روند و شاخصه های اصلی گفتمان سازی جنبش دانشجوئی

خلاصه: سنگین شدن نسبی هزینه مادی و معنوی فعالیتهای سیاسی اجتماعی و سمت و سوی امنیتی دادن به چنین فعالیتهائی نه تنها باعث بی انگیزه گی و سر در گریبان کردن جوانان در امورات روزمره و شخصی خود در سطح جامعه بلکه منفعل شدن آن دسته ائی که به عنوان دانشجو در دانشگاهها حضور دارند شده است. در حالیکه در غیاب احزاب قوی و تاثیر گذار در کشور یکی از مراکزی که می تواند در تربیت دانشجویان در مشارکت پذیری سیاسی اجتماعی و بسیج انها در تحقق اهداف توسعه ائی کشور میتواند نقش داشته باشد، محیط دانشگاه ها است. در یاداشت زیر که شش سال پیش به مناسبت گرامی داشت روز شانزدهم اذر ۱۳۳۲ در روزنامه اعتماد منتشر شد، چون با حال و های این روزهای دانشگاه و گرفتاریهائی که دانشجویان در محیط داشنگاه با آن دست و پنجه نرم میکنند، همنوائی دارد به آنچه بر جنبش انشجوئی رفته است اشاره و مجددا” در این فضا باز نشر میشود تا هم نسل جوان و هم سیاستگذاران سیاسی اجتماعی به مفاد آن توجه کنند. انشاالله!
متن:
سایه کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ که با پشتیبانی آمریکا و انگلیس موفق شده بود با ابزار و روشهای پلیسی ترس را بر روح و روان جامعه حاکم کند، چنان بر فضای سیاسی کشور سنگینی می‌کرد که گوئی یا همه نیروهای سیاسی مرده اند و یا آنها گوئی در شهر مرده ها زندگی میکنند و حتی دانشگاه‌ هم رمقی برایش نمانده بود تا سالها به برگزاری بزرگداشت شهدای خود بپردازد. شهادت آذر شریعت‌ رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگ ‌نیا سه تن از دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا با هر مرام و مسلکی و با هر عنوان، دلیل و انگیزه ائی که بوده باشد که خود نیاز به تحلیل جداگانه ائی دارد، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران و مخصوصا جنبش دانشجوئی و تاثیر ان بر سیر روند مبارزات مردم ایران با رژیم شاه بود و این واقعه باعث شد نبض مبارزات در قشر روشنفکر و نخبه جامعه هم بطپد و این روند بعد از سال ۴۲ و تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت.
تا قبل از این واقعه در اکثر اعتراضات و جنبش‌های اجتماعی، بازار پیشتاز و دانشگاه تابع بود ولی دانشجویان سعی ‌کردند در این جابجائی نقش نیروهای اجتماعی در مبارزات خود همواره از تجارب آنان و مخصوصا از نیروی مبارز بازار و تجربیات آنان در جریان ملی شدن صنعت نفت و نیز مبارزه با رژیم شاه استفاده کنند. این رابطه ائی دو طرفه بود و بازار هم از دانشجویان و مبارزاتشان حمایت می‌کردند و حلقه وصلشان هم علاوه بر ارتباطات مستقیم توسط دانشجویان و اساتید مبارز و مسلمان آن زمان دانشگاه نظیر مهندس بازرگان و از طریق روحانیت بطور عام و مخصوصا روحانیون مبارز همچون مرحوم طالقانی و سایرین بود. از این سال به بعد تا پیروزی انقلاب اسلامی پرچم مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری به دوش دانشجو و دانشگاه افتاد و جنبش دانشجوئی یکی از استوانه های حرکت آزادی بخش مردم ایران محسوب میشد و اقشار دیگر جامعه یعنی بازار که تا این زمان یکی از مهمترین سنگرهای مبارزاتی بود و روحانیون به پشتیبانی و تقویت آن پرداختند.
جنبش دانشجویی که در ابتدا بیشتر متاثر از نیروهای ملی بود از این سال بیشتر رنگ و بوی سیاسی گرفت و اغلب دانشجویان فعال این سالها همسو و هماهنگ با جبهه ملی، نهضت مقاومت ملی و سپس نهضت آزادی از سال ۴۱ و نیز حرکت روحانیت از سال ۴۲ به رهبری امام خمینی(ره) فعالیت میکردند. روند افزاینده نقش جنبش دانشجوئی در تحولات کشور آنچنان بود که به زودی در مبارزات سیاسی- اجتماعی خود توانست حتی از احزاب رسمی کشور هم پیش گیرد. راهبرد کلی و سیاست جنبش دانشجوئی در این سالها مبارزه با استبداد داخلی که رژیم شاه آنرا نمایندگی میکرد و حامیان خارجی اش بود که جنبه استعمارستیزی یا مخالفت با انگلیس و سپس آمریکا هم بدنبال آن مطرح میشد. لذا روند شکل گیری و بستر جنبش دانشجوئی یک حرکت ضد استبدادی – ضد استعماری بود و هیچ زمانی این جنبش از این دو مولفه حرکتی اش تا پیروزی انقلاب اسلامی عدول نکرد. جنبش دانشجوئی تحرکات و فعالیتهای ضد ملی رژیم شاه را در پرتو روند حرکت کلی استعمار تبیین و تحلیل میکرد و لذا توانست حرکت خود را بیمه کند.

ولی تجزیه تحلیل این حرکت در سالهای اخیر کمی متفاوت است و در بعضی مقاطع دیده میشود که این حرکت بعد از انقلاب اسلامی و با پشتوانه ائی که داشت ولی بدلیل خاصیت اصلی جنبش دانشجوئی و تغییر و تحول دائمی در نیروهای جنبش، این حرکت دستخوش لغزش راهبردی شده است. اگرچه بعضا ممکن است خطاب جنبش به حرکت دانشجوئی را درست نپندارند ولی همین خاصیت سیال نیروها و ثابت نبودن نیروهای تشکیل دهنده این حرکت شاید مهمترین خصیصه بالندگی حرکت دانشجوئی در کنار ویژگیهائی همچون آرمانخواهی و گفتمان سازی و نیز درخواست ایجاد تغییر و تحول در تحولات سیاسی اجتماعی از مهمترین خصائص این حرکت که بتوان به آن جنبش دانشجوئی خطاب نمود، باشد.
نیروهای سیاسی و تحلیلگران دانشجوئی سالها ۱۳۳۲- ۱۳۵۷ به این نتیجه رسیده بودند که ریشه‌های استعمار انگلیس را باید در روند شکلگیری، تداوم و بقای رژیم شاه جستجو کرد و بالعکس این استبداد داخلی است که شرایط حاکمیت استعمار خارجی یعنی انگلیس و سپس آمریکا در کشور را فراهم کرده است. با این نوع نگاه بود که مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری باید بصورت یک راهبرد دو لبه همراه هم دنبال می شد. زیرا دانشجویان در تجزیه تحلیلهای گروهی و دسته جمعی خود به خوبی فهمیده بودند که به دلیل حاکمیت استبداد داخلی و سرکوب نیروهای ملی شرایط حضور استعمار خارجی در کشور فراهم شده است. از این دیدگاه رویکرد جنبش دانشجوئی در آن سالها رویکرد ضد استبدادی- ضد استعماری توامان بود و این دو به مثابه دو روی سکه و یا لبه های یک قیچی دیده میشدند.
از طرف دیگر شدت بزرگی جو امنیتی حاکم بر جامعه و راه اندازی ماشین سرکوب توسط ساواک چنان قوی بود که تنها چیزی که یاد و خاطره ۱۶ آذر ۳۲ را در این سال‌ها زنده نگاه می‌داشت، دیوار کلاسی در دانشکده فنی بود که از گلوله‌های نظامیان زخمی شده بود، زخمهائی که بیانگر زخمهای وارده به روح و روان مردم و جامعه بود. مرحوم مهندس خلیلی رییس وقت دانشکده فنی از تعمیر جای اصابت گلوله‌ها به دیوار‌ها و سقف کلاسهای این دانشکده خودداری کرد و تا سال‌ها پس از مرمت آن باز اثر گلوله‌ها در سقف و دیوار‌ها به صورت لکه‌هایی نمایان بود.
مجموعه شرایط حاکم بر آن سالها و خفقان آن ایام، مانع از آن شده بود که در چند سال اول استقرار دولت و رژیم کودتا در ۱۶ آذر‌ها درخور شان جنبش دانشجوئی و شهدای این روز مراسمی برگزار شود و این روز همچون بقیه روزهای سال سرد و خسته بود ولی تحمل فضای سنگین این روزها برای دانشجویان ایندوره بسیار سخت و جانکاه بود و آنان را وا میداشت که حتی در این ایام سخت در تلاش زنده نگه داشتن جنبش دانشجوئی در پرتو فعالیتها صنفی و نیز تقویت ارتباطات سازمانی و تشکیلاتی در قالب گروه کوه، فیلم، تئاتر، کتابخانه های دانشجوئی و سایر فعالیتهای صنفی باشند.
دانشجویان احساس میکردند در این روز در حق آنان ظلم سنگینی روا داشته شده و اعتراض مسالمت آمیز آنان با شکستن حریم دانشگاه و به خاک و خون کشیدن و دستگیری تعدادی از دانشجویان روبرو شده است و لذا آنها در این سالها اگر هم به دلیل جو پلیسی و گران کردن هزینه اعتراض و فعالیت سیاسی نمیتوانستند اعتراض فرو خفته خود را به نوعی بروز دهند ولی همواره مترصد فرصتی بودند تا با گرامی داشتن این روز در حقیقت اهداف رژیم شاه و حامیان امریکائی و انگلیسی اش را برای مردم کشور برملا و جامعه را از خواب زمستانی که در تابستان سال ۳۲ به آنان رو آورده بود نجات دهند. در سال ۳۸ اولین فرصت سالگرد این واقعه تاریخی در دانشکده فنی دانشگاه تهران بوجود امد ولی مراسم این سال نیز که همچنان جو سابق در کشور حاکم بود چندان وسعتی نداشت و در حد تجمعی اندک و سکوتی به احترام شهدای این روزگذشت.
ابتکار عمل برگزاری مراسم سالگرد شهادت این دانشجویان در این سالها در دست «کمیته موقت دانشجویان» بود که در جهت هماهنگ کردن فعالیت‌های صنفی ـ سیاسی تشکیل شده بود و برای اولین بار، بیانیه‌ای به مناسبت این روز صادر کرد که در آن ابتدا با شاره به جملاتی که در آن دوران ورد زبانها بود از جمله ” آتش پیکار در زیر انبوه خاکستر استبداد و خیانت، شعله و گرمی خود را از دست می‌داد… سکوت و سیاهی چنان بود که به آسانی می‌شد باور کرد که همه چیز پایان گرفت و خاکستر شد… دیگر نمی‌شود کاری کرد… مُشت که با درفش نمی‌جنگد…” از شرایط نا امید کننده کشور یاد کرده بود و به نوعی این جملات را به سخره گرفته و از دانشجویان دعوت به شرکت در مراسم روز دانشجو نموده بود و شرکت در این مراسم را دفاع از تمام ارزش‌ها و آرمان‌های انسانی و اظهار انزجار نسبت به تجاوز به حریم دانشگاه و اظهار نفرت از آدم‌کشی در کلاس درس و…دانسته شد. یکی دو سالی، بزرگداشت‌های ۱۶ آذر به همین شکل برگزار ‌شد و خیلی عمومی نبود تا اینکه مراسم سال ۳۹ کمی وسیع‌تر برگزار شد.

در سال بعد، از اوایل سال ۳۹ با ضعف دستگاه حکومت به تدریج فضای سیاسی مناسب فراهم شد و در بهار این سال به دلایل گوناگون داخلی و خارجی، به خصوص با فشار آمریکا که جان اف کندی از حزب دموکرات به رئیس جمهوری انتخاب شده بود به شاه، دکتر اقبال، نخست‌وزیر وقت انتخابات دوره بیستم را که قرار بود در تابستان برگزار شود، آزاد اعلام کرد و در همین ایام بود که جبهه ملی دوم تشکیل شده و فعالیت سیاسی دانشجویان وابسته به گروه‌ها و احزاب یا کسانی که مستقیما با رهبران جبهه در ارتباط بودند به طور بارزی افزایش یافت. به تبع این فعالیت‌های جدید «سازمان دانشجویان دانشگاه تهران» ایجاد شد که ۶ عضو داشت و تقریبا تمامی اعضای آن متاثر از جبهه ملی بودند. عمده فعالیت‌های دانشجویی از جمله برگزاری مراسم ۱۶ آذر به عهده این سازمان بود و به دلیل آزادی نسبی به وجود آمده، مراسم ۱۶ آذر گسترده‌تر از سال گذشته برگزار شد به طوری که این بار تمامی کلاس‌های دانشگاه تهران در ۱۶ آذر تعطیل شد.
روی کار آمدن کابینه دکتر علی امینی در سال ۴۰ همزمان بود با اوج حرکت جنبش دانشجویی و دانشجویان در این سال به واسطه آزادی به وجود آمده در کشور و با بهره گرفتن از اختلافات دربار و کابینه امینی، توانستند برای اولین بار مراسم را در محوطه وسیعی در جنوب‌شرقی دانشگاه، برگزار کنند. در۱۶ آذر سال ۴۰ مراسم این روز بسیار گسترده‌تر از سال‌های پیش و بصورت یک مراسم کامل برگزار شد. آغاز مراسم از روبروی دانشکده فنی بود و دانشجویان ابتدا در این دانشکده جمع شدند و بعد به دانشکده داروسازی رفتند و دانشجویان دیگر هم در راه پیوستند و به ترتیب به دانشکده‌های پزشکی، علوم، ادبیات و هنرهای زیبا رفتند. جنوب شرقی دانشگاه، محوطه وسیعی بود که در آنجا مراسم ۱۶ آذر برگزار شد و دکتر شیبانی، ایرج حسیبی و مرحومه خانم پروانه اسکندری از فعالان دانشجویی و همسر مرحوم داریوش فروهر در زمینه مسائل سیاسی سخنرانی کردند.
بعد از استعفای علی امینی در تیرماه سال ۴۱ و نخست وزیری علم، مجددا” شاه قدرت گرفت و به همین دلیل رویکرد تماما سیاسی فعالیت‌های دانشجویی تغییر یافت و دانشجویان در حرکت‌هایی اجتماعی‌تر، وارد شدند که نمونه آن کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان بویین‌زهرا در شهریور این سال بود. حاکمیت مجدد جو پلیسی امنیتی و جلوگیری از فعالیتهای سیاسی دانشجویان باعث شد ابتدا آنها به سمت فعالیتهای خیریه و اجتماعی روی آورده و نیروی سیال و پتانسیل زیاد جوانان دانشجوئی که باعث هم افزائی جنبش دانشجوئی شده بود به سمت مبارزات مخفیانه سوق پیدا کرد که بعد از واقعه پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ نیز همچنان این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت و بخش عظیمی از نیروهای مبارز حرکت رهائی بخش ملت ایران را جنبش دانشجوئی تامین میکرد که نسبت زندانیان سیاسی دانشجو نسبت به سایر اقشار موجود در زندانهای شاه بیانگر صحت این مدعاست.
منبع: روزنامه اعتماد مورخ ۱۵٫۹٫۱۳۹۱