائل مبتلابه بشریت و مهم جهانی اضافه شده، رفته است. من از میزان علاقه و انگیزه مدیران اصول گرا برای نامزد شدن در انتخابات مجلس شورای اسلامی خبر ندارم. البته در میان لیستهای پیشبینی منسوب به این اردوگاه مدیران دانهدرشتی دیده نمیشوند. متاسفانه دولت مهرورز محافظهکاران کسانی را به جامعه مدیریت کشور تحمیل کرد که نتیجه آن وضعیت کشور در سال ٩٢ بود که با هوشیاری مسوولان کشور ختم به خیر شد.
اما در میان مدیران اصلاحطلب و تدبیر و امید بهدلیل شرایط مذکور و هزینه زیاد فعالیت سیاسی علاقه چندانی برای پا گذاشتن در این راه وجود ندارد. نمیخواهم با واژه گوشه عزلتگزینی یا بدتر، عافیتطلبی به نیتخوانی بپردازم اما به قول معروف میگویند سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند. اما با یک نگاه حکومتی هم از سوی دولت و هم نیروهای کارکشته اجرایی و فکری باید شرایطی فراهم شود که راهیابی مدیران اجرایی به مبارزات انتخاباتی تسهیل و به عبارت دیگر فعالیتهای سیاسی کم هزینه شود. زیرا ورود این نیروها به مجلس قانونگذاری با فهمی که از قعالیتهای اجرایی دارند هم به تقویت فعالیتهای تقنینی و نظارتی مجلس کمک میکند و هم به حل مشکلات کشور و در نهایت نظام و حکومت را بیمه میکند.
پاسخگویی به نیازهای مردم کشور از اصلیترین وظایف حکومتهاست و این امر محقق نمیشود الا بهوسیله افراد با تجربه و نخبگان کارآزموده و توسعه گرا. در این زمینه جا دارد به نقش بیبدیل مجمع استانداران جمهوری اسلامی ایران به عنوان قویترین سازمان مردم نهاد که بیشترین مدیران عالی نظام را در درون خود جای داده است اشاره کنم و از دولت و مخصوصا وزارت کشور بخواهم از توانمندیهای این مجموعه در کنار سایر سازمانهای مردم نهاد در فراهم کردن برگزاری یک انتخابات رقابتی، قانونمدار، سالم و شفاف استفاده بهینه کند. البته این مجمع نیز که دارای توان کارشناسی و مدیریتی بسیار بالایی متشکل از بیش از دویست و سی استاندار بعد از پیروزی انقلاب است که در قالب کمیسیونهای دایمی موضوعی و کمیته های استانی فعالیت میکند، از هماکنون تا انتخابات اسفند ماه باید هم و غم، نیرو، سازمان و امکانات مادی و معنوی خویش را مصروف این انتخابات سرنوشتساز کند تا بتواند به اهداف خود، دولت و نظام جامه عمل بپوشاند .
مجلس نخبهگرا
نصرتالله تاجیک- دیپلمات بازنشسته
با تثبیت و استقرار روزافزون نظام نوپای اسلامی، امروز در موقعیتی قرار داریم که باید از ساختارگرایی فاصله بگیریم و به کارکردگرایی برای مقابله با مشکلات کشور رو بیاوریم. کارکرد غیر قوی مجلس شورای اسلامی در فعالیتهای نظارتی و تقنینی در دورههای کنونی و پیشین در کنار شرایط منطقهای و بینالمللی، اهمیت ویژهای به دهمین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سال جاری بخشیده است. در این زمینه توجه به حجم مسائل حلنشده و روی هم تلنبارشده در کشور و دقت به دلایل و زمینههای اصلی آن، یعنی بهرهبرداری ضعیف از علم مدیریت و مدیران شایسته، کاردان، میهن دوست، شجاع و تصمیمگیر از مهمترین وظایف عناصر و نیروهای مؤثر در امر انتخابات، از جمله دولت است. نگاهی به مشکلات کشور در سالهای اخیر در ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، حاکی از آن است که کشور با مسائلی در داخل و خارج از کشور روبهرو شده است که توجه و حل بهموقع آنها بسیار ضروری است. برای اثبات این ادعا به موارد زیر توجه کنید:
١- فارغ از جهتگیری سیاسی، حزبی و جناحی و صرفا از دیدگاه عملیاتی، کشور در سالهای قبل از ۹۲ در ابعاد داخلی و خارجی با مسائل پیچیده و بغرنجی روبرو شده است.
٢- خوشبختانه مسئولان نظام با تیزهوشی، وضعیت فوق را در سال ٩٢ به خوبی درک کردند که با دعوت از تمامی اقشار، از مردم خواستند نظرات خود را از طریق صندوقهای رأی بیان کنند.
٣- نقش و عملکرد مجالس شورای اسلامی در ابعاد نظارتی و قانونگذاری در هدایت دولتها و رسیدن کشور به جایگاه فعلی، کتماننشدنی است.
۴- مسائل مدیریتی جدای از مشکلات ساختاری، نقش مهمی در تخریب یا تمشیت امور عملیاتی و راهبردی و آسیب به برخی کارکردها و یا تقویت آنها داشته است.
۵- در این رابطه نمیتوان از کنارگذاشتن مدیران با تجربه کشور که در کوران انقلاب و جنگ تحمیلی و رخدادهای سالهای گذشته ، با هر دلیل و انگیزهای بهراحتی گذر کرد.
۶- از نقش نیروی انسانی باتجربه برای عبور از شرایط بحرانی نمیتوان غافل بود.
اگر با گزارههای بالا موافق باشید، در انتخابات پیشرو یا باید به رسم مألوف عمل کنیم و یا اینکه سیستم نظارتی انتخابات و مردم این اراده را پیدا کنند که مجلسی نخبهگرا برای حل مشکلات کشور شکل بگیرد.
یک مجلس نخبه گرا و با بینش میتواند دولت قوی، تأثیرگذار، غیر منفعل، فعال، کارآ و کارآفرین را هدایت کند که زمینه فعالیت سازمانهای مردمنهاد و مخصوصا بخش خصوصی کشور را فراهم کند که آثار و فواید آن به تمامی کشور خواهد رسید. مجلس قوی از نظر نگارنده نه صرفا مجلسی متشکل از افراد سیاسی و جناحهای کشور، بلکه مجلسی نخبهگرا و متشکل از مدیران سیاسی باتجربه و دارای روش و بینش توسعهای است. در فقدان تحزب و عدم شکلگیری و فعالیت احزاب قوی که به تربیت نیروهای اجرائی و عملیاتی همت بگمارند، باید دولت هم در تقویت جامعه مدنی و هم در شکلگیری هیأتهای اجرائی متشکل از مدیران باسابقه و همکاری مؤثر سازمانهای مردم نهاد تخصصی با این هیأتها تلاش کند. در اینصورت لازم است دولت:
١- در تقویت و بهکارگیری سازمانهای مردمنهاد حرکت کند که باعث سلامت و شفافیت بیشتر انتخابات میشود. ٢- با تقویت هیأتهای اجرائی در حوزههای انتخاباتی از طریق مشارکت مدیران اجرائی سابق شرایطی را به وجود آورد که نخبگان
با تجربه کشور بهجای انفعال و دوری از نقشپذیری و برای تحقق دید توسعهای بهجای نزاعهای قبیلهای وارد کارزار انتخاباتی شوند تا نتیجه این حضور، شکلگیری مجلسی نخبهگرا باشد.
روزنامه اطلاعات سه شنبه ۹۴/۹/۲۴
سترونی سیاست خارجی عربستان
وبلاگ > تاجیک، نصرت اله – عمق فاجعه منا و تالمات روحی مردم مسلمانی که عزیزان خود را در این حادثه از دست داده اند به گونه ائی است که ارائه یک چارچوب تحلیلی منطقی را بسیار سخت میکند. تحلیلی که بتواند هم مرزهای بین عواطف انسانی و مسائل سیاسی را از یکدیگر جدا نماید و هم به راه کار مشخصی در بستر پاسخگوئی دولت سعودی در قبال مردم مسلمان و افکار عمومی جریحه دار شده و خانواده های داغدار و عزا دار برسد. تحولات پیچیده و افق بس تیره اوضاع سیاسی اجتماعی منطقه سایه روی جان انسانهای بیشماری انداخته است. به گونه ایکه در مقابل حمایت از حقوق حیوانات در غرب، جان انسان شرقی کم ارزش ترین چیزی است که به ثمن بخس و به بهای فروش تسلیحاتی غربی به کشورهائی نظیر عربستان معامله میشود!
اوضاع ملتهب منطقه و خصومتهای سیاسی کشورهای عربی و مخصوصا” عربستان به گونه ائی تحولات منطقه را ترجمه و روایت میکنند که حتی عقلگرائی در سیاست خارجی ایران را نه تنها تحمل نمی کنند بلکه حل شدن مشکلات بین المللی ایران را علیه خود پنداشته و به آن جهت ضد عربی میدهند! در دستگاه دو دوئی آنان اگر ضد غرب نباشی لابد ضد عرب هستی و همه چیز در این راستا سیاه و سفید معنا و مفهوم دارد. یعنی به مجرد تلاش ایران برای تعامل و تفاهم با غرب قطار ضد ایرانی اعراب به راه می افتد بدون آنکه مطمئن شوند سوزن بانی در مسیر برای تنظیم جهت حرکت آنان وجود دارد یا خیر؟
بیش از چهار سال است که عربستان به دلیل سترونی سیاست خارجی اش در منطقه به تخریب روی آورده و با تمام قدرت و قوت در مقابل سیاست خارجی ایران در خاورمیانه به خشونت دست زده است ولی متاسفانه مسئولین وقت کشور و سیاست خارجی با حرکات احساسی پیام این تغییر جهت را دریافت نکردند. این حق کشورها است که در نگاه به سیاست خارجی و نحوه تامین منافع ملی با رویکردهای متفاوتی به میدان وارد شوند. اما تبدیل این اختلافات به تقابل و تخاصم در سیاست خارجی و به خاک و خون کشیدن مردم اقدام وجیهی به نظر نمیرسد و بعید است منطقه کشش و توان تحمل چنین حرکاتی را داشته باشد. دو سال پیش نگارنده نوشت که با سعدیها سیاست لحمی لحمک دیگر جواب نمیدهد. عربستان هم اکنون روی چند گسل سیاسی، اجتماعی و نسلی قرار گرفته و آبستن حوادث و زلزله ائی است که تاثیرات فراوانی را بر جای خواهد گذاشت.
با این زمینه سازی، حادثه منا اگر چه حتی با خوشبینانه دیدن وقایع ریشه در بی تدبیری مسئولین برگزاری حج و یا مسئولین سیاسی منطقه دارد ولی با توجه به عمق فاجعه و اثرات روحی روانی چنین فجایعی بر مسلمانها سرسوزنی از مسئولیتهای دولت و حکومت سعودی نمی کاهد. اما مسئولیت پذیری عربستان در قبال حادثه منا و برای اینکه نشان دهد کشوری امن و پاسخگو است ۱- باید اهتمام ویژه ائی نسبت به تادیه خسارات مادی و معنوی حادثه دیدگان و مجازات مقصرین اصلی و اجرائی از خود نشان دهد، ۲- با اتخاذ سیاست ، راهکار و روشی که به مسلمانان اطمینان دهد چنین فجایعی دیگر تکرار نخواهد شد و ۳- نه تنها مسائل سیاسی بین دو کشور و اختلافات را با این فاجعه ائی که اتفاق افتاده مخلوط نکند بلکه تلاشهای ایران برای احقاق حقوق شهروندانش را نیز به مسائل سیاسی و سیاست بازی آلوده نسازد. با آن چهره ائی از سیاست و حکومت در عربستان که من می شناسم امید و روزنه ائی نمیبینم و روزهای اینده جنبه های دیگری از این اوضاع رخ خواهد نمود.
اختلاف روسیه و آمریکا بر سر استراتژی در سوریه است
وبلاگ > تاجیک، نصرت اله – «نصرتالله تاجیک» سفیر سابق ایران در اردن در خصوص علت ورود روسیه به خاک سوریه در گفتوگو با خبرنگار ایلنا تاکید کرد: واقعیتی که در خصوص پرونده سوریه وجود دارد، این است که سوریه در آستانه فروپاشی قرار داشت و نوع و میزان سرمایهگذاری غربیها و برخی از کشورهای منطقه مانند عربستان و ترکیه به گونهای بود که سوریه را به سمت فروپاشی هدایت میکردند. لذا اینکه گفته میشود روسیه با تصمیم خود وارد سوریه شده است، بحث نادرستی است چراکه مسکو به درخواست دمشق وارد سوریه شده است.
وی ادامه داد: روسها هم در پاسخ به مواضع غربیها و متحدان آنها پاسخ دادهاند که اگر ورود ما به سوریه اشتباه و غیر قانونی بوده است، ائتلاف ضد داعش که قبل از ما وارد سوریه و منطقه شده است هم دچار خطا و نقض قانون شده است از این رو روسیه رسماً اعلام کرده که تمامی مجوزها برای ورود به سوریه توسط دولت بشار اسد صادر شده است. اما باید توجه داشت که تمامی این موضوع حول این محور نیست. به گونهای که علاقه روسها به خاورمیانه هم باید در این بین مد نظر قرار گیرد و باید دانست که سازماندهی و حتی آموزش بخشی از ارتش سوریه توسط روسها صورت گرفته و حتی تسلیحات و تجهیزاتی که در اختیار ارتش سوریه قرار گرفته است، تسلیحات روسی است.
روسها در منطقه و سوریه دارای منافعی بودند و حضورشان در آبهای مدیترانه بسیار مهم است و مجموعهای از تحولات منطقهای و کشوری در سوریه باعث شد تا روسیه وارد سوریه شود و باید دانست که آنها از ابتدا در کنار بشار اسد بودند و در حالت فعلی به صورت کاملاً شفاف از سوریه حمایت میکنند.
این کارشناس مسائل منطقه در توصیف عملکرد روسها در قبال سوریه تاکید کرد: به عقیده من روسها در سوریه بسیار عاقلانه عمل میکنند و به خوبی وارد صحنه شدهاند و آمریکاییها تقریباً از مقابل روسها کنار کشیدهاند تا جایی که اوباما تاکید کرده است که ما منافع روسها را درک میکنیم اما مقداری در این بین اختلافنظر داریم. اختلاف میان واشنگتن و مسکو هم بر سر استراتژی است. به نحوی که آمریکاییها معتقدند که هدف اول باید نابودی داعش و سپس رسیدگی به اوضاع سیاسی سوریه باشد اما روسها در ابتدا خواستار حفظ نظام بشار اسد و در مرحله دوم اقدام ضد تروریستی علیه داعش و سایر گروههای تروریستی هستند.
وی افزود: آن چیزی که در تحلیل این شرایط به ایران برمیگردد، این است که مساله سوریه را باید در یک تصویر بزرگ رصد کنیم. تصویری که بتواند در قالب منازعات منطقهای گویای توازن قدرت توسط اهرمهای سیاست خارجی برای کسب حداکثر منافع برای ما باشد. به گونهای که فعالیتها و سرمایهگذاریهای عربستان و ترکیه در این بین غیر قابل انکار است و قطر هم در این بین سهم بسزایی داشت و در حالت فعلی هم قطریها تحرکاتشان را یا کم کردهاند یا پنهان فعالیت میکنند که البته آمریکاییها مایل به میدان دادن به قطریها نیستند.
در این بین شاید عدهای این پرسش را مطرح کنند که آیا ورود روسها به منطقه به نفع ایران خواهد بود یا به ضرر ما تمام خواهد شد؟ باید بگویم که ورود روسها به معادلات منطقه و سوریه با این قدرت و شفافیت به نفع ما خواهد بود چراکه موجب رو در رویی آنها با آمریکا خواهد شد و هزینه ما را در سیاست خارجی کاهش میدهد.
تاجیک در خصوص دغدغههایی که درباره ورود روسها به سوریه برای کشورمان متصور است، گفت: تنها نگرانی در میان عموم جامعه ما، ذهنیت منفی است که در قبال روسها بر جای مانده است و نگرانی بر این اساس است که شاید روزی معامله و مناسباتی میان آمریکا و روسیه شکل بگیرد که ممکن است عمدتاً در مورد مسائل اوکراین و تحریمهای بار شده بر مسکو باشد و البته به عقیده من سابقه تاریخی حضور روسها در ایران هم به این مساله دامن زده است. لذا باید مقداری شفافیت نسبت به آرام کردن دغدغههای نخبگان و عموم مردم در این بین به وجود آید تا بتوانیم با توجه به هزینههای سنگینی که در خاورمیانه دادهایم سهم ایران را تثبیت کرده و اینطور نباشد که هزینهها را ما بدهیم و روسها اقدام به بهرهبرداری کنند.
وی در پاسخ به اینکه آیا تشکیل کمیته اطلاعاتی در بغداد که از روسیه، ایران، سوریه و عراق تشکیل شده است، میتواند موجب ایجاد تنش و حتی اقدامهایی از سوی غربیها و متحدان آنها شود، گفت: اصولاً آمریکاییها نسبت به نزدیکی ایران و روسیه حساس هستند و سعی می کنند تا به یک نوعی این معادله را به هم بزنند خصوصاً اگر این معادله در سطح همکاریهای منطقهای باشد توجه و سعی غربیها را برای برچیدن این موضوع بیشتر میکند. آمریکاییها احساس میکنند که با نزدیک شدن روسها و ایرانیها به یکدیگر روند و شیرازه فعالیت آنها از دستشان در میرود و دیدگاهشان این است که با دو کشور به صورت جداگانه برخورد کند و نگذارد تا دو کشور به یکدیگر نزدیک شوند تا اهرم قدرت در بازیهای منطقهای را به دست بگیرند.
برخی از تحلیلگران بر این عقیدهاند که پس از اینکه روسها در صحنهآرایی منطقه دخالت کردند، به سمت ایران روی آوردند و در مقابل آن شاهد بودیم که کشورهای غربی نزدیکی روسیه به ایران را به نوعی بدبینانه تلقی کردند و سعی دارند تا ایران را در همکاری منطقهای از روسیه جدا کنند.
تاجیک در پایان خاطرنشان کرد: رویکرد و تحلیل بدبینانه تا حدودی میتواند درست باشد اما بیشتر نگرانی غربیها نسبت به تحرکات روسها از آنجا ناشی می شود که روسها دیدگاه و رویکرد غربیها را قبول ندارند و روسها خلاف آمریکا معتقدند که اول باید حکومت قانونی بشار اسد روی پا نگه داشته شود و پس از آن با داعش مبارزه کرد و پس از آرام شدن اوضاع انتخاب را به عهده مردم سوریه بگذارند. مخالفان اسد هم که با گروههای مسلح زاویه دارند، بهرغم اینکه با اسد مخالف هستند، از دیدگاه روسها حمایت میکنند. در مجموع میتوان امیدوار بود که اوضاع آرامی در منطقه حاکم شود و پس از آن میتوان سراغ مسائل بعدی رفت.
روزنامه اطلاعات دوشنبه ۶ مهر ۱۳۹۴
امتیازات «برجام» و دیپلماسی اوباما
نصرتالله تاجیک دیپلمات بازنشسته
آمریکا از نظر فرهنگی مانند کشورهای اروپایی، بهویژه انگلیس، ویژگیهای لازم برای همگنشدن یا تطابق فرهنگی با آداب و رسوم و فرهنگ مردم منطقه را ندارد و از نظر سیاسی هم اهدافش در منطقه، واضح و روشن نیست. از نظر اقتصادی هم فقط بهدنبال انتقال منابع و انرژی از منطقه و برگرداندن پول آن با کالاهای مصرفی و تسلیحاتی است که سودی واقعی برای مردم این منطقه ندارد، اما مهمتر از همه اینها، سیاستهای ایالات متحده در منطقه ژئواستراتژیک خاورمیانه، با سیاست خارجی ایران که منافع فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فراوانی دارد، مغایر است. اصولا آمریکا نیز در بافت جامعه، سیاست، حکومت و تقسیم قدرت داخل، کشوری بسیار پیچیده است و در سیاست خارجی کشوری ناراحت به شمار میرود و مرزهای منافع خود را بسیار گسترده تعریف کرده است. این در حالی است که زیرساختهای لازم برای این گستردگی منافع را ندارد و به یمن اقتصاد قوی، چنین خیزی برداشته است. البته در سیاست خارجی، «کشور راحت» که مانند هلو باشد نداریم! کشورها غالبا بهدنبال حداکثرسازی منافع خود با تمسک به انواع راهها – حتی راههای غیراخلاقی و ضدانسانی- هستند. حتی کشورهای اروپایی که به فرهنگ آمریکا نزدیک هستند با این کشور مشکل دارند و تزاحم منافع، یکی از درگیریهای آنهاست.
با این همه، اگر با دیدگاه اوباما در زمینه چینش خاورمیانه، موافق نباشیم حداکثر میتوان آن را خاکستری دید. اوباما و تیم کنونی کاخ سفید بهجز چند نفر، محصول جنبش مدنی پنج دهه اخیر آمریکا هستند که توانستند یک سیاهپوست را به صندلی ریاستجمهوری برسانند. بسیاری او را بهدلیل ویژگیهای خود و اطرافیانش، تنها «سیاهِ سفید» میدانند که استثنایی و منحصربهفرد است. مأموریت رئیسجمهور فعلی، خارجکردن آمریکا از منجلاب جنگ است و بهخوبی میداند مردم آمریکا را به کجا میخواهد ببرد. در دهه ۶٠ میلادی وقتی سیاهپوستان آمریکا باید در صندلیهای عقب اتوبوس مینشستند و از شیرهای آب مخصوص خود در پارکها آب مینوشیدند، هیچکدام باورشان نمیشد در ۵٠ سال بعد یک رئیسجمهور سیاه در کاخ سفید حضور یابد. او بدون شک به دنبال منافع ملی مردم آمریکاست، ولی قصد داشته و دارد این منافع را از راه صلح و با هزینه مادی و معنوی دیگران که فرقی برایش ندارد ایران باشد یا روسیه یا اعراب تأمین کند. در تاریخ ٢٠٠ ساله آمریکا گویا فقط دو بار رئیسجمهور دموکرات توانسته است در سه دوره پشت سرهم در کاخ سفید دوام بیاورد، اما محافظهکاران سابقه بیشتری در این زمینه دارند. توفیق اوباما برای تأمین منافع حداکثری در سیاست خارجی بدون جنگ و هزینه برای مالیاتدهندگان آمریکایی، میتواند استثنایی بر این قاعده باشد و دموکراتها بر کرسی ریاستجمهوری بمانند. اصولا فلسفه وجودی حضور چنین شخصی در کاخ سفید، نجات اقتصاد داخلی، بهبود چهره سیاست خارجی آمریکا در دنیا و بازکردن «وزنه خاورمیانه» از پای سیاست خارجی آمریکاست تا از غرقشدن این کشور در باتلاق خاورمیانه جلوگیری کرده و هزینه درگیری و تنشهای داخلی را بر کشورهای منطقه برای تقویت اقتصاد داخلی آمریکا تحمیل کند. با این نگاه خوب است یک بار دیگر به «فرجام برجام» بیندیشیم و بدون افتادن در گردونه تئوری توطئه، نگاهی به نزاعهای داخلی آمریکا داشته باشیم که نه یک جنگ زرگری، بلکه براساس اصل «تنازع قدرت» است. بر همین اساس چرتکهانداختن برای نتایج «مذاکرات وین» امری خطاست؛ باید نگاه راهبردی به روند طیشده داشت و به دنبال کسب منافع درازمدت و نقش منطقه و توسعه اقتصادی ایران بود. اوباما سرمایهگذاری زیادی برای کاهش هزینه سیاست خارجی آمریکا یا پرداخت آن از جیب دیگران کرده تا اقتصاد آمریکا را که «نومحافظهکاران» به ورشستگی کشانده بودند، بار دیگر نجات دهد و جهان و بهویژه کشورهای تکمحصولی نفتی را از افتادن در بحرانی دیگر رهایی بخشد. جا دارد ایران نیز از شرایط منطقهای ایجادشده حداکثر سود را ببرد و قطار توسعه کشور را روی ریل بیندازد.
لبخند سیاسی
وبلاگ > تاجیک، نصرت اله – باور کنید یکی از سختترین کارهای دیپلماتها تحویل دادن لبخند ژوکوند به یکدیگر است زیرا رنگ رخساره خبر میدهد از سر ضمیر! اما کار ایران و انگلیس از فراز و فرود دوران نوجوانی گذشته است و فکر وصل و جدائی در این سنین از روابط نیز خامی است و رفتن در وادی صحبت از بی وفایی کردن! در دنیای کنونی محدودیت ارائه خدمات کنسولی به شهروندان و یا در سختی افتادن آنان برای دولتهای مدرن و مسئولیت پذیر زیبنده نیست. من بارها در جلسات کارشناسی وزارت امور خارجه گفتهام دیدن صفهای طویل ایرانیها از هر قشر در پشت درهای سفارتخانههای خارجی فارغ از انگیزه مسافرتی انان که جزء حقوق شخصی آنان باید تلقی شود، وهن و زیر سئوال بردن کارکرد موثر دولت و نهادهای مرتبط با این امر است. در اینگونه جلسات پیشنهاد میدادم وزارت امور خارجه از ارائه هر گونه خدمتی به اینگونه سفارتخانهها که مورد رجوع مردم ایران هستند نباید دریغ کند تا مردم حس کنند که دولت ایران رعایت شان و منزلت مردم ایران را از مهمترین وظایف خود میداند. البته مسئله روابط سیاسی و کنسولی ایران و انگلیس فارغ از این فضا و تبیین است و حتی در روابط کنسولی جنبه سیاسی و امنیتی آن بر ماهیت انسانی چنین روابطی میچربد.
شرایط جهانی و منطقهای ایجاب مینماید که از تاریخ درس بگیریم و از تجربیات آن استفاده کنیم اما اسیر تحولات تاریخی نشویم تا بتوانیم خود را به گردونه روبه رشد روند تحولات منطقهای بیندازیم. تاریخچه روابط ایران و انگلیس بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نشان از یک حرکت سینوسی از صعود و نزولهای فراوانی است که از یکطرف به دخالتهای بیمورد انگلیس در سیاست خارجی ایران و از طرف دیگر حساسیت بیش از حد افکار عمومی ایران نسبت به آن کشور مربوط میشود. در آخرین دور از این فراز و فرود که زیر ساختهای ایجاد روابط متقارن و متوازن را نیز از بین برد اگر انگلیس بر اساس کبر و غرور سیاسی و خود برتر بینی و یا اتخاذ سیاست ناصحیح دولت ائتلافی خامی کرد و به قاعده دموکراسی و تمکین به نظرات نمایندگان مجلس یک کشور مستقل تمکین نکرد که سطح رابطه دو کشور را کاهش داده و به سطح کاردار بیاورد، ما هم نپختگی کردیم خر ملا نصرالدین را که منتظر چُش بود از حرکت باز داشتیم! این تصمیم نمایندگان مجلس فارغ از هر انگیزهای که داشتند و بدون ورود در ارزشیابی و قضاوت در باره آن، هضمش برای کشوری با ویژگیهای انگلستان بسیار مشکل مینمود. علیرغم اعلام موضوع نماینده دولت دهم در صحن علنی مجلس در مخالفت با این طرح و تاکید آن در مذاکرات خصوصی اما مسئولان وزارت خارجه این کشور اعلام کردند که در صورت تصویب این طرح کل رابطه شان را یکجانبه قطع و یا کاهش خواهند داد که منجر به عکسالعمل دانشجویان و تعرض به سفارت انگلستان شد. لذا دولت ائتلافی انگلیس در برخورد با مصوبه مجلس ایران با نخوتی ناشی از روحیه و روانشناسی خاص انگلیسی ابتدا تمامی کارمندان خود را عکس العملی و توطئه گرانه از ایران خارج کرد و سپس کلیه کارمندان ایران در لندن را هم اخراج و عنصر نا مطلوب اعلام کرد. و در قدم بعدی موجی از مشکلات را برای ایرانیانی که در این کشور زندگی میکنند یا ایرانیانی که به هر دلیل قصد سفر به این کشور را داشتند ایجاد نمود. یعنی به نظر میرسد با این قبیل مداخلات خود انگلیسیها زمینه میل روابط به سمت خشونت را فراهم و بیشتر یک بازی سیاسی- تبلیغی علیه ایران را شروع کردند. و یا به طور مثال در رابطه با مسائل هستهای، انگلیس مواضعش در ضدیت با ایران و به هم زدن جو تفاهم ایران و غرب بیشتر از آمریکا بود به گونهای که تا مقطعی حضور انگلیس در این مذاکرات تخریبی و آمریکا تعاملش بیشتر از انگلیس بود.
البته شرایط کنونی هم برای ایران متفاوت است و هم برای انگلیس لذا آنچه نوشته شد فقط برای آماده نمودن بستر فکری برای طراحی سیاستی متوازن برای استفاده هر طرف از نقاط مثبت طرف دیگر و فهم مزیتهای نسبی دو کشور و انداختن آن در کانال افزایش بهره وری تعامل بجای افزودن تنش در روابط است. عکسهای همراه با لبخند برای تسهیل ارتباطات ممکن است مفید باشد اما طراحی سیاست عملیاتی بین دو کشور نیاز به جمع آوری، دسته بندی و سهولت در دسترسی اطلاعات، برنامهریزی، تهیه راهبرد و فعال کردن بخش خصوصی دارد تا بتوان امیدوار بود که از مزیتهای انگلیس در سیاست خارجیاش استفاده نمودهایم. این امر وظیفه وزارت امور خارجه برای سازماندهی و نظارت بر بخشهای ذیربط در داخل کشور را بسیار سنگین میکند .
آشتی و مهر کشورها!
وبلاگ > تاجیک، نصرت اله – در رقابت و توازن منطقه ائی بین ایران و رقبای منطقه ائی اش نظیر عربستان و ترکیه دو کشور فرا منطقه ائی آمریکا و روسیه نقش مهمی در دستگاه مختصات منافع – نقشها ایفا می کنند و سایر کشورها در درجات بعدی قرار دارند و هر تحلیلگری به مقتضای تجربه و دانش خود نوع ویژه و متفاوتی از این دستگاه مختصات را ترسیم و برای ارائه پاسخ به مشکلات راه حل خاصی ارائه میدهد. و صد افسوس که در دانشگاه ها و مراکز مطالعاتی ما از این قبیل کارها کم میشود! شاید هم میشود و من بی اطلاعم.
علی ایحال آمریکا در سمت راست محور افقی که طیف منافع روی آن پیاده شده است نه تنها صد در صد از سیاستهای دو کشور فوق در منطقه و از جمله در سوریه برای جابجائی قدرت در این کشور حمایت نمی کند، بلکه بعضا” مخالف چنین سیاستهائی است و اصولا” اجرای این سیاستها برایش اولویت ندارد ولی به دلایلی حاضر هم نیست در جهت عکس این سیاستها عمل کند و در تقابل با آنها قرار گیرد. همچنان که روسیه در سمت چپ طیف این محور بر اساس مصالح و منافع منطقه ائی و جهانی خویش مقابل سیاستهای این دو کشور مخصوصا” در سوریه تا کنون ایستاده است و احتمالا” تا تحقق شرایطی خاص که بیشتر دال بر توازن قوای جدید با غرب است ادامه خواهد داد.
محور عمودی نیز نشاندهنده طیفی از نقشهای کشورهای گوناگون و دارای منافع و نفوذ در منطقه است که می توان از تعدادی از کشورهای اروپائی و آسیائی مانند انگلیس، فرانسه و چین نام برد. هنر سیاست خارجی ایران ترسیم واقعی و نه شعاری توانمندیهای راهبردی و ابزاری اعم از نرم و سخت برای تعریف جایگاه خود در این محور مختصات و حفظ سطوحی از موازنه قدرت با کشورهای صاحب نقش و منافع در این محور مختصات است. و این امر نمی تواند بی رابطه با جهتگیریهای جدید و تحولات سیاست خارجی ایران باشد و باید توازن منطقه ائی جدید به خوبی در داخل و خارج فرموله و تبیین شود.
از سوی دیگر در سیاست خارجی و روابط بین الملل این امر پذیرفته شده ائی است که کشورها، حکومتها و دولتها در تحولات منطقه ائی و جهانی سیاستهای خود را بر اساس دو راهبرد کلی طراحی کنند: ۱- به حداکثر رساندن منافع ملی و ۲- تبدیل تهدیدها به فرصتها و استفاده حداکثری از آنها. بنابراین در محیط بغایت ملتهب و متغیر خاورمیانه باید از چند خطای عملیاتی و راهبردی پرهیز کرد و در عوض قبول داشت که آشتی و مهر کشورها در سیاست بین الملل مفهوم ندارد و فرقی نمی کند این کشورها امریکا باشد یا روسیه و یا هر کشور دیگر بلکه ملاک، استفاده حداکثری از فرصتها برای کسب منافع ملی است. سرمایه گذاری ما در تحولات خاورمیانه و مخصوصا” در سوریه به منظور حداکثر سازی قدرت توازن منطقه ائی، جلوگیری از زیاده خواهی کشورهای رقیب و تقویت قدرت مقابله با سیاستهای تخریبی آنها علیه امنیت ملی ایران و کشورهای دوست است و باید همراه روشها و اعمال سیاستهائی باشد که با دید راهبردی اصل هدف یعنی دستیابی به بالاترین حد از اثر بخشی در ایجاد قدرت منطقه ائی ایران خدشه دار نشود. به عبارت دیگر باید با استفاده از دیدگاه راهبردی در طراحی سیاسی که به بازیگران کمک میکند که مواظب باشند که بازی برده را نبازند! منافع و مصالح ملی مان را به حداکثر برسانیم.
همه چیز زیر سر انگلیس؟!
وبلاگ > تاجیک، نصرت اله – باور بفرمائید دیگر انگلیس آنچنان سر بزرگی ندارد که همه چیز زیر آن باشد. شک دارید؟ لطفا” با نویسنده همراه شوید. بیشک انگلیس به دلیل سیستمی که پایه گذاری کرده و یک دموکراسی قدیمی، نظام مصالحه سیاسی و اجتماعی، تسامح فرهنگی حتی بیش از سایر کشورهای اروپائی همراه با قوه قضائیه مستقل را در درون خود جا داده یکی از موثر ترین کشورهای کنونی در صحنه بین الملل. طبیعی است تنظیم سیاست خارجی متوازن و کارآ با چنین کشوری از بدیهی ترین وظایف وزارت امور خارجه کشور است. از دولتی نظیر انگلیس بدلیل دید راهبردی به مقولات سیاست خارجی و روابط بین الملل و منفعت گرائی در تعاملات خارجی نیز، انتظاری جز این نبود که رویکرد جدید ایران برای اعتماد سازی و تفاهم با جامعه بین المللی را به سرعت و با حفظ اصول و پرستیژ انگلیسی که همواره با غرور خاص اروپائی همراه است خوش آمد بگوید و اگر تاخیری در سفر به ایران بعد از رقبای آلمانی، فرانسوی و ایتالیائی خود دارد نیز ناشی از همین اصول است. رویکردی که هدفش علاوه بر از بین بردن زمینه های بی اعتمادی و سوء ظن بیمورد، پذیرش بعضی محدودیتهای موقتی برای نه تنها رفع تحریمهای ظالمانه بلکه احقاق حق نادیده انگاشته شدنش در تحولات منطقهای و بینالمللی است.
خلاصه حرف من در زمینه توافق ایران و غرب در چند مقاله یک ماه گذشته این است که ما در قبال امتیازاتی که دادهایم حتی اگر روغن ریخته را نذر امامزاده کرده باشیم، حیف است که هدفمان را فقط رفع تحریمها قرار دهیم. پشت سر گذاشتن دوران تحریمی برای ایجاد یک زندگی بهتر برای مردم ضروری است اما باید جزیی از یک هدف بزرگتر باشد. من آن را رساندن ایران به جایگاه منطقه و جهانیاش و پذیرش مسوولانه نقش سازنده تمدن و موقعیت ژئوپولتیکی ایران میدانم که اگر در آن مسیر حرکت کنیم حتما نه تنها رفع تحریمها محقق خواهد شد بلکه میتواند میزان خطاپذیری سیاست سایر کشورها در منطقه را نیز کاهش داده و از اتلاف سرمایه و انرژی جهانی نیز جلوگیری کند.
در صحنه کنونی تعاملات بینالمللی و روند شدت یافتن کاهش تدریجی منابع طبیعی این یک امر بدیهی است که کشورها بهدنبال منافع خود باشند و انگلیس هم در سیاست خارجی کشوری منفعتگرا است. برای رشد و توسعه کشورها و فراهم کردن یک زندگی بهتر همراه با رفاه برای مردم هر سرزمین، نیاز به تلاش بیشتر نهتنها توسط دولتها بلکه سازمانهای عمومی و مردمنهاد برای تامین منابع مورد نیاز یک وظیفه ضروری و اولیه است و ایران و انگلیس در دو صحنه سیاست خاورمیانهای و همکاری در زمینه ورود ایران به بازارهای جهانی میتوانند همکاری سازنده و مفیدی داشته باشند.
اما دید سنتی به نقش و نفوذ انگلیس در ایران، برای سالیان دراز ناشی از مداخلات بیحد و مرز در شؤونات کشور بود. ولی دیگر نباید خود را اسیر موهوماتی کرد که در دنیای کنونی مجالی برای ابراز ندارد بلکه تداوم چنین تفکراتی وهن سیاست و حکومت و نقش زنده و پویای مردم، نهادها و سازمانهای مستقر در ایران است. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت! آن مداخلات ناشی از عدم وجود نظریه و سیستم حکومتی، نبود نظامی مقتدر و کارآ و بر عکس وجود حکومتی متکی بر شخص و افراد خاص، وابستگی و ضعف و خودفروختگی بعضی از دستاندرکاران بود. اما هماکنون که سیستمی پویا و زنده که با همه اشکالات و مشکلاتش بهدنبال رفع نقایصش است و جامعهای جوان، سر زنده و امیدوار دنبال مطالبات داخلی و خارجی خود هستند و سهم خویش از اقتصاد جهانی و منزلت اجتماعی طلب میکنند، در چنین شرایطی دیگر نباید اسیر نظریههای تئوری توطئه و توهمی ماند و لذا باید برای طی دوران گذار و ورود به صحنه جدیدی از تعاملات بینالمللی به واقعیات وجودی این کشور توجه کرد. پیام مقاله واضح است و امیدوارم خوانندگان عزیزی که با نویسنده همراه شدند، موافق باشند که انگلیس برای سیاست خارجی کشور مجموعهای از فرصتها و تهدیدات است اما توانمندیهای کنونی ما که ناشی از برتری نقاط قوت بر ضعف ما در صحنه تعاملات بینالمللی است، میتواند به افزایش فرصتها بر تهدیدات بینجامد و دو کشور به شراکت قابل اعتمادی با یکدیگر بیندیشند که منافع مردم هر دو کشور را تامین و از مصرف شدن منابع در اقدامات غیرضروری جلوگیری کند.
ایران و انگلیس: رویکرد مزیتهای نسبی
وبلاگ > تاجیک، نصرت اله – فراز و فرودهای زیاد بین دو کشور ایران و انگلیس نه تنها ضربه اساسی به ساختار روابط نا متقارن دو کشور زده که متقارن کردن آن سالها وقت لازم دارد، بلکه فرصت ایجاد زمینه های سازنده برای کاهش تنشها و فراهم کردن بستر گفتگوی موثر برای مصالحه و تقسیم کار را نیز از مسئولین و دست اندرکاران سیاست خارجی گرفته است. این وضعیت مسئولیت آنان برای پایه گذاری روابطی متوازن، سازنده، موثر و بدور از شعارهای معمول در دیپلماسی را دو چندان کرده است. دو کشور هر یک دارای مزیتهای نسبی هستند که می توانند نقاط مشترک را برای کار با یکدیگر پیدا کنند.
مزیت نسبی انگلیس ۱- علاقه اش به حضور در خاورمیانه با کمترین هزینه و ۲- داشتن علم و هنر در نفوذ و حضور و یا ایجاد جای پا در بازارهای اقتصاد جهانی است. مزیت نسبی ایران نه تنها علاقه بلکه اراده برای استفاده از توانمندیهایش در صحنه سیاست خارجی اش و مخصوصا توانمندیهایش برای مدیریت تحولات خاورمیانه است. راهی که میتواند پای اقتصاد ایران را به بازارهای جهانی باز و سطح اشتغال تحصیلکردگان را نیز بالا ببرد. هم اکنون بعد از رویکرد جدید ایران برای تعاملات بین المللی و امضای توافق ایران و غرب باید بدنبال مدیریت برنامه سیاست خارجی در کشور بود.
انگلیس هم اکنون با یکی از چالش برانگیزترین دورههای خود در سیاست خارجی مواجه است. هسته این چالش هم در خاورمیانه است و در مقابل هم منابع اقتصادی این کشور و هم سیاستهای طراحی شده برای مواجهه با چالشهای موجود محدود و ناکارآمد هستند. در شرایط نه چندان مطلوب اقتصادی انگلیس و فقر منابع، حزب حاکم، سیاستمداران انگلیسی و مسئولان دولتی نیازمند زمان قابل توجّهی خواهند بود تا در جهت حفظ امنیت و آینده کشور، با مسائل عمده ائی در سیاست خارجی دست و پنجه نرم کنند که ایران می تواند شریک و یا حداقل کمک قابل اعتمادی برای این کشور باشد تا منابع محدود و مالیات مردم انگلیس مجددا” و همچون گذشته صرف سیاستهای آزمون و خطای دولتهای قبلی انگلیس نشود. در عوض در پرتو این همکاری جدید مردم منطقه زود تر به امنیت، ثبات، آرامش و توسعه و رفاه اقتصادی برسند نه آنگونه که هم اکنون سیاستهای غلط غرب در خاورمیانه باعث بهم ریختن صحنه سیاسی اجتماعی در مصر، لیبی، عراق، بحرین، یمن و… شده است.
از سوی دیگر انگلیس در ایران منافع زیادی دارد که نمی خواهد در رقابت با رقیبان اروپائی و حتی شریک آمریکائی از آنها عقب بماند. این نه تنها تهدیدی برای سیاست خارجی ما نیست بلکه فرصتی است که می توان در تنظیم روابط نوین از آن بهره برداری کرد. در اینکه انگلیس داری سابقه، علم و هنر نفوذ در بازارهای جهانی است نباید شک نمود بلکه باید در تعاملی سازنده از آن استفاده کرد. اما از سوی دیگر انگلیس اگر بتواند بدش نمی آید که همچنان نه تنها کانال ارتباطی غرب با ایران باشد بلکه سرپل ارتباطی و حداقل در زمینه اقتصادی بین ایران و جهان باشد. بر عکس، این گزاره در صورت صحت یک تهدید برای بروز توانمندیهای اقتصادی ایران است. لذا جا دارد راه و کاری از سوی مسئولین سیاست خارجی و اقتصادی کشور طراحی شود که ضمن همکاری و استفاده از تجربیات این کشور برای نفوذ در بازارهای جهانی استفاده از مزیتهای نسبی ایران از طرق گوناگون متحقق شود و نه صرفا” از طریق لندن! تعدد شرکای خارجی این فرصت را به کشور میدهد که نقاط مختلفی از اشتراکات مزیتهای نسبی با کشورهای گوناگون پیدا کرد و ظرفیتهای صادراتی کشور را توسعه و بازارهای جدیدی را برای محصولات صادراتی کشور کشف و تسخیر کرد و تولید در مملکت را از این حالت نزار خارج نمود.
اسلام در بطن خود واجد خشونت نیست
وبلاگ > تاجیک، نصرت اله – داعش خود را نماینده اسلام خلافت میداند. داعش نسخه جدیدی از القاعده است که فقط به تغییرات ژئوپلیتیکی بسنده نکرده و در صدد تغییرات معادلات سیاست و حکومت در منطقه و بنیانگذاری خلافت اسلامی است . داعش ساخته و پرداخته چه تفکرى مى باشد پدیدآورندگان این تفکر چه کسانى هستند؟
داعش یک پدیده اجتماعی و سیاسی است و مصنوع نیست. اینگونه سئوال نگاه ابزاری به تحولات سیاسی در متن جامعه است. تفکر و ایدئولوژی پشت سر این جریان سیاسی و اجتماعی وجود دارد، اما نه به آن مفهومی که تلقی تئوری توطئه از آن بشود و نفر و نفرات و یا سیستمی را معرفی کرد که خالق و پدید آورنده داعش باشد. داعش محصول تلاقی چند روند اجتماعی در بطن تحولات دنیای عربی و تا حدی جهان اسلام است. این مولفه ها ۱- خشم فرو خورده بعضی از نظریه پردازان اهل سنت در مقابل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و رشد و نمو این انقلاب در جهان و الهام گیری توده اهل سنت از پدیده های مرتبط با آن ، ۲- رواج و تقویت طائفه گری در سیاست خارجی. بعضی شواهد، قرائن و اسناد نشان میدهند که متاسفانه غرب هم از سالها پیش در منطقه بدنبال تشدید طائفه گری و فعال کردن گسلهای طائفی بوده و ایران هم به این امر بهای لازم را در سیاست خارجی خود نداده است و ۳- نارضایتی مردم اهل سنت در سوریه و عراق از دولتهای خود، توجه نکردن به مصالح اجتماعی و سیاسی و عدم اعطای نقش به اقلیتهای دینی، مذهبی و نژادی و طائفی از سوی دولتهای حاکم و مستقر و ۴- لجستیک و پشتیبانی ترکیه، قطر، سعودی، انگلیس، فرانسه و آمریکا برای بهره برداری از طراحی اقدامات تکفیری در تحولات خاورمیانه از سوی غرب که حاصل اقدامات و تحرکات داعش و جابجائی دوست و دشمن است. همکاری رزمندگان نقشبندی و نقش عملیاتی افسران بعثی اعم از بعث عراق و سوریه توانست صحنه عملیاتی را به نفع این گروه بهم بزند ولی این امر دال بر پدید آورنده بودن این عوامل نیست.
٢- مقصد نهایى داعش کجاست؟
متاسفانه قرائت از واقعیتهای صحنه عملیاتی، تحولات، تغییرات و اتفاقات و حوادث عراق، سوریه و منطقه در زمینه کارکرد و اهداف داعش در منطقه روان، شفاف و محکم نیست. سرزمین وسیعی در سوریه و عراق در اختیار این گروه است و آینده روشنی از تحرکاتش در منطقه وجود ندارد، اما خطر تجزیه عراق و سوریه همچنان در پرتو تحرکات این گروه منتفی نیست.
آیا هدف داعش اسلام زدایى و اسلام هراسى است؟
خیر! داعش خود را نماینده اسلام خلافت میداند. داعش نسخه جدیدی از القاعده است که فقط به تغییرات ژئوپلیتیکی بسنده نکرده و در صدد تغییرات معادلات سیاست و حکومت در منطقه و بنیانگذاری خلافت اسلامی است. داعش فقط زمین نمی خواهد بلکه زمین را برای پایه گذاری حکومتی می خواهد که با چهار چوبه حقوقی خلافت با آن تعریفی که روشنفکران دنیای اهل سنت از آن داشته و سالیان دراز در آرزوی آن میزیسته اند، اعمال قدرت نماید.
تفکر خشونت طلبى با رنگ دینى از کجا نشأت مى گیرد؟
اسلام در بطن خود واجد خشونت نیست. نه اهل سنت و نه تشیع از جهت مبانی فکری خود مروج خشونت نیستند، اعمال خشونت توسط داعش یک راهبرد برای ایجاد رعب است زیرا داعش دارای راهبرد و سیاست ویژه عملیاتی مخصوص به خود است. این گروه هم اکنون به یک ارتش خصوصی تمام عیار در جهان تبدیل شده، و در جهان مدرن همان نقشی را بازی می کند که سربازان مزدور در دوران رنسانس اروپا بازی میکردند. یعنی سربازان و افسران نظامی رسمی بیکار شده، که در جستجوی هویتی افتخار آمیز هنر جنگ آزمائی خود را در اختیار دولت قرار می دادند و به شکل پول نقد و یا واگذاری زمین پاداش می گرفتند. اما جنگجویان داعشی به ایدئولوژی مذهبی و راهبرد اعمال خشونت برای ایجاد رعب و پیشبرد اهداف نیز مسلح بوده و کارکردی خشن تر و فراتر از مزدوران گذشته دارند که با اتصال به منابع مالی عربستان سعودی و قطر و کمکهای جمع آوری شده در کشورهای عربی، فروش نفت مناطق تحت تصرف و ۴۲۹ میلیون دلار پول نقدی که از بانک موصل به سرقت رفت هم اکنون ثروتمندترین گروه مبارز و شورشی هستند که تبدیل به ارتش خصوصی شده اند.
چرا اکثریت اعضاى داعش از میان نومسلمانان اروپایى هستند؟
من فکر نمی کنم اکثریت باشند. به نظر میرسد بیشتر نیروهای داعش محلی باشند. اما نیروهای مسلمان اروپائی، و یا از بالکان و آسیای میانه نیز در میان آنان هستند. طیف دموگرافیک داعش، نحوه رهبری آنان، نحوه سازماندهی، مدیریت صحنه و راهبرد جنگی داعش خود نیازمند توجه و بررسی و تحقیق بیشتری است. حضور و وجود هر یک از گروههای فوق دلایل خاص خود را دارد که با یکدیگر متفاوت هستند. دسته ای جنگ دیده و آموزش دیده در بالکان هستند ولی مسلمانان اروپائی بیشتر بدلیل تحقیر مسلمانان در این جوامع ، پا در این راه گذاشته اند.
با داعش چگونه باید برخورد کرد؟
اگر چه در تحولات میدانی، رویاروئی فرسایشی بوده و ثبات سرزمینی ندارد و توازن دائما” بهم می خورد ولی این تحرکات داعش دارای تاثیرات فراوان ژئوپلیتیکی است که راه را برای سایر گروههای مخالف در تمامی کشورهای منطقه باز میکند که نتیجه آن تبدیل تحرکات سیاسی به اقدامات نظامی و روی آوردن حتی گروههای سیاسی به خشونت است که خود عواقب بدی برای مردم و کشورها دارد. اما در این تحرکات احتمالا” راهبرد داعش اینست که با تصرف هر چه بیشتر زمین قدرت چانه زنی خود را افزایش دهد تا در صورت زیاد شدن فشار برای واگذاری سرزمینهای ساقط شده تصمیمات متخذه دائر بر اینده باشد نه به گذشته. لذا برای برخورد با پدیده داعش باید برنامه ائی مدون، همه جانبه و مجزا با راهبردی طراحی شده و جدید داشت و به این مقوله بصورت راهبردی و دراز مدت نگاه کرد. در طراحی چنین راهبردی باید به سئوالات زیر پاسخ گفت:
۱- آیا زمینه، وقوع و اثرات منطقه ائی و جهانی این تحولات ارزیابی، بررسی و پیش بینی شده بود؟ اگر نه چرا؟ و اگر بله چه اقداماتی صورت گرفته بود؟
۲- آیا نهاد یا سازمانهای درگیر در این مسئله از جهت میدانی و مدیریت مسئله و همچنین تاثیرات آن دارای نگرشی راهبردی، واحد، منسجم و همه جانبه بوده اند؟ اگر نه چه اقدامی برای وحدت نظر و یا وحدت رویه صورت گرفته است؟
۳- آیا تدوین چنین راهبردی میتواند پاسخگو و یا جبران کننده زیانهای ناشی از حاکمیت داعش باشد؟
۴- آیا راهبرد باید به دنبال دخالت فعال باشد ؟ و یا مدیریت تحولات صحنه و کم کردن تاثیرات آن از طریق دخیل کردن سایر عناصر و پارامترهای سیاسی و عملیاتی و یا ایجاد فشارهای جنبی بر کشورهای درگیر و قطع کردن روند پشتیبانی مادی و معنوی داعش؟
تصویر آمریکا از مصر نظامیان
وبلاگ > تاجیک، نصرت اله – مصر دیگر نقش محوری دهههای گذشته را در جهان عرب برای آمریکا ندارد. بااینحال آمریکا همچنان به نقش تسهیلکننده این کشور در دنیای اسلام، جهان عرب، توازن قوا و مقابله با ایران میاندیشد. بیدلیل نبود در سال ٢٠٠٩ اوباما رئیسجمهور جدید آمریکا اولین سفر خارجی خود به منطقه را به مصر اختصاص داد و در دانشگاه قاهره سخنرانی کرد. وی در سخنان خود گفت: «من به قاهره آمدم تا آغازی دوباره را در روابط اسلام و آمریکا شاهد باشم و روابطی توأم با اعتماد بین آمریکا و جهان اسلام برقرار کنم» و اضافه کرد «ما در قرن حاضر سرنوشتی مشترک در جهان داریم. وظیفه اول من بهعنوان رئیسجمهوری حمایت از مردم آمریکاست و مبارزه با کسانی که بیرحمانه به امنیت آمریکا ضربه میزنند».
نگاهی به سابقه حضور آمریکا در مصر در نیمقرن اخیر حاکی از آن است که جمال عبدالناصر از گروه افسران آزاد ارتش مصر بعد از کودتا علیه ملک فاروق و پس از آنکه کشورهای غربی از پذیرش شرایط موردنظرش خودداری کردند، برای تجهیز مجدد مصر اقدام به خرید تسلیحات شرقی کرد و مصر را از زیر سلطه غرب خارج کرد. اما جانشین او انور سادات، که گرایشات غربی داشت، مستشاران روسی را از مصر اخراج کرد و تلاشهای ناموفقی برای آزادسازی اقتصاد و سرمایهگذاری خارجی انجام داد. اما بهدنبال دیدارش با مسئولان رژیم اسرائیل در اکتبر ۱۹۷۷ که آغاز دستیابی به توافقی در سال ۱۹۷۹ میلادی شد، مصر به یکی از کشورهای اصلی ذینفع در کمکهای آمریکا تبدیل شد. در سال ۱۹۹۱ مصر به ائتلافی ضدعراقی برای خارجکردن نیروهای عراقی از کویت پیوست و در مقابل از وامهای چندجانبه و بخشودگی برخی بدهیها برخوردار شد اما همچنان فشار بدهیهای خارجی و تورم بر گرده مردم سنگینی میکرد؛ بهگونهای که با افزایش اعتراضات مردم علیه حکومت حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱ یعنی دو سال بعد از سفر اوباما به این کشور، آمریکا بین حمایت از متحد دیرینهاش و معترضانی که خواستار تغییراتی دموکراتیک بودند، قرار گرفت ولی نتوانست کمک مؤثری به روند توسعه سیاسی در این کشور کند بنابراین در دوران حکومت اخوانالمسلمین منفعل و بیبرنامه بود. اگرچه شواهدی از دخالت آمریکا در حمایت از کودتاچیان نظامی مصر به رسانهها راه یافت اما در اکتبر ۲۰۱۳ دولت اوباما زیر فشار افکار عمومی، ناگزیر، بخش بزرگی از کمک نظامی یکمیلیاردو سه میلیون دلاری به مصر را پس از سرنگونی دولت محمد مرسی به حال تعلیق در آورد. اما تحویل هواپیماهای قبل از سفر جان کری وزیر خارجه آمریکا در اوایل ماه جاری میلادی به مصر آغازی بود بر عقبنشینی و عدم جدیت مخالفت آمریکا با دولت نظامی مصر. حتی تأکید کری بر اهمیت «برقراری اعتماد بین مقامات و مردم در مصر و یافتن راهی برای بیان صلحآمیز مخالفتهای مخالفان از طرق سیاسی» نیز دردی دوا نکرد؛ زیرا هم منتقدان معتقدند که آمریکا درباره مسئله رعایت حقوق بشر در مصر به قدر کافی جدی نبوده و هم مردم مصر از سیاستهای آمریکا در منطقه و در این کشور راضی به نظر نمیرسند.
واقعیت امر این است که در یک تصویر بزرگ از راهبرد اصلی آمریکا در خاورمیانه، این منطقه دیگر همچون گذشته برای آمریکا از اولویت برخوردار نیست. بهطور طبیعی حتی اگر برای آمریکا اولویت اصلی، حفظ امنیت و ثبات منطقه و رژیم صهیونیستی باشد، این به معنای آمادگی آمریکا برای رودررویی با مقامات نظامی مصری برای نادیدهگرفتن دموکراسی و حقوق بشر نیست. بنابراین بدون پیشرفت واقعی در زمینه برقراری دموکراسی در مصر که منجر به نقض قوانین آزادی بیان و حقوق اولیه مردم مصر برای برخورداری از آزادیهای اساسی شده است، دولت اوباما حاضر شده کمکهای نظامی خود را به این کشور از سر گیرد.
به همین دلیل است که ناظران سیاسی و تحلیلگران منطقه معتقدند آمریکا همچنان به اشتباهات خود در منطقه و این کشور ادامه داده و بدون وجود شواهد و قرائن متقن و قطعی از قصد و اراده نظامیان مصری برای برگرداندن حکومت به غیرنظامیان در این کشور، بسیاری از محدودیتهایی را که دو سال پیش هنگام کودتای نظامیان برقرار کرده بود، بیدلیل لغو کرده است. نیروهای سیاسی مخالف دولت نظامی مصر نیز معتقدند از سرگیری کمکهای آمریکا به مصر بهمنزله پاداش به این کشور برای اتخاذ هرگونه سیاستی علیه گروههای اسلامگرا بوده و اینگونه اقدامات، سیاست و نگرش آمریکا به تحولات این کشور را غیرشفاف و پیچیدهتر میکند و فرصت کمک به پروژه دموکراسیخواهی را از بین میبرد.
پسرفت مصر
وبلاگ > تاجیک، نصرت اله – مردم مصر مستحق چنین وضعیت اسفباری نیستند که در دوران حاضر شاهد و ناظر و گرفتار آن هستند. وقتی من میگویم امریکا محتاج کمک و همکاری ایران برای تحقق آمال مردم منطقه و سر و سامان دادن به اوضاع خاورمیانه است اشاره به همین آشفتگی اوضاع دارم که منشأ آن دنبال کردن سیاستهای غلط غرب در منطقه است. اگر این همکاری صورت گیرد و امریکاییها در رفتار، کلام و اهداف صداقت به خرج بدهند هم ایران به جایگاه شایسته منطقهایاش میرسد و هم مردم منطقه این مقدار زیر فشار سیاستهای غلط داخلی و خارجی نمیروند.
اوضاع کنونی مصر نهایت هنرمندی امریکاییها در مدیریت روند تحولات خاورمیانه و این کشور بخصوص است. مردم مصر نهفقط شاهد پسرفت سیاسی و نهتنها دچار عقبگرد اجتماعی و فرهنگی شده بلکه آنها بازگشت به دوران حداقل پنج دهه پیش و حکومت نظامیانی را تجربه میکنند که فهم تحولا%A