اصلاحات در محاق؟!
خلاصه: پس از یک دوران طولانی محافظهکاری سیاسی، اجتماعی مخصوصا در زمینه فرهنگی و مذهبی، چندی است که سعودیها با محوریت محمدبنسلمان درگیر نوعی از مبارزه سنت و تجدد هستند؛ محمد بن سلمان، ولیعهد جوان سعودی با روی کار آمدن برخی اصلاحات را در دستور کار خود قرار داد تا هم جامعه محافظهکار و سنتی عربستان را تاحدودی امروزی کند و هم به اصطلاح تلاش داشت نام نیکی از خود برجای بگذارد. اما با نگاهی جدید به عربستان نه تنها سیاست و حکومت پوست انداخته و از لاک محافظهکاری سیاسی اجتماعی و مذهبی خارج شده است، بلکه با شروع ماجرای هتل ریتز کارلتون ریاض و سرکیسه کردن شاهزادگان عربستانی، حریری گیت و ماجرای مثله کردن خاشقجی که نوعاً روشهای تروریستی رژیم صهیونیستی را به یاد میآورند، به نظر میرسد سعودیها با سابقه خشونت داخلی، جنگها و گردن زدنهای ابتدای تأسیس و تثبیت حکومتشان هماکنون گسل بحران جانشینی و نزاعهای درون خاندانی را در چشمپوشی غرب، وارد دوران یکدست کردن خانواده سلطنتی شدهاند تا با تحولات آتی منطقه و جهان کنار بیایند.
متن: در بحبوحه اصلاحات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی عربستان که بیشتر نوسازی بود تا توسعه واقعی، که قتل جمال خاشقجی، روزنامه نگار منتقد سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول، به نوعی برنامههای بنسلمان را با خلل مواجه کرد. هرچند که پدیدهها را باید در بستر خود بررسی کرد. جای شکی نیست که سعودیها برای تطبیق خودشان با ساختار جهانی ناچار به تن دادن به اصلاحاتی در عربستان شدند؛ درواقع اصلاحاتی که محمدبنسلمان در عربستان شروع کرد، نیاز تاریخی عربستان است که شاید چند دهه هم از نیاز تاریخی منطقه عقب باشد. لذا این یک انتخاب برای سعودیها نبود بلکه یک اجبار و اضطرار بود که خود را با نظام جهانی چه در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی و چه در زمینه سیاست، حکومت و گردش قدرت با استانداردهای جهانی تطبیق دهند. لذا اصلاحات در عربستان مقولهای است که در بستر خود باید بررسی شود و مسئله خاشقجی یک تحول دیگر است.
در خصوص قتل خاشقجی چند سوال اساسی مطرح است مبنی بر این که آیا خاشقجی پوست خربزهای بود که نیروهای داخلی یا خارجی زیر پای بنسلمان انداختند یا این قتل نشات گرفته از خشونت سعودیها بوده است. همچنانکه آنها شیخ نمر اصلاحطلب را که خواهان اجرای حقوق شهروندی بود نیز چند سال پیش گردن زدند. باید توجه داشت که در هر حال مسئله مثله کردن خاشقجی یک ننگ و لکه سیاه بر دامن حکومت سعودی و یک شرم برای دولت آمریکا است که عربستان را به عنوان یکی از مهمترین حامیان منطقهایاش انتخاب کرده و تمام تخممرغهایش را در سبد این رژیم قرار داده است. در این بین با گذشت چند هفته از این اتفاق، سازمان سیا اعلام کرده که بن سلمان در این قتل دخیل بوده و دستور قتل را صادر کرده است؛ اما ترامپ به دلیل استفاده از عربستان برای توازن منطقه ائی و جلوگیری از گران شدن نفت هنوز این امر را نپذیرفته است.
بهر حال صدور دستور این اقدام شنیع از هر طرفی باشد، مسئله مهمی نیست زیرا در هر صورت، اصل عمل توسط حکومت سعودی انجام شده و آنها باید تبعات این اقدام را قبول کنند و مسئولیت بپذیرند. در رابطه با پیامدهای این قتل بر آینده سیاسی بن سلمان به نظر میرسد که این رویداد نمیتواند دولت سعودی را چندان در تنگنا قرار دهد یا احتمالا محمد بن سلمان را سرنگون کند بلکه آثار و پیامدهای آن بستگی به اقدامات و تعاملات آتی بین آمریکا، عربستان و ترکیه دارد که این سناریو را چگونه به انتها برسانند. زیرا دولت ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان نه صرفا برای دفاع از یک خبرنگار بلکه با هدف رقابت با عربستان سعودی و کسب امتیازاتی از ریاض و واشنگتن به این پرونده دامن میزند.
اما اصلاحاتی که بن سلمان در عربستان آغاز کرده، باوجود تمام اتفاقات منفی از جمله بازداشت برخی شاهزادگان و قتل خاشقجی باز هم میتواند به عنوان یک مسئله مهم در منطقه مورد بررسی قرار گیرد و حتی ممکن است این اصلاحات به عنوان الگویی از سوی دیگر کشورها نیز دنبال شود. چرا که به هر صورت کشورها از یکدیگر الگو میگیرند و ممکن است اصلاحات در عربستان نیز مورد توجه برخی کشورهای کوچکتر عربی قرار گیرد. اما در چند ماه اخیر قتل جمال خاشقجی و چند اقدام دیگر از سوی وی در مجموع نقش رهبری عربستان در منطقه را تضعیف کرده است. لذا از نظر اجتماعی طبیعی است که کشورهای منطقه از هم الگو بگیرند اما از نظر سیاست و حکومت مشخص نیست که عربستان بتواند قدرت و صلابتش را در کشورهای حاشیه خلیج فارس که حوزه نفوذش است، حفظ کند. البته پول عربستان و ذخیره اندوخته ارزیاش بسیاری از این مشکلات را چه در رابطه با ترکیه و آمریکا و چه در رابطه با کشورهای منطقه حل خواهد کرد.
البته ویژگیهای اصلاحات در عربستان نیز جای بحث دارد؛ چرا که توسعه همیشه باید از پایین به بالا و مردمی باشد و جامعه این نیاز را احساس کرده باشد که به این سطح از توسعه نیازمند است؛ عربستان جامعه بسیار محافظهکار و بستهای دارد که شاید این جامعه بیش از چندین دهه از تحولات جهانی عقب است. لذا توسعه آمرانه بن سلمان کف اصلاحات است. در جامعهای که زنان حق رانندگی نداشتند، این اقدام بنسلمان( دادن اجازه رانندگان به زنان) با هدف آنکه پتانسیلهای اعتراضی و خواستهای جامعه را تخلیه کند، صورت گرفت. لذا قسمتی از اصلاحات، ظاهری است و بخشی نیز ممکن است زیرساختهای عربستان را از نظر اقتصادی تحت تاثیر قرار دهد و آثار مثبتی داشته باشد. زیرا سعودیها تلاش دارند با درآمد نفتی، روند توسعه زیرساختهای کشور را چه در داخل و چه در خارج از عربستان تقویت کنند.
در زمینه توسعه و یا نوسازی ممکن است این سئوال پیش اید که با توجه به بسته بودن و محافظه کاری جامعه عربستان میتوان گفت که اصلاحات در این کشور در این مقطع بیش از این قابل پیگیری نیست و عربستان با تحولاتی روبرو خواهد شد؟ چند حادثه در طول چند سال اخیر عربستان را تحت تاثیر قرار داده است. احتلاف با قطر و جنگ یمن که نحوه اختتام آنها مهم است. زیست سیاسی اجتماعی عربستان روی چند گسل قرار دارد و دولتمردان این کشور برای شرایط جدید خود را تنظیم و برنامهریزی میکنند. نسل جدید حاکمان سعودی تفاوتهای عمدهای با حاکمان قبلی به لحاظ رفتار، رویکرد، سیاستها، تعاملات جهانی و اهداف دارند و این طبیعی است؛ اما عربستان به شدت از فعال شدن گسلهائی که در بالا اشاره شد توسط هر قدرت داخلی و خارجی میترسد. از سوی دیگر عربستان هم دارای یک ظرفیت تخریبی بوده و هم جامعه عربستان در حال پوستاندازی است. طبیعی است که این پوستاندازی سیاستهای جدیدی را میطلبد. یکی از موارد این سیاستها تلاش هیئت حاکمه جدید برای بهبود چهره و زیبا نشان دادن آن در سطح جهانی با توجه به لطمهای که در اثر جنگ یمن بر آن وارد شده است، میباشد. جنگ یمن چهره بزک کرده سه دهه اخیر سعودیها را عریان و زیست سیاسی اجتماعی عربستان را متأثر ساخته است. اما هزینههایی که بن سلمان برای مسائل مربوط به روابط عمومی و بهبود چهره عربستان در غرب کرده و همچنین میزان خریدهای تسلیحاتی سعودیها نشان از آن دارد که عربستان میخواهد چهرهای پویا و در حال گذار از جامعه خود ارائه کند تا حداکثر پشتیبانی را به منظور پشت سر گذاشتن رقابت منطقه ائی خود با ایران، از غرب و مخصوصاً آمریکا کسب کند.
منبع: ماهنامه مثلث شماره ۴۱۹ مورخ ۱۷٫۹٫۹۷ صفحه ۱۰۴ با عنوان تروریسم علیه محافظه کاری (یاداشت مصاحبه).