چند جانبه گرائی واقع بینانه هم استراتژی و هم تاکتیک؟!

دخالت ترامپ در نا آرامیهای فرانسه صدای نخست وزیر این کشور راهم در آورد! قبلا” نوشته ام اگر نه یکی از اهداف، حداقل یکی از کارکردهای ترامپ بهم ریختن دنیا، قرار دادن جهان در لبه پرتگاه جنگ جهانی سوم و از بین بردن نظم نوینی است که به تدریج چند جانبه گرائی بعد از دو جنگ جهانی و کشتار میلیونها انسان به ارمغان آورد! یکی از تبعات یا دستاوردهای این فرضیه تحقق شعار آمریکا اول و شکل دادن جهان بر محور این شعار است! در این راستا تخریب و از بین بردن دستاوردهای چند جانبه گرائی باید توسط مخالفینش که راست ترین تفکرات غرب آنرا نمایندگی میکنند است که نه تنها چنین اقدامی را تئوریزه بلکه اجرائی کنند! و از یاد نباید برد که استیو بنن مغز منفصل ترامپ در این زمینه فقط از کاخ سفید بیرون رفت تا نظام بروکراتیک دست و بالش را نبندد و هم اکنون به دنبال متحد کردن تمامی راستگراهای دنیا برای بهم زدن قرار دادهای بین المللی و تشویق انزوا گرائی که سم مهلک برای روابط بین المللی مخصوصا” برای کشورهای در حال توسعه است که برای روی ریل انداختن توسعه سیاسی اجتماعی خود نیاز به محیطی ارام و با ثبات دارند.
تجزیه و تحلیل قضایای یکماه اخیر فرانسه را به متخصصین امر می سپرم ولی جای شک نیست که راستگراهای فرانسه در این ماجرا نقش تعیین کننده ائی دارند و شعار هائی میدهند که آب از دهان ترامپ با ان برخوردی که مکرون دو هفته پیش در پاریس به مناسبت یکصدمین سالگی ختم جنگ جهانی اول با وی داشت، راه بیاندازد! جدای از ویژگیهای روانی و شخصیتی ترامپ و از جمله شیرین عقلی سیاسی اش، او مرتجع ترین رئیس جمهور آمریکاست. زیرا در حالیکه بعد از جنگ دوم جهانی اقتصاد دنیا در پرتو همکاری بین المللی بر اساس تئوری مزیت نسبی شکل گرفته است و هر کشور نقشی در آن دارد او به دنبال انزوا گرائی اقتصادی و بازگشت به اوائل قرن بیستم و دوران حتی قبل از موج سوم فن آوری بوده و صرفا” توجه به قدرت صنعتی و کشاورزی تحت شعار آمریکا اول دل خوش کرده و طرفداران خود را در میان کارگران سفید این دو قشر انتخاب نموده و در ظاهر رعایت منافع ملی آمریکائیان با هر گونه موافقتنامه ائی که در راستای منافع دو قشر مذکور نباشد مخالف است!
متاسفانه حضور ترامپ در دولت امریکا که هم کشوری است بدون سابقه تاریخی خیلی زیاد در سیاست خارجی که نهایتا” به بعد از جنگ اول جهانی برمیگردد و هم از منظر رویکردی بعد از دهه ها سیاست تجارت آزاد جهانی، قصد دارد با به شکست کشاندن موافقتنامه های چند جانبه و نقض مقررات سازمان تجارت جهانی، صرفا” با سوء استفاده از قدرت اقتصاد آمریکا و نقش دلار در تجارت جهانی و دست اندازی به منابع سایر ملتها، منافع آمریکا را در اولویت قرار داده و در صدد نسخه پیچی برای سایرین باشد تا جهان را هر چه بیشتر به دوران مرزهای بسته تجاری و جنگ وتخاصمهای ناسیونالیستی برگرداند. در این میان یکی دیگر از موارد نقض مقررات این سازمانها که توسط ترامپ شدت گرفته علاوه بر جنگ تعرفه ها با اروپا و چین، انجام تحریم علیه دولتهای مخالف امریکا و سوء استفاده از قدرت سیاسی و اقتصادی برای تحمیل اراده خود به کشورهای ضعیف و اسیب پذیر است. اینگونه اقدامات باعث تضعیف بیشتر اقشار محروم، کم درآمد، ضعیف و اسیب پذیر جامعه و نا کار آمدی جامعه مدنی شده و سبب ایجاد فساد‌ و فروپاشی اجتماعی می‌گردد. حداقل چنین وضعیتی باعث انباشت ترس، ناامیدی، کینه، خشم ، نفرت و بی اعتمادی به نظامی عادلانه و پاسخگو بوده که گرایش‌ها و گروه‌های تند رو و تروریستی از آن تغذیه می‌کنند. در چنین اوضاعی و برای کاهش اثرات تخریبی سیاستهای ترامپ بر ایران، منطقه و جهان و ترجمه عملی از گفتمان غالب چند جانبه گرائی ارائه توجه به هفت نکته ضروری است:
۱- منافع ما در رعایت چند جانبه گرائی واقع بینانه است تا بتوانیم سایر کشورها را در اردوگاه خودمان و علیه ترامپ نگه داشته و او همچنان منزوی بماند. ترامپ بعد از انتخابات کنگره و مشکلات داخلی اش برای بررسی دخالت روسیه و احتمالا” عربستان و امارات در انتخابات آمریکا توسط قاضی مولر دچار مشکلاتی است و تضعیف شده که روز افزون خواهد شد اما ممکن است هیات حاکمه آمریکا بخواهند برای جلوگیری از فروپاشی داخلی نتیجه تحقیقات وی در اواخر دوره کنونی منتشر شود اما همین هم باعث کنترل ترامپ در این مدت خواهد شد!

۲- اروپا نیز با ترامپ مشکلاتی دارد و با وی کجدار و مریز رفتار میکند و ممکن است در شرایطی هم در مقابل آمریکا بایستد، اما نه برای ایران بلکه منافع مردم اروپا. زیرا ترامپ دارای مشکلات عدیده ای در سیاست داخلی و خارجی مخصوصا” با روسیه، چین و اروپا است و هر یک از این مسائل میتواند بر تضعیف قدرت ترامپ منجر شود. و بالعکس اتفاقاتی در دنیا بیفتد که اروپا مصمم تر شود فاصله خود را از ترامپ بیشتر کند. آنگونه که آنگلا مرکل صدراعظم آلمان به تبعیت از امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه خواستار تشکیل ارتش مشترک اروپایی شد و گفت:‌ یک ارتش مشترک اروپایی به دنیا نشان خواهد داد که جنگ دیگری در اروپا شروع نخواهد شد.
۳- یکی از شرایط تحقق چند جانبه گرائی واقع بینانه ایجاد یک گفتمان سیاسی – امنیتی با اروپا است که بستری برای رفع نیازها و دغدغه‌های دو طرف فراهم کنیم و به طور شفاف به دنبال اهداف و برنامه‌های خودمان در قالب همکاریهای منطقه ائی چند جانبه باشیم.
۴- برای اروپا نیز به دلیل آسیب پذیریهایش از تحولات سیاسی اجتماعی و امنیتی خاورمیانه، بهتر است سعی کند ایران را در برجام نگه داشته و از حرکات تند و یا ترک برجام توسط ایران جلوگیری کند. و این همان دغدغه ائی بود که بعضی از تحلیلگران از ابتدا نسبت به ایستادگی اروپا در مقابل آمریکا ابراز شک نموده و حتی به نوعی تقسیم کار بین این دو اشاره میکردند ولی چاره ائی جز چنگ به این ریسمان نمانده بود تا شرایط یا توسط بازیگران خارجی تغییر کند و یا با بازی داخلی و خارجی ما عوض شود!
۵- یکی از مهمترین زمینه های همکاری ما و اروپا و مخصوصا” فرانسه که ریشه حوادث کنونی اش به افزایش قیمت سوخت برمیگردد تامین نفت خام مطمئن و مداوم است. نفت علاوه بر اینکه یک کالای استراتژیک و اقتصادی است کالائی بسیار سیاسی است که هم فروش و هم تامین و خرید آن با دکترین امنیت ملی کشورها ارتباط نزدیک دارد. یعنی در خرید و فروش نفت بین دو طرف تامین کننده و مصرف کننده فقط معامله نیست بلکه یک تفاهم دو طرفه برای اطمینان خاطر مردم دو کشور جهت تامین نیاز حیاتی گردش چرخ اقتصادی آنها، تامین شغل و تولید کالاهای ضروری است. و این نکته ائی است که دغدغه اصلی مسئولین فرانسوی در این روزهاست.
۶- شرایط کنونی تحمیلی بر ایران مسئولین کشور را باید تا کنون مجاب کرده باشد تا با هر روشی به فروش نفت دست زده و منافع مردم ایران را تامین کنند. لذا باید این امر در دستور سیاست خارجی کشور قرار گیرد که با اتخاذ راهبرد “فروش زیاد و قیمت پائین” و ارائه تخفیفات و تسهیل شرایط نفت خود را به کشورهای مصرف کننده بفروشد.
۷- رابطه ایران و فرانسه کمتر از سایر کشور های اروپائی افت و خیز نداشته اما هم نباید از نقش عوامل تخریب کننده غافل بود و هم در شرایط کنونی این یک نیاز متقابل و دوطرفه است که از طریق سرمایه گذاریهای دراز مدت بتوانیم هم در کسب منافع ملی خود حرکت کنیم و هم با تامین نیازهای اساسی این کشور در دراز مدت روابط تاریخی و دیرینه دو کشور را به ثبات برسانیم.
در پایان چنانچه تصمیم سازان و تصمیم گیران کشور حتی درصدی از مطالب بالا را درست میدانند، حداقل بی عملی و نظاره گری در قبال تحولات آنی و آتی اروپا را کنار نهاده و در این شرایط حساس فرانسه با ارائه پیشنهادات دهان آب انداز در بخش همکاریهای دراز مدت تبادل انرژی و فروش نفت و گاز در کانالهای دیپلماتیک دست به اقدامی استراتژیک بزنند. روشهای اختاپوسی قبلی در زمینه بازاریابی و فورش نفت در این دوران جوابگو نیست و راهبرد جدید در این زمینه باید فعال کردن بخش خصوصی کشور و اعتماد به آن برای اجرائی کردن این خواست و اراده باشد تا با کمک بخش خصوصی فرانسه نقشی اساسی ایفا نمایند. انشاالله!
منبع: دیپلماسی ایرانی مورخ ۲۰٫۹٫۹۷ با عنوان ایران و چند جانبه گرائی واقع بینانه؟!: شرایط کنونی فرانسه می تواند بستر خوبی برای فروش نفت ایران باشد.