فراز و فرود جنبش دانشجویی
نگاهی تطبیقی به روند جنبش دانشجوئی و مقایسه کارکرد، تأثیر و تاریخچه این جنبش در ایران و سایر کشور و ازجمله اروپا که در دهه پنجاه و شصت میلادی بعد از جنگ دوم جهانی، مهد حرکت‌های اجتماعی بود ممکن است دریچه مناسبی برای بررسی محققان دانشگاهی و مراکز مطالعاتی باشد. در اروپا جنبش دانشجوئی با توجه به کارکرد احزاب و آزادی‌های اجتماعی به‌گونه‌ای که در کشورهای درحال‌توسعه به‌طور عام و ایران به‌طور خاص مطرح است، تفاوت دارد. در اروپا هم این جنبش فرازوفرود داشته و در پاره‌ای از حالات احزاب سیاسی را از خمودی خارج و به پشت سر خود کشانده تا از روند تحولات عقب نمانند! اما در ایران جنبش دانشجوئی در غیاب آزادی سیاسی- اجتماعی و فعالیت احزاب مستقل همواره چه در گذشته و چه در بعد از انقلاب نقش بسزایی در تحرک اجتماعی و بسیج افکار عمومی، از بین بردن مشروعیت رژیم شاه و ورود به صحنه اجتماع عمل می‌کرد و تقریباً تنها تشکل سازمان‌یافته مبارزات مدنی و سیاسی بود. البته اگرچه با مشکلات ساختاری مخصوص به خودش روبرو بود، اما هم آرمان‌گرا و تحول‌خواه بود که دو عنصر به حرکت در آوردن نیروهای تأثیرگذار اجتماعی است و بعد از شکل‌گیری مبارزه و یا تبلیغ مسلحانه به‌منظور از بین بردن پایه‌های مشروعیت رژیم شاه سکوی پرواز عناصر جنبش در این سازمان‌ها بود.نگاهی به سابقه جنبش دانشجوئی حاکی از آنست که کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ با پشتیبانی آمریکا و انگلیس با ابزار و روش‌های پلیسی ترس را بر روح و روان جامعه حاکم نموده و چنان بر فضای سیاسی کشور سنگینی می‌کرد که گوئی دانشجویان در کنار همه نیروهای سیاسی در شهر مرده‌ها زندگی می‌کنند و دانشگاه رمقی برایش نمانده بود که تا سال‌ها به برگزاری بزرگداشت شهدای خود بپردازد. شهادت آذر شریعت‌رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگ‌نیا سه تن از دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در آستانه سفر ریچارد نیکسون، معاون رئیس‌جمهور آمریکا با هر مرام و مسلکی و با هر عنوان، دلیل و انگیزه‌ای که بوده باشد، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران و مخصوصاً جنبش دانشجوئی و تأثیر آن بر سیر روند مبارزات مردم ایران با رژیم شاه شد و این واقعه باعث گردید نبض مبارزات در قشر روشنفکر و نخبه جامعه هم بطپد و این روند بعد از سال ۴۲ و تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت.بعد از پیروزی انقلاب این نقش تغییر کرد و جنبش دانشجوئی همچون جامعه ایرانی و نهادهایش تغییرات همراه با فرازوفرود داشت و تابعی شد از تحولات اجتماعی و تغییرات سیاست و حکومت در ایران. به‌طور مثال سنگین شدن نسبی هزینه مادی و معنوی فعالیت‌های سیاسی اجتماعی در این دوران و فاصله روزافزون و نسبی حکومت با بخشی از خواست‌ها و تحولات سیاسی اجتماعی و رخ نمودن پاره‌ای از گسل‌ها و همچنین سمت‌وسوی امنیتی یافتن چنین فعالیت‌هایی نه‌تنها باعث بی‌انگیزگی و سر در گریبان کردن جوانان در امور روزمره و شخصی در سطح جامعه شده بود بلکه منفعل شدن آن دسته از جوانان که بین خود و سیاست و حکومت فاصله زیادی احساس می‌کردند و به‌عنوان دانشجو در دانشگاه‌ها حضور دارند، شده بود. درحالی‌که در غیاب احزاب قوی و تأثیرگذار در کشور یکی از مراکزی که در تربیت دانشجویان در مشارکت‌پذیری سیاسی اجتماعی و بسیج آن‌ها در تحقق اهداف توسعه‌ای کشور می‌تواند نقش داشته باشد، محیط دانشگاه‌ است که بتواند آنان را به بهترین وجه با عمل اجتماعی آشنا و آنان را برای ورود به مراحل بعدی زندگی سیاسی اجتماعی و حتی خصوصی خویش آماده و مسئولیت‌پذیر گرداند تا آنان که موتور حرکت توسعه کشور هستند از طریق ایجاد هدف مشترک سیاسی اجتماعی توسط سازمان‌دهی و تشکیلات، پذیرش ایدئولوژی انقلابی جهت اعتلای کشور و برنامه عمل مشترک برای سازندگی و توسعه کشور به خدمت گیرد و نه با حذف و طرد حضور آنان در صحنه سیاسی اجتماعی به ترک کشور وادارد. منبع: روزنامه ستاره صبح مورخ ۱۷٫۹٫۹۷